حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

صنعت عاشقی

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۲۳ ب.ظ

عاشّیق‌ها، بدیهه‌سرایان خنیاگرِ ساز به‌دست آذربایجانی هستند که خود می‌سازند، خود می‌نوازند، خود می‌سرایند و خود از بر می‌خوانند. ریشۀ آنان را "گوسان" های دوران اشکانی دانسته‌اند که در آن زمان علاوه بر ساز و آواز، به دوره‌گردی در شهرها و روستاها و حضور بر سر بالین بیماران مبادرت ورزیده و می‌توان گفت به نوعی معتقد به موسیقی‌درمانی بوده و در این زمینه به فعّالیت می‌پرداختند. گوسان‌ها به نوبۀ خود، الگوبرداری جدیدتری از "شامان / شمن" ها و سپس "گام" های ترکان باستان بودند که در ابتدا علاوه بر پرداختن به آنچه ذکر شد، نقش کاهن، طبیب و جادوگر هم داشتند و دین ترکان و مغولان باستان یعنی دین شمن که مبتنی بر پرستش عناصز طبیعت و در رأس آنها "تاپ‌تانگری/کوکوتانگری" به معنای آسمان آبی جاویدان بود، از نام آنان گرفته شده است. در دوران ساسانی و اوایل دوران اسلامی، به خاطر سیاست‌های تمرکزگرایانه و اعمال سخت‌گیری‌های ملّی و دینی نسبت به عناصر بیگانه که از جانب حکومت‌ها برقرار بود، اثر چندانی از این صنعت در داخل ایران به جز شخصیّت نیمه‌افسانه‌ای "دده قورقود" که در کتابی به همین نام بازمانده از قرن پنجم هجری از مؤلّفی نامعلوم یاد کرد شده، دیده نمی‌شود. در عوض، با سکونت ترکان مهاجر سلجوق_اغوز در آناتولی که در حال پروردن نطفۀ امپراتوری عظیم عثمانی بعدی در خود بود، این صنعت در آن سرزمین با هویّت جدیدش پا گرفته و بالیده شد تا نهایتاً با نام عاشّیقی (= عاشقی) در دورۀ صفوی وارد آذربایجان شده و در آنجا تثبیت گشت.

عاشّیق‌ها با ساز زهی ویژۀ خودشان شناخته می‌شوند که نام تخصّصی‌اش "قپوز" است، ولی در میان عامّۀ مردم با همان نام "ساز" شناخته می‌شود. گاهاً نیز لباس مخصوصی به همراه کلاه قفقازی سیاه -که در اصل از پوست برّه تهیّه می‌شود- به تن می‌کنند. هر شهری نواهای مخصوص خود را دارد و گفته‌اند روی‌هم نواهای عاشّیقی آذربایجانی بالغ بر 72 مورد است. موضوع اشعارشان نیز عمدتاً داستان‌های منظوم حماسی و گاهاً عاشقانۀ قهرمانانی از قبیل "قاچاق [و در اصل قوچاق] نبی"، "اصلی و کرم"، "سارای" و در رأس همه "کوراوغلو" است که این آخری تا آنجا که تاریخ به خاطر دارد، از رؤسای قبایل جلالی (ترکان شافعی‌مذهب مقیم قلمرو عثمانی) بوده که به دلیل عقاید صوفیانه و تعارض با عثمانی، در دورۀ صفویّه به ایران می‌کوچند و فرهنگ بازپروری شدۀ ترکی را -البتّه چندین قرن پس از استقرار زبان ترکی- با خود به ایران و آذربایجان می‌آورند که بارزترین مظهر آن، همین صنعت عاشّیقی است. کوراوغلو را که نام اصلی‌اش "روشن" بوده و به خاطر اینکه پدرش را کور کرده بودند به این لقب یعنی کورزاد معروف شده، مانند بسیاری از شخصیّت‌های تاریخی و نیمه‌تاریخی ایرانی و غیرایرانی از قبیل یعقوب لیث صفّار، سمک عیّار، سیمون بولیوار، رابین هود و غیره، از جرگۀ "عیّاران" و محلّ استقرار و مبارزه‌اش را نیز که در داستان‌ها قلعۀ "چنلی‌بئل" ذکر شده، مطابق با قلعۀ "هؤدر" در سلماس کنونی دانسته‌اند. عاشّیق‌ها که در روایت‌های خود از زبان او نغمه‌های مختلفی را نقل می‌کنند، این احتمال را قطعی نمایانده‌اند که او خود نیز عاشّیق بوده و علاوه بر تفنگ و همچنین اسب معروفش "قیرآت" به معنی اسب قیرگون (یا شاید هم بکش و بنداز!)، دارای ساز نیز بوده است و البتّه از نظر تاریخی به این آسانی قابل اثبات نیست. (مورّخی مانند جناب آقای فیروز منصوری، کوراوغلو را از نظر تاریخی مطابق با عثمان پاشا از سرداران عثمانی دانسته که البتّه دارای سندیّت تاریخی کافی نیست).

از عاشّیق‌های معاصر معروف آذربایجان، می‌توان عاشّیق علعسگر (علی‌اصغر)، عاشّیق فرهاد، عاشّیق درویش وهّاب‌زاده، محمّدحسن شمس‌آذر (پدربزرگ نگارنده) که در قید حیات نیستند و همچنین عاشّیق محمّدحسین دهقان، برادران مناف و محبوب رنجبر، پدر و پسر بولود و سهند ساعد، باباعلی جوانمرد و بسیاری دیگر را نام برد. آنان گاهی در مراسمات جشن و عروسی، خارج از نواهای اصلی عاشّیقی، نغمه‌های شادی را نیز اجرا می‌کنند که بر پایۀ آهنگ‌ها و ترانه‌های محلّی متداول منطقه می‌باشد. باید توجّه داشت که مرکز اصالت این صنعت در آذربایجان غربی و شهرهای چون ارومیّه، سلماس، نقده و میاندوآب است و با توجّه به نزدیکی به مرکز ترکیۀ کنونی، طبیعی است که هرچه به طرف شرق آذربایجان پیش برویم، از اصالت آن کاسته خواهد شد؛ به طوری که عاشّیق‌های تبریز که عمدتاً در پی خلق شادی هستند تا مایه گذاشتن از جان و دل برای نقل داستان‌های حماسی، آواز خود را علاوه بر قپوز -که در ناحیۀ غربی به صورت تک‌ساز نواخته می‌شود- با سرنا همراه می‌کنند و در نواحی اردبیل تقریباً اثری از این صناعت به چشم نمی‌خورد. برعکسِ صنعت مدّاحی که مرکزش در اردبیل و زنجان بوده و هرچه به غرب پیش می‌رویم، از حدّتش کاسته می‌شود تا نهایتاً در ارومیّه به صفر میل می‌کند. (توجّه داشته باشید که اردبیل خاستگاه صفویّه است، ولی ارومیّه شهر موسیقی‌دانان و صوفیان و اقلّیت‌های دینی و محصول اصلی کشاورزی‌اش نیز انگور است!). بسیاری از بزرگان صنعت عاشّیقی، یا مانند برادران رنجبر و شاعری چون زنده‌یاد عبدالرّحمان طیّار قولنجی معروف به دده‌کاتب خود از جلالی‌ها هستند که از نطر مذهبی و زبانی برخلاف عموم اهالی آذربایجان، با ترکیۀ امروزی قرابت دارند و یا مانند پدربزرگ نگارنده، در اشعارشان طبق سنّتی که پیرو آن بوده‌اند و تحت تأثیر فولکلور، عقاید و فرهنگ عامّۀ آنان، اصطلاحات ترکیه‌ای به کار برده‌اند. در قلمرو کنونی جمهوری آذربایجان نیز خبر و اثری از آن عاشّیقی اصیل و اوّلیه دیده نمی‌شود و هرچه هست، همان نغمه‌سرایی‌های نوع دوّم یعنی اجرای ترانه‌های خارج از نواهای عاشّیقی است که تنها همراهی با ساز آن را بر خود یدک می‌کشند. گاه برخلاف سنّت دیرین به جای اینکه نغمه را به صورت سرپا اجرا کنند، نشسته ایفا می‌کنند (خوانندگان حسّاس موسیقی اصیل ایرانی مانند محمّدرضا شجریان نیز مقیّدند که همیشه نشسته به اجرا بپردازند) و گاه در بدعتی شگفت‌انگیز، زنان دست به این اقدام می‌زنند!

با این‌همه، به برکت حضور فنّاوری ماهواره در میان ملّت کتابخوان(!) ما، اکنون همان خوانندگان مراسم عروسی -که بعضاً از طایفۀ نسوان نیز هستند- خود را با افزودن یک "اِشِل" ساز، به عنوان عاشّیق جا زده‌اند (هر ساز به دستی عاشّیق نیست، چنان‌که هر چادربه‌سری محجّبه!) و از همان راه دور در این دیاری که پایگاه و جایگاه اصلی این هنر است، در میان نسل‌های جدید، اقدام به پرورش شاگرد برای خود می‌کنند. شاگردانی که نه چیزی از نواهای 72 گانه حفظند و نه از داستان‌های کهن محلّی. نه شاعرند، نه فوت و فنّ آواز بلدند و نه حتّی صدای غرّایی دارند. تنها هنرشان این است که همان ترانه‌هایی را که عموم مردم ما -و با استعداد شگرفی مادران‌مان- در عروسی‌ها می‌خوانند، به جای سازهای دیگر، با قپوز اجرا کنند و تمام! لباس‌های‌شان را نیز جور دیگری می‌پوشند و دربارۀ لفظ خودمانی عاشّیق یا همان عاشق، نظریّات زبان‌شناسی دیگری ارائه می‌دهند! امّا از همه جالب‌تر و خاک‌برسری‌تر اینکه عاشّیق‌های اصیل را هم عاشّیق نمی‌دانند و آنان را با نام "مُقامات‌خوان" می‌شناسند؛ انگار خودشان "ترانه‌خوان" نیستند!! سیمای استانی هم در جهت بازگشت به فرهنگ خودی، بدون تفکیک اصل از بدل، هردوی این گروه‌ها را در کنار یکدیگر با نام عاشّیق معرّفی و تبلیغ می‌کند. تا آخر و عاقبت‌مان چه شود... . قهوه‌تو بخور.


کنگره بین‌المللی عاشیقلار با حضور ۳۰۰ عاشیق در تبریز برگزار می‌شود


۹۸/۰۱/۲۵ موافقین ۳ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی