حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

میقات پابرهنگان

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۵۷ ب.ظ

با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم

همچو موسی "أرنی"گوی به میقات بریم

(حافظ)

میقات پابرهنگان

از عارف بزرگ و بنیانگذار عرفان نظری اسلامی محی الدین ابن عربی(ره)سخنی نقل شده با این مضمون که: «هرگاه دیدید مردمان جهان دسته دسته به سوی نوعی روزه روی آوردند، سلام مرا به سید هاشمی(عج) برسانید». تاکنون اقوال بسیاری درتفسیر این سخن از سوی بزرگان عرفان و کلام اسلامی عنوان شده است، امّا هیچکدام شان به طور کامل مورد تأیید صاحبانشان قرار نگرفته اند.

عمدۀ بحث در تفسیر این کلام، در منظور از روزه است که چه می تواند باشد.

نگارنده که ابتدا طیّ مباحث حضرت حجّة الاسلام و المسلمین فاطمی نیا با این مقال آشنا شدم، هیچ گونه ادّعایی در زمینۀ کلام و حکمت ندارم و -خدای ناکرده-تکیه بر جای بزرگان به گزاف نمی زنم؛ امّا تنها در حد یک اظهارنظر با اجازۀ آنان و در صورت تأییدشان، مطالبی در تأویل این سخن عنوان می نمایم. ابتدا لازم به یادآوری می دانم که در روایات دینی آمده است که "الکاذبون الوقّاتون (تعیین کنندگان وقت برای ظهور دروغگویند)"، ولی در عین حال، با مشاهدۀ یک سری علایم و شواهد، می توان نزدیک بودن زمان ظهور را حدس زد؛ و روایات دینی این را تأیید می کنند. در اینجا نیز ابن عربی، جمیع علایم ظهور و دلایل نزدیک بودن آن را در مهمترین آنها خلاصه کرده است.

آنچه که از قرآن کریم و احادیث بزرگان دین می توان به عنوان فلسفه وحکمت روزه استخراج کرد، عمدتاً شامل مواردی از این قبیل است:

1)در درجۀ اول همدردی با مستضعفان و محرومان که تمام سال را با گرسنگی و خوراک اندک، روزگار می گذرانند.

2)یادآوری گرسنگی و تشنگی روز قیامت.

3)قدر دانستن نعمت های خداوندی با عادت دادن نفس به قناعت و ساده زیستی.

4)پرهیز از کاهلی و شکم بارگی برای آمادگی رویارویی با دشمنان اسلام و نیز مخاطرات طبیعی.

5)تمرین مجاهدت با نفس، از طریق بازداری خویش از یک سری لذّت ها.

6)ذخیرۀ سرمایۀ یک ماهۀ مسلمین در بیت المال.

7)صحت بدن؛ و بسیاری فواید مادی و معنوی دیگر.

در کلام ابن عربی(ره)،منظور از روی آوردن دسته جمعی مردمان جهان به سوی نوعی روزه، در حقیقت رواج یافتن اندیشه ای عمومی در سطح جهان است که اساس آن را همین اصولی تشکیل می دهند که فلسفۀ روزه شمرده می شوند و روزه داری ماه رمضان نیز به خاطر گسترش و سرلوحۀ عمل قرار گرفتن همین اصول،بر مسلمین واجب گردیده است. این اقبال دسته جمعی، واقعیتی گریزناپذیر است و فلسفۀ تاریخ آن را ثابت می کند؛ یعنی سیر طبیعی تاریخ بشر در قالب فلسفۀ خلقت و با واسطه گری عامل زمان که هدف نهایی آن بازگشت همۀ مخلوقات به سوی خالق خودشان است، در مرحله ای خاص از سرنوشت او که با نام آخرالزمان شناخته می شود-و در اینجا اواخر آن مورد نظر است، انسان ها را به سمت فراگیر شدن چنین اندیشه ای در میانشان سوق می دهد.

خلاصۀ این سیر تاریخی بر اساس آنچه از روایات دینی و شاخصه های فلسفۀ اسلامی به دست می آید، از این قرار است:

خدا بود و جز خدا هیچ نبود. «خالق عالم برای اینکه تنها نباشد،قدرت و عظمت خویش را بر خود متجلّی می نماید. لذا نوری از خود به جهان نیستی پرتاب می نماید و از روح خودش در آن می دمد و زمان را [در ظاهر] بر وی مسلّط ساخته و در طیّ مدّتی کوتاه، تمام افلاک و کهکشان ها و منظومه ها وسیّارات و ثوابت از آن یک ذرّه نور به جهان هستی گسترده می شود». نوری که یونانیان باستان "هیولی" نامش داده اند و احادیث اسلامی نامش را "علی[ع]" گفته اند. چون خدا به زمان فرمان توقّف دهد، نظم موجود بین تمام ذرّات عالم از بین رفته و همگی فوراً به مبدأ اوّلیۀ خود برمی گردند. و هستی از عالم رخت بر می بندد. «یعنی دنیای مادی بلاقاصله از بین رفته و دنیای معنوی شروع می شود برای برای انسانهایی که قبلاً بوده اند؛ ولیکن دنیای مادی دیگری به فرمان خالق عالم دوباره خلق می شود که مثل همین کهکشان ها و کرات به وجود می آیند روز از نو، روزی از نو.... .این تسلسل در عالم از اوّل بوده و هنوز هم ادامه دارد و هرگز هم پایان ندارد. تا خدای عالم خدایی می کند، این تسلسل هم وجود دارد». (منبع:فلسفۀ خلقت،پرویز خوش وقت،تهران،1380)

در این میان،هدف غایی آفرینش خلایق، سیر الی الله و اقامۀ حق است؛ و از این بین، انسان که اشرف مخلوقات است، آرمانش که با تکلیفش مطابق است، سنگین تر، پیچیده تر و در عین حال، تعریف شده تر است. به دلیل اینکه انسان موجودی اجتماعی آفریده شده، سیر این مسیر نیز برای او، روند تحقّق اجتماعی دارد.ا ین سیر جمعی که به وسیلۀ بارور شدن وتکامل عقل صورت می پذیرد، بدین طریق است که:

وقتی عقل انسان ها به حدّ کافی تکامل یافته و آماذگی پذیرش تعالیم الهی را پیدا کرد، پیامبران بر بشر مبعوث می شوند؛ پیامبران که حجّت زمان خود بودند، اوّلین شان حضرت آدم صفی الله(ع) و آخرین شان پیامبر اعظم(ص) می باشند. در روایات دینی تأکید شده است که از زمان آدم، زمین هیچ گاه خالی از حجّت خدا نبوده است. «تمام کتب آسمانی از یک مرجع بر تمام انبیاء نازل شده است. تمام انبیاء قبل از حضرت محمّد(ص) مسلمان بودند و پیروان آنها نیز مسلمان بودند؛ منتها احکام الهی ابتدا از آسان ترین شروع شده و به بشر ابلاغ شده که کم کم انسان ها به آن عمل کرده و عادت کنند». تا اینکه آخرین صورتش در دین آخرین پیامبر الهی و کتاب آسمانی قرآن کریم، بروز یافته است. بعد از اتمام رسالت پیامبر خاتم(ص) –که خود اشرف انسان ها بود- دیگر دین جدیدی نیاده و پیامبری بر بشر مبعوث نشد؛ زیرا انسان ها از این به بعد به مرحله ای از بلوغ و کمال عقلی رسیده اند که با تکیه بر عقل خویش با سرلوحه قرار دادن فرامین ابلاغ شدۀ خدا، می توانند حق را از باطل تشخیص داده و به تکلیف خود عمل نمایند. اگر هم احیاناً گمراه شوند، فقط از روی کم کاری و هوا پرستی است و بهانه شان پذیرفته نیست؛ چرا که آنچه گفتنی بود از طرف خدا گفته شد و برهان الهی بر همگان کامل گردید. (اصولاً برهان الهی در همۀ زمانها به نسبت کشش اهل آن زمان کامل بوده و همۀ ادیان الهی صورتی تکمیل نشده از دین واحد الهی یعنی اسلام بودند). ولی به دلیل عدم تکمیل ظرفیت، تجلّی کامل حقیقت تا ظهور آخرین دین الهی به تأخیر افتاد. و در این میان نخستین گروندگان به حجّت زمان خود که "خواص" آن زمان محسوب می شوند، آنانی اند که بیشتر از ظرفیت مورد انتظار و جلوتر از مناسبات زمان خود، در طریق رسیدن به خدا گام برمی دارند و عمده تلاش شان، بالغ کردن عقول همنوعان زمان خودشان است.

گفتنی است قطع وحی و اینکه بعد از نزول آخرین دین الهی پیامبر دیگری مبعوث نشود، از یک طرف نوعی خسارت است، ولی از طرف دیگر نشان از کمال عقلی و معرفتی بشر دارد. همینطور بعد از اتمام فروغ خورشید آخرین پیامبر الهی(ص)، ستارگان خاندان عصمت و طهارت بر آسمان امامت و ولایت ظاهر می شوند، ولی ایشان نیز یکی پس از دیگری به شهادت می رسند و این باعث می شود در ایّام حیات ظاهری هم، تحت فشار سردمداران تقیّه پیش بگیرند؛ این امر نیز از طرفی خسارت و از طرفی حاکی از کمال معرفتی امّت است. همچنین زندانی شدن و تحت نظر قرار گرفتن امامان معصوم(علیهم السلام) تا زمان امام یازدهم به اوج می رسد تا آنکه امام دوازدهم(عج) رسماَ از شیعیان خود غایب می گردند و ارتباط با آن حضرت به وسیلۀ نوّاب خاص میسّر می شود. این امر نیز دارای همان دو جنبۀ خسارت و کمال است. بعد از به پایان رسیدن دورۀ غیبت صغری، نوّاب خاص که در حکم کوه هایی محکم، ضامن بقا و استواری جامعۀ بشری اند، جای خود را به نوّاب عام وا می گذارند و شیعیان به ظاهر بسان ماده شتران آبستنی که بی ساربان بمانند، به حال خود رها می شوند و می روند تا با حوادث سهمگین دوران طولانی مدت غیبت کبرای امام زمانشان دست و پنجه نرم کنند و بتوانند در هجوم دشمنان، روی پای خود بایستند.این امر نیز باز مانند موارد قبلی است.

ملاحظه می کنید که سنّت الهی در همۀ این دوره های تاریخ بشری،کمال عقلی و خود اتّکایی انسان را ولو به قیمت محرومیت از ارتباط مستقیم با محضر حجج خداوندی تمام شود، در اولویت قرار داده است. معلوم است که انسان ها و از میان آنها مسلمانان و از میان آنها شیعیان، در مراحل ابتدایی هرگز دارای این ظرفیت نبودند که برای چنین دوران سهمگینی(غیبت کبری) آمادگی داشته باشند. (برگرفته از مباحث حجّة الاسلام علی ثقفی، محقّق و مدرّس دانشگاه)

 در تمامی این دوران ها از اولین پیامبر(ع) تاکنون، خواص پیش گفته با الگو قرارگرفتن برای تودۀ اهل زمانۀ خود، مرحله ای از طریق را سیر کرده و زمینه را برای رسیدن عوام فراهم می سازند. وقتی اکثریت اهل زمانه به آن مرحله از راه رسیدند، باز گروهی که از میان آنان خواص به شمارمی آیند، مرحلۀ دیگری را پیموده و بقیّه را به دنبال خود می کشانند. این روند اجتماعی هرچه تکرار می شود، فاصلۀ عوام با خواص نیز کمتر می شود؛ به طوری که عوام مراحل آخر، همسطح خواص مراحل اول می گردند و آن قدر این سیر ادامه می یابد تا آنکه در آستانۀ آخرین مراحل، دیگر موضوعی به نام عوام و خواص باقی نماند و خواص رو به خاکساری و گمنامی و ساده زیستی آورند و توده های مردم جهان،دسته دسته در تکاپوی عبور از یک راه سهل الوصول و در عین حال اصیل به منظور رسیدن به صلاحیت قابل قبول برای همرکابی حضرت امام عصر(عج) باشند. در اصل، شیعیان آنگاه که به کمال معرفتی و رشد فکری و سیاسی رسیدند، قبل از ظهور امام(عج)، از تکلیف آنچه را که می دانند به کار می بندند و با فراهم کردن زمینه های عملی ظهور، آمادگی خود را اعلام می کنند و ظهور حضرت(عج) حکم ضربۀ نهایی را دارد که بر پیکرۀ موانع انسانیت وارد می آید و بعد از آن، عالمیان به سعادت غایی می رسند. در این میان، تمام آزادگان و مستضغفان جهان که در دل خود به دنبال نور حقیقت اند، حتّی اگر مسلمان هم نباشند (اهل سنت که جای خود دارد)، می توانند شیعه را همراهی کنند.

آمادگی عمومی اوضاع جهانی که از آن تعبیر به "انتظار" می شود، در جامعترین تعریف، به وسیلۀ روی آوردن مسلمانان و سایر مردمان جهان به سوی همان اندیشه هایی قابل تحقّق است که به صورت نمادین فلسفۀ فریضۀ روزه به شمار می روند؛ نیز معلوم است که این اقبال دسته جمعی انسان ها می باید قالبی رسمی و سازمان یافته داشته باشد که از سوی منادیان حق یا همان خواص آخرالزّمان برای آزادگان جهان ابلاغ می شود؛ در واقع جهانیان روی می آورند به سوی نهادی عمومی و مردمی که در آخرالزّمان توسط خواص شیعه تأسیس می شود و ارکان آن را در اندیشه و عمل،اصولی همچون "همدردی با مستضعفان و محرومان، قناعت و ساده زیستی، آمادگی همیشگی در برابر تهدیدات، تهذیب نفس و تعالی روح، تلاش در جهت توسعۀ عدالت محور و همه جانبۀ جامعه، آگاهی و بیداری سیاسی، مقاومت، ایثار و...." تشکیل می دهند؛ و چنانکه ملاحظه گردید، استقبال و روی آوری گستردۀ اقشار مردمان به چنین نهاد و چنین اندیشه هایی، تقدیر گریز ناپذیر الهی است.

و به راستی، آن کدام نهاد و کدام اندیشه است -با این توضیحات- جز همان که اینک با نام "بسیج و تفکّر بسیجی" می شناسیم؟ آری بسج، "مدرسۀ عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی که پیروانش بر گلدسته های آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند" ، "لشکر مخلص خدا که دفتر آن را همۀ مجاهدان، از اول تا آخر امضاء نموده اند" و "میقات پابرهنگان و معراج اندیشۀ پاک اسلامی که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند". نهاد مقدّسی که در آغازین ماه های پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نهالش به فرمان بنیانگذار نهضت، خمینی کبیر(ره) نشانده شد و با خون شهداء آبیاری شد و تبدیل گشت به "شجرۀ طیبه و درخت تناور و پر ثمری که شکوفه های آن،بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد".

درختی که چندی است سایه سارش را بر اقصی نقاط عالم، از خاور میانه و آمریکای لاتین تا اروپا و آفریقا گسترده و ملّت ها و دولت های آزادی خواه و استقلال طلب جهان -اعمّ از مسلمان و غیر مسلمان- را به الگو گیری از خود، واداشته است. معنای نهایی قول محی الدّین:

«هر گاه دیدید تفکّر بسیجی بر سراسر جهان حاکم شد، پیشاپیش سلام مرا به مهدی فاطمه(ع) برسانید و خود را برای روز میعاد آماده کنید».

و پایان سخن آنکه:

«بسیج میقات پابرهنگان است و سرانجام،زمین میقات پابرهنگان خواهد شد».

پایان

۹۴/۰۶/۱۰ موافقین ۲ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی