حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

تأمّلی بر دوستی علمی هانری کربن و علّامه طباطبایی (ره)

چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۴ ب.ظ
دکتر دینانی می گفت: «روزی در حضور علّامه طباطبایی(ره) به هانری کربن گفتم: « شما که اینگونه با معارف اسلامی آشنا شده اید، با چه ذکری مأنوسید؟»، کربن در پاسخ گفت:«ذکر من "قال الباقر(ع)" و "قال الصّادق(ع)" است».

پروفسور هانری کربن(Henry. Corbin) فیلسوف و دانشمند غربی، رئیس انستیتوی فرانسه و ایران در تهران، استاد شیعه شناسی دانشگاه سوربن فرانسه، مدیر بخش تحقیق در مدرسۀ عالی مطالعات این دانشگاه و همچنین مدیر بخش ایرانشناسی انجمن ایران و فرانسه، در چهارم آوریل ۱۹۰۳ میلادی در شهر پاریس دیده به جهان گشود. در دوران کودکی آموزش های مذهب کاتولیک را آموخت. سپس به مدرسۀ علوم مسیحی رفت و به نهضت پروتستان علاقه مند شد. وی برای ادامۀ تحصیل به دانشگاه سوربن رفت و در سال ۱۹۲۵ میلادی لیسانس گرفت. یک سال بعد، گواهینامۀ عالی فلسفه و در سال ۱۹۲۸ میلادی، دیپلم تتبّعات عالی دانشگاه پاریس و سرانجام در سال ۱۹۲۹ دیپلم السنۀ شرقی پاریس را اخذ نمود. در همین سالها با زبانهای عربی، فارسی و پهلوی آشنا شد.

او چهارده سال در فرانسه فلسفه خوانده بود. ولی خود بیشتر از همه خودش را شاگرد «لویی ماسینیون» مستشرق عرفان شناس می داند و دلبستگی زیادی به او دارد. این استاد بود که اورا با اهدای نسخه ای از کتاب «حکمة الاشراق»، با شهاب الدّین سهروردی و مکتب اشراق آشنا کرد و به او گفت که: «تو بعد از من باید جانشین من در رشتۀ عرفان اسلامی باشی». این کار تأثیر روحی فراوانی بر کربن نهاد و او را راهی شرق نمود. ابتدا به ترکیه رفت و مقارن شروع جنگ جهانی دوم، به کتاب های شیخ اشراق(سهروردی) برخورد و تمام مدّت جنگ به مطالعۀ آثار او پرداخت. این مکتب به شدّت توجّه او را جلب کرد، به طوری که بیشتر تألیفات کربن دربارۀ شیخ اشراق است. کربن به خاطر تفنّنی که در مطالعات خودش داشت، به مطالعه دربارۀ اسماعیلیه پرداخت و کم کم جهت مطالعات او به طرف صدرالمتألّهین و عرفای ایرانی کشیده شد. او در فلسفۀ اسلامی اطّلاعات کافی دارد و فقط از جنبۀ تاریخ به فلسفه نپرداخته است و چون بخشی از عمرش را در ایران و خاورمیانه گذراند و به حکمت و فلسفۀ الهی علاقۀ خاصی داشت، تمام مدّتی را که به ایران می آمد، همیشه با کسانی که از فلسفه اطّلاع داشتند، تماس داشت و با متفکّرینی چون: سیّد جلال الدّین آشتیانی(ره)، مهدی الهی قمشه ای(ره)، سیّد کاظم عصّار(ره)، سیّد حسین نصر(ره) و در رأس همه آنها: "مرحوم آیت الله علّامه طباطبایی(ره)" به گفتگو دربارۀ فلسفۀ اسلامی و به خصوص صدرایی پرداخت.

هانری کربن وقتی که به منظور شناخت تشیّع، سالی چند ماه از پاریس به ایران می آمد و در این سرزمین به پژوهش در مورد مذهب شیعه می پرداخت، توسّط برخی از اساتید دانشگاه، از محضر علّامه طباطبایی(ره) تقاضا نمود که به وی کمک کند. آن فیلسوف عالی مقام که از فعّالیت های علمی و اشتیاق معنوی این محقّق باخبر بود، خواسته اش را اجابت کرد و با وجود کهنسالی و ضعف مزاج، هر دو هفته یک بار از قم به تهران می آمد تا در جلسه ای علمی به سؤالات کربن پاسخ دهد و معارف و حقایق گرانبهای تشیّع را در اختیار او و عدّه ای از استادان دانشگاه قرار دهد و بدین وسیله شناخت صحیح شیعه برای جهان غرب، توسط هانری کربن هموار گردید. علّامه طباطبایی(ره) در جایی گفته بود: «از الطاف خداست که معارف اسلامی به وسیلۀ این دانشمند و همکارانش در جهان غرب اشاعه یابد. این ها در فرانسه مجلّه ای دارند که معارف شیعه را معرفی می نمایند».

کربن مصاحبه های متعدّدی طیّ سال های ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ شمسی با علّامه طباطبایی(ره) دربارۀ عقاید، تعالیم و تاریخ تشیّع به عمل آورد. در محفلی که حلقۀ اصحاب این دو شخصیت صورت می گرفت، با وجود مشکل زبانی، به وسیلۀ ترجمه، ارتباط و گفتگو میان آن دو بزرگوار برقرار می شد. پس از چندین جلسه مصاحبه، هانری کربن رهسپار فرانسه گردید؛ امّا ارتباط وی با علّامه طباطبایی(ره) قطع نگردید و بحث بین این دو متفکّر، از طریق مکاتبه ادامه یافت. علّامه طباطبایی(ره) در خصوص فلسفۀ اسلامی از دیدگاه تشیّع مطالبی تدوین و برای وی ارسال نمود. هانری کربن علاوه بر آنکه مطالب مطرح شده در گفتگو با علّامه طباطبایی(ره) را کاملاً ثبت و ضبط می نمود و در اروپا انتشار می داد و حقیقت تشیّع را معرّفی می کرد، خود نیز در سخنرانی ها و کنفرانس ها به طور جدّی از تشیّع دفاع می کرد و در پاریس کاملاً بر معرّفی و تبلیغ آن اصرار داشت و بر این باور بود که در دنیا، یگانه مذهب زنده و اصیل که نمرده، شیعه است.

هانری کربن را باید فیلسوف و مفسّر حکمت معنوی شیعه نامید. مطالعات او در آثار عرفانی، لطف و جذبۀ وصف ناپذیری به آثارش بخشیده است. کربن خود در این باره می گوید: «پرورش من از آغاز فلسفی بود. به همین خاطر نه به معنای دقیق کلمه متخصّص زبان و فرهنگ آلمانی هستم و نه مستشرق؛ فیلسوفی رهرو ام به هر دیاری که راهبرم شوند. اگر چه در این سیر و سلوک از از فرایبورگ، تهران و اصفهان سر در آورده ام، امّا این شهرها از نظر من مدینه های تمثیلی اند؛ منازلی نمادین از راه و سفری همیشگی و پایدار». مطالعات او دربارۀ تشیّع خوب بود و چون مطالعاتی دربارۀ تطبیق تشیّع و ادیان و مذاهب دیگر مانند مسیحیت داشت، در شیعه این مزیّت را می دید که همیشه شخصی رابط بین حق و خلق هست؛ رابطی که یا غایب است مانند حضرت مهدی(عج) در این زمان، و یا حاضر مانند ائمّۀ معصومین(ع) در زمان خودشان. کربن می گوید: با سیمای امام دوازدهم(عج) است که تشیّع، نهانی ترین سرّ خود را به ما عرضه می کند و این موضوع بر تارک کاخ رفیع الهیات و حکمت معنوی نشسته است.

علّامه طباطبایی(ره) دربارۀ دومین ملاقات خود با کربن نوشته است: «امسال(سال ۱۳۳۸ شمسی) نیز که نویسنده پس از گذراندن تعطیلات تابستانی در یکی از ییلاقات اطراف دماوند موقع مراجعت به قم چند روزی در تهران توقّف داشتم، شب ۱۶ مهر ماه طبق وعدۀ قبل، ملاقات دوم در محیطی گرم و دوستانه به عمل آمد. در این مجلس، کربن مذاکره را ادامه داده، افزود: "امسال موقعی که در اروپا بودم، در ژنو کنفرانسی در مورد امام منتظر(حضرت مهدی(عج)) طبق عقیده شیعه داشتم و این موضوع برای دانشمندان اروپایی که در آن جلسه حضور داشتند، کاملاً تازگی داشت"! وی همچنین گفت: "به عقیده من مذهب تشیّع تنها مذهبی است که رابطۀ هدایت الهی را میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته، پیوسته ولایت را زنده و پا بر جا می دارد". کربن افزود: "به اعتقاد من تمامی ادیان حقیقتی را دنبال می نمایند، اما تنها تشیّع است که به این حقیقت لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این ویژگی میان عالم انسانی و الوهی برای همیشه باقی است؛ آیا شما نیز اینگونه فکر می کنید"؟ گفتم: "آنچه از نظر اسلام می توان گفت، آن است که: نظریۀ اثبات صانع در تمامی ادیان مشترک است، ولی آیینی که ارزش این حقیقت را دانسته، دینی است که در آن تنها خدای یگانه پرستش شود و رابطه نبوّت را اثبات کرده، معادی قائل شود. آنچه از لوازم احترام و تعظیم می توان در حقّ یک دین روا داشت، اسلام در حقّ یهودیت و مسیحیت روا داشته و مقام نبوّت حضرت مسیح(ع) را تقدیس و تنزیه نموده و شریعت این پیامبر و نیز حضرت موسی(ع) را ستوده است و نیز نسبت به دین مجوس، به دیدۀ احترام می نگرد. اگر در دین مقدّس اسلام، انسان نیازمندی حالی پیدا کند، طبق همان حال و نیاز، خدای خودش را می خواند؛ چون خداوند اسمای حسنایی دارد و انسان طبق خواست و نیاز خویش، هر یک از این اسما را که مناسب دیده، پروردگار را به آن اسم و صفت یاد می کند. اما در دین مسیح، خدا این اسما را ندارد و صرفاً لفظ «خدا»، «اله» و «اب» برای اوست". سپس خطاب به کربن گفتم: "اگر شما حالی پیدا کردید و خواستید خدا را بخوانید و مناجات کنید و او را با اسماء و صفاتش یاد کنید و با اسم خاصی از او حاجت بخواهید، چه می کنید"؟ او در پاسخ گفت: "در مناجات های خود صحیفۀ مهدویّه را می خوانم"! ».

حجّت الاسلام و المسلمین علی اکبر مهدی پور از محقّقان حوزۀ مهدویت و صاحب کتاب «جزیرۀ خضرا» در گفتگو با خبرنگار آیین و اندیشۀ فارس گفت: «یکی از اشتراکات بین مبانی اعتقادی مسلمانان و ادیان آسمانی دیگر این است که زمین هرگز خالی از حجت نیست و کسانی که به ادیان الهی معتقدند، بر اصل این موضوع اتّفاق نظر دارند و هیچ دین آسمانی سراغ نداریم که به این امر مهم معتقد نباشد؛ اما این عقیده در اسلام محکم تر است، به طوری که حتی بزرگان اهل سنّت اعلام کرده اند و به این موضوع معترفند که حدیث "من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیّة" متواتر است.... منتها می خواهم این بحث را از دید یک فیلسوف مسیحی، نه از باب مسیحی بودن، بلکه از باب سابقۀ علمی او بررسی کنم: 

پروفسور هانری کربن.... این فیلسوف برجسته، در شب نیمۀ شعبان سال ۵۴ در تلویزیون فرانسه حضور می یابد تا دلایل شیعه شدنش را برای مردم بازگو کند. وی صحبتش را اینگونه آغاز می کند و می گوید: "من یک فیلسوفم و از دیدگاه فلسفه به این نتیجه رسیدم که خدا فیّاض علی الاطلاق است؛ یعنی باید لحظه به لحظه فیض خداوند به عالم هستی برسد و برای رسیدن فیض الهی، واسطۀ فیض لازم است و به تعبیر فلاسفه باید یک انسان کاملی وجود داشته باشد تا خدا فیوضات خود را به این شخص بدهد و او در عالم منتشر کند؛ و وقتی در تمام ادیان کنکاش کردم، دیدم که هیچ یک از ادیان آسمانی به این موضوع نپرداخته اند و این برای من جای سوال شد. به عنوان مثال وقتی به دین یهود مراجعه کردم، دیدم یهود می گوید: بعد از حضرت موسی(ع) و حدود ۴ هزار سال است که پیامبری نیامده ، ولی خواهد آمد. وقتی به دین مسیحیت رجوع کردم، دیدم مسیحیان می گویند: بعد از مسیح(ع) دیگر پیامبری نیامده، ولی خواهد آمد. امّا وقتی به دین اسلام مراجعه کردم، دیدم مسلمانان می گویند: بعد از محمّد(ص) دیگر پیامبری نیامده و نخواهد آمد. در حالی که در همۀ ادیان گفته شد که بعد از پیامبرشان پیامبری خواهد آمد، اما در اسلام می گویند بعد از حضرت محمّد(ص) پیامبری نخواهد آمد. من هرچه فکر کردم دیدم این سخنان از نظر علمی درست نیست،چون عالم هستی نیاز به واسطۀ فیض الهی دارد و از طرفی به این موضوع رسیده بودم که بین علم و دین امکان جدایی نیست، پس من از لحاظ علمی بر این باورم که زمین نباید یک لحظه از حجّت خدا خالی باشد". هانری کربن در ادامه نطق خود چنین می گوید: "من برای حلّ این قضیه به ایران سفر کردم و به حضور علّامه طباطبایی رسیده و مشکلم را با او در میان گذاشتم. علّامه در پاسخ من چنین گفت: تحلیل های تو کاملاً منطقی است و نتایجی که به دست آورده ای، هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ دینی درست است، اما از نظر علمی جایی ذکر نشده که حجّت خدا حتماً باید پیامبر باشد، علم می گوید حجّت خدا باید انسان کامل باشد و مذهب تشیّع می گوید قبل از اینکه پیامبر(ص) از دنیا برود، از امیرالمؤمنین(ع) به عنوان نفس و جان نام می برد و این یعنی اینکه حضرت علی(ع) هیچ تفاوتی با پیامبر(ص) جز نبوّت نداشته و امیرالمؤمنین(ع) را جانشین خود معرّفی کرده است و حضرت علی(ع) نیز بعد از خود ائمّۀ طاهرین(ع) را جانشینان خود معرّفی می کند و تا الآن که حضرت مهدی(عج) -که حجّت الله و جانشین پیامبر(ص) روی زمین است- عالم هستی بدون خلیفة الله نبوده است". هانری کربن آن شب جلوی چشم همگان می گوید: "ای مردم! من بعد از گفتگویی مفصّل با علّامه طباطبایی به این موضوع پی بردم که هیچ تناقضی بین علم و دین وجود ندارد و فهمیدم عالم لحظه ای بدون حجّت نبوده است و به این نتیجه رسیدم، تنها دینی که در این کرۀ خاکی جامع و کامل است و حقایق را بیان می کند، اسلام شیعی است و دلیل شیعه شدن من نیز همین بوده است".»

مهندس سیّد عبدالباقی طباطبایی -فرزند ارشد علّامه(ره)- می گوید:

« یک روز پدر رو به ما نمود و گفت: "این پروفسور به اسلام مؤمن شده است، ولی شرایط اقتضا نمی کند تا آن را رسماً و علناً بر زبان جاری کند". چند صباحی که از این فرمودۀ پدر گذشت، یک روز کربن دربارۀ حضرت مهدی(عج) سخنان پر شوری را ایراد نمود و ضمن آن گفت: "من به خاطر بحث دربارۀ شیعه و رسیدن به حقایق این مذهب، نزدیک بود پست تحقیقاتی خود را در دانشگاه سوربن از دست بدهم". پدر، وقتی از این موضوع مطّلع شد، بسیار مسرور و مشعوف گردید و گفت: "نگفتم این پروفسور کربن مؤمن به تشیّع شده است و رویش نمی شود که صریحاً اعتراف کند"؟ کربن، دعاهای مهدویّه را می خواند و می گریست».

□□□

البتّه نقدهایی جدّی نیز بر اندیشه های کربن وارد است؛ از جمله اینکه وی به جنبۀ اجتماعی و سیاسی تشیّع توجّه چندانی نداشته و آن را فقط از دیدگاه رابطۀ مرید و مرادی که در تصوّف مطرح است، بررسی می کند و می توان گفت به نوعی تشیّع را برابر تصوّف تعریف می نماید. در حالی که می دانیم حقیقت امر چنین نیست و رابطۀ امام و امّت در تشیّع بسیار فراتر از رابطۀ مرشد و مراد در تصوّف است. امّا نمی توان انکار کرد که از طرفی خلأ رابطۀ امّت اسلام با امامان شیعه(ع) که به دلایل تاریخی پیش آمد، منجر به رشد تصوّف در عالم اسلام شد و از سوی دیگر همین گسترش تصوّف هم به نوبۀ خود زمینه ساز گرایش به تشیّع گردید.

این مرد بزرگ در ژوئیۀ سال ۱۹۸۷ میلادی در سنّ ۷۶ سالگی در پاریس از دنیا رفت و وصیّت کرد تا در اصفهان زیر پل خواجو به خاک سپرده شود. از آثار اوست:

-تاریخ فلسفۀ اسلامی

-فلسفۀ ایرانی

-فلسفۀ تطبیقی

-اسلام ایرانی( ۴ جلد)



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع)

۱-بازخوانی دوستی علمی علّامه طباطبایی(ره) و هانری کربن، غلامرضا گلی زواره

۲-کربن در فلسفۀ ایرانی و فلسفۀ تطبیقی، ترجمۀ سیّد جواد طباطبایی(مقدّمه)

۳-هانری کربن و آفاق تفکّر معنوی، داریوش شایگان/ترجمۀ باقر پرهام

۴-زائری از غرب، حسین سیّد عرب، مجلّۀ گل چرخ، شمارۀ ۱۳

۵-سخنان ایراد شده در سمینار پیرامون آثار هانری کربن، انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران

۶-جرعه های جان بخش، غلامرضا گلی زواره

۷-یادنامۀ مفسّر کبیر استاد علّامه طباطبایی(ره)

۸-شیعه(مجموعه مذاکرات با هانری کربن)، مقدّمۀ علّامه طباطبایی(ره)، با تلخیص و بازنویسی مختصر

۹-مهر تابان، علّامه تهرانی

۱۰-مجلّۀ جوانان، شمارۀ ۲۸۱

۱۱-در احوال و اندیشه های کربن

۱۲-بررسی و نقد نظرات پروفسور هانری کربن دربارۀ مهدویّت، علیرضا رجالی تهرانی



( با  تشکّر از خانم زهرا مسلمی که زحمت تایپ این مقاله را عهده دار شدند)

۰

پایان

۹۵/۰۱/۱۸ موافقین ۲ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی