حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

درست است که مرغ همسایه غاز نیست

ولی غاز همسایه هم مرغ نیست

***

 

اگر به مشاوره اعتقاد داشتیم

بازار رمّال ها اینقدر داغ نبود

***

 

وقتی تبریز دوّمین پایتخت دوره قاجار بوده است،

طبیعی است که شهر اوّلین ها باشد.

***

 

در میان همه موضوعات ارزشی که می تواند در آثار هنری سفارشی مبتلا به شعارزدگی شود

دو موضوع مستثنا هستند:

۱- مادر،

۲- وطن.

***

 

چرا کسانی که مقام عشق را بالاتر از عقل عنوان می کنند

از اینکه ناقص عقل خطاب شوند آزرده می شوند؟

***

 

یک سوال بغرنج:

آیا اینترنت هم با بنزین کار می کند؟!

***

 

اسحاق نیوتون پس از دیدن کارتون "میگ میگ"

از نظرات خود در فیزیک عقب نشینی کرد

و بدینگونه قواعد فیزیک غیر نیوتونی پدید آمد.

***

 

در شگفت بودم چطور می شود تابستان هوا خنک باشد و پاییز دوباره گرم شود؟

تا اینکه ستایش را دیدم که در سری ۲ پیر بود و در سری ۳ جوان شد؛

آنگاه قلبم آرام گرفت.

***

 

- من همه نمازهای روزانه مو با یک وضو میخونم.

: احسنت! یعنی از صبح تا غروب وضوتو نگه میداری؟

- نه بابا! دم غروب وضو میگیرم نماز ظهر و عصرو با عجله میخونم، بعد نماز قضای صبحو میخونم، بعد هم که اذان شد نماز مغرب و عشا رو میخونم و خلاص.

: احسنت... احسنت...

***

 

وقتی با یک خوزستانی روبرو شدم که اسمش احمد بود

دچار یاس فلسفی شدم.

مگه همه خوزستانی ها اسمشون جاسم نیست؟!

***

 

شهروندان عزیز!

لطفاً به هیچکدام از کاندیداهایی که در حال حاضر مطرحند رای ندهید؛

کسی که تبلیغات انتخاباتی را از هم اکنون شروع کند، تشنه قدرت است نه شیفته خدمت.

***

 

مشکلات مردم از دو حال خارج نیست:

یا توسّط مسئولان به وجود آمده است که در اینصورت امیدی نیست حلّشان کنند،

یا مال خود مردم است که در اینصورت هم ربطی به مسئولان ندارد.

خلاص!

***

 

 

امید شمس آذر
۳۰ آبان ۹۸ ، ۲۱:۴۲ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰ نظر

هفتۀ وحدت، ابتکار امام خمینی(ره) برای تبدیل تهدید تفرقۀ امّت اسلامی به فرصت اتّحاد آنان بود: اختلاف شیعه و سنّی بر سر تاریخ ولادت پیامبر گرامی (ص) که به جای عاملی برای تشتّت، تبدیل به عاملی برای وحدت شود و در طول این هفته جشن‌های مولودی به یاد پیامبر(ص) که محور وحدت امّت است، برگزار شود؛ امّا به این نکته نیز باید توجّه داشت که آیا بدون شمّ عرفانی و بهره‌مندی از اصل "وحدت وجود" -از آن نوعی که شیخ محی‌الدّین ابن عربی تئوریزه کرده و در اندیشۀ امام راحل به بلوغ می‌رسد- می‌توان مبتکر چنین ایده‌ای بود؟

بی‌شک، سیاست حقیقی از منظر اسلام بدون مدد اخلاق و عرفان مجال اعمال نمی‌یابد. در اینجا نیز اگر شخصیّت حضرت رسول(ص) محور اتّحاد امّت اسلامی است، باید اختلاف در تاریخ ولادت او نیز حکمتی از همین سنخ داشته باشد؛ آیا به پیشواز ولادتش برویم یا چند روز بعد از آن را جشن بگیریم؟ جواب یک عارف این است که: هر دو! حال، این جواب از منظر سیاسی نیز در دنیای امروز برکاتی پیدا می‌کند. چنان که ولادت امام صادق(ع) در زادروز پیامبر(ص) نیز از این منظر دارای حکمتی خاصّ است. ولی پرسشی در اینجا مطرح می‌شود که به هرحال امام خمینی(ره) از این ابتکار عمل، نیّت عرفانی داشته است یا سیاسی؟ پاسخ مشخّص است: هر دو!

 

امید شمس آذر
۱۹ آبان ۹۸ ، ۱۳:۱۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹ نظر

با رسول کردگار ذوالمنن (ص)

گفت اعرابی: بگو پندی به من!

 

حضرتش فرمود: خشمت را بخور!

مرد هم برگشت با این طرفه در

 

باخبر شد در غیاب او شبی

در قبیله روی داده مطلبی

 

از جوانان عدّه‌ای دیوانه‌وار

غارت آورده به قوم همجوار

 

آن طرف هم دست یغما آخته

بر سر اموال اینان تاخته

 

دو قبیله اینک از جا جسته‌اند

روبروی یکدگر صف بسته‌اند...

 

او به عنوان زعیم قوم خویش

رزم‌جامه برگرفت، افتاد پیش

 

دید اینجا پند کوتاه رسول(ص)

طرح باید گردد و افتد قبول

 

با بزرگ آن طرف صحبت نمود

کـ:ـز چنین دعوا و خونریزی چه سود؟

 

هر خسارت بود، برگویید تا

من ز مال خود کنم آن را ادا!

 

غیرتش را اینچنین تحریک کرد

رهنمونش سوی کار نیک کرد

 

او هم از ذعویّ‌شان پوشید چشم

قال پایان یافت و خوابید خشم.

 

 

 

امید شمس آذر
۰۶ آبان ۹۸ ، ۱۱:۰۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر

احکام اسلام آسانترین احکام در بین تمام ادیان جهان است و نماز در این میان، سیمای اسلام است. این فریضه -طبق حدیث معراج- در ابتدا قرار بود 50 مرتبه در روز باشد که سپس به 5 مرتبه تقلیل یافت؛ با اینهمه، چرا گاهی برای ما مسلمانان، ادای نمازهای واجب روزانه و به طور خاصّ نماز اوّل وقت سنگین می‌نماید؟

خداوند در قرآن فرموده: «واستعینوا بالصّبر و الصّلوة و إنّها لکبیرةٌ إلّا علی‌الخاشعین» (بقره -45). امام علی(ع) در حدیث معرفت در تفسیر این آیۀ شریفه می‌فرمایند: صبر (منظور روزه) رسول خدا(ص) است و صلاة منم و اینکه خداوند نفرموده "و إنّهما لکبیرة" و فرموده "و إنّها لکبیرة" بدان سبب است که قبول ولایت من سنگین تر از قبول اصل اسلام است. گذشته از معنای باطنی این آیه که ذکر شد، نماز طبق تأیید خود خدا همواره سنگین‌تر از عبادات دیگری مانند روزه است. علّت آن را نیز باید در کبر و نخوت و عُجب و غرور انسانی جستجو کرد؛ چرا که در ادامۀ آیه، خاشعین (فروتنان و خاکساران) را از آنهایی که اقامۀ نماز برایشان سنگین است، مستثنا کرده است. پس راز آسان شدن ادای این فریضه، همانا خشوع و فروتنی و خاکساری است. در درجۀ اوّل در برابر معبود که وجود و نعمات دیگر را به ما بخشیده، بی آنکه ما تقاضایی از او کرده باشیم، پس شکر این نعمات را هم خود به ما یاد داده و باید به همان گونه ادا کنیم. در درجۀ دوّم در همان راستا، خشوع در مقابل خلائق که به قول محمّدعلی اقبال واحدی، همیشه خود را بدهکار مردم بدانیم و نه مانند محمود اقبالی خود را طلبکار دانسته و بخوانیم: "آهای مردم دنیا گله دارم، من از عالم و آدم گله دارم...! نهایتاً نیز خشوع در مقابل خودمان که به عزّت نفس انجامیده و مانع از آن شود که به هرکاری دست بزنیم.

 

امید شمس آذر
۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۲:۵۸ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۴ نظر

چه عظیم است کهکشان

که از همۀ نقاطش به همین شکل دیده می‌شود

***

 

از تمامی خواهرانی که به احترام ماه محرّم ماتیک مشکی زدند تشکّر می‌کنیم.

اجرتان با اباعبدالله

***

 

"از رهنمودهای مقام معظّم رهبری متشکّریم"

ولی کار خودمان را می‌کنیم

***

 

"از آیت‌الله یزدی عذر می‌خواهم"

یک عذرخواهی هم به آیت‌الله رئیسی بدهکار هستی

***

 

تا چه مدّت بعد از اذان، اوّل وقت نماز محسوب می‌شود؟

به اندازۀ ایراد خطبه‌های نماز جمعه.

***

 

"زنان را همین بس بود یک هنر

نشینند و زایند شیران نر"

معلوم می‌شود که در ایران قدیم انجام عمل زایمان به شکل خوابیده هنری محسوب نمی‌شده است!

***

 

از خر شیطون بیا پایین

.

.

.

 

من میخوام سوار بشم

***

 

هنگام شروع مذاکرات هسته‌ای یاد این جمله از کارتون "گرداب سکندر" افتادم:

هرچه باداباد، میریم به طرف غرب...

***

 

توسعه همان روباه مکّاری است که ابتدا به بهانۀ پیشگیری از گواتر نمک مصرفی ما را پر از ید می‌کند،

سپس می‌گوید نمک را از سفره‌هاتان حذف کنید.

***

 

اگر حکومت عراق برای مختار هدف نبود و وسیله‌ای بود برای مجازات قاتلین امام حسین(ع)،

آیا قاتلین نمی‌توانستند به سرزمین‌های دیگری فرار کنند تا از تیررس مختار خارج شوند؟!

***

 

با اینکه در شرع اسلام محدودیّتی برای تعداد متعه و کنیز معیّن نشده است

امّا با توجّه به لزوم ادای هر چهارماه یکبار حقّ خصوصی زن و دیگر محدودیّت‌ها در این زمینه

در عمل اختیار بیش از 100 زن به طور همزمان ممکن نیست.

البتّه ما به همان یکی قانع هستیم!

***

 

پرسید: خطّ قرمز تو چیست؟

در جوابش با خودکار قرمز روی کاغذ نقشۀ ایران را کشید و گفت:

این خطّ قرمز من است!!

***

 

 

 

 

امید شمس آذر
۰۸ مهر ۹۸ ، ۰۹:۳۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر

طوفان عظیم نوح(ع) آغاز دورۀ جدید تمدّن بشری بر روی زمین است. زمان رخداد آن مورد اتّفاق عموم ملّت‌ها و امّت‌ها قرار دارد که حدود 3100 پیش از میلاد -با اندکی پس و پیش- گفته شده است؛ امّا در مورد اینکه جهانی بوده یا منحصر به غرب آسیا، در بین صاحبنظران اختلاف است. آیت‌الله جوادی آملی از جمله عالمان معاصر شیعه است که این اختلاف نظر را به طور جدّی در مباحث تفسیری خود مطرح کرده است.

امّا از نظر حقیر، وقتی خداوند در چند جای قرآن، انسان‌ها را با لفظ "بنی‌آدم" خطاب کرده و تصریح دارد که علی‌رغم حضور انسان‌هایی از نسل‌های دیگر در این عالم پیش از خلقت آدم(ع) -که در روایات اسلامی نیز تأکید شده است- نسل کنونی انسان‌های زمین (بعد از طوفان نوح) همگی از اولاد آدم هستند، این خود دلیلی بر جهانی بودن طوفان نوح است؛ چه، اگر نسل کنونی همگی از فرزندان آدم(ع) نبودند، خطاب بنی‌آدم به آنان موضوعیّت نداشت، مگر اینکه این خطاب قرآنی را منحصر و محدود در بخشی از جمعیّت کنونی زمین دانسته و یا به شیوۀ عالم‌نمایان بی‌بضاعت آنگاه که در تفسیر صحیح و علمی آیات قرآن درمی‌مانند، این خطاب را "تمثیلی" بدانیم که البتّه هر دو باطل است. از طرفی نیز، اگر بر حضور نسل‌های انسانی پیش از آدم(ع) بر روی زمین تأکید نمی‌شد، مسئلۀ انقراض آنان در این میان موضوعیّتی نداشت. پس باید به دنبال حادثه‌ای در تاریخ باشیم که نسل‌های قبل از آدم(ع) را به نابودی کشانده و آن، جز طوفان نوح چیز دیگری نمی‌تواند باشد؛ از آنجا که نوح(ع) را "آدم ثانی" گفته‌اند و نجات‌یافتگان با وی در کشتی، همگی خانوادۀ او یا دیگر پیروانش بودند و گفته‌اند که بعد از پایان طوفان، آن عدّه از حدود 80 نفر کشتی‌نشینان که از خانوادۀ نوح نبودند، جدای از آنان در تپّه‌ای ساکن شده و زندگی جدیدی را برای خود شروع کردند که پس از مدّتی همگی دچار طاعون شده و از دنیا رفتند. بدین ترتیب، تمامی نسل کنونی انسان‌های زمین نه‌تنها از تبار آدم، بلکه از تبار نوح نیز هستند. البتّه آن روایتی که می‌گوید نوح سه فرزند خود -سام و حام و یافث- را به دلیل رفتارهای متفاوتی که از ایشان در حین انکشاف عورت وی در حین خواب روی داده بود، دعا کرد که اولاد حام سیاهپوست باشند و بردگان سامیانِ سفیدپوست و یافثیانِ زردپوست گردند، دورغ محض بوده و به احتمال قریب به یقین از اسرائیلیّات است.

 

امید شمس آذر
۰۷ مهر ۹۸ ، ۱۷:۳۹ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲ نظر

روانشناسی میگفت: "اگه زوجین از اتاق خواب راضی بیرون بیان، از زندگیشون هم راضی خواهند بود". رضایت جنسی عامل خیلی مهمّی در موفّق بودن یک زندگی زناشوییه و بیشتر طلاقها به نوعی با این مسئله مرتبط بوده، ولی آیا اهمّیتش تا حدّیه که کلّ زندگی رو بهش گره بزنیم؟ اوّلش با قاطعیّت میگم: خیر! و حالا توضیحات بعدی...

چند وقتیه رسم شده دخترا و پسرا -که شاید بهتر باشه بگیم مردا و زنهای مجرّد- تو جلسات خواستگاری از همدیگه میپرسن: "[از نظر جنسی] سردمزاج هستی یا گرم‌مزاج؟" که این البتّه ربطی به مزاجهای چهارگانه (دموی، بلغمی، صفراوی، سوداوی) در طبّ سنّتی نداره؛ ولی این قضیه هم مثل خیلی از موارد واردات فرهنگی که صرف "باکلاس" تلقّی شدنش ما رو به تقلید از اونها کشونده، مصداق کلام ناقصیه که ناقصتر هم فهمیده شده. چون چندتا سؤال مهم اینجا پاسخ داده نشده: 1- گرم‌مزاجی و سردمزاجی زوجین تا چه اندازه در تشکیل یک زندگی موفّق براشون اهمّیت داره؟ 2- کفویّت جنسی در این زمینه آیا به معنی برابری زوجین با همدیگه هست یا نه، اونها "مکمّل" همدیگه هستن؟ 3- اصلاً خود این گرمی و سردی چی هست؟! پاسخ سؤال اوّل رو به عهدۀ خوانندگان میذارم تا بعد از مطالعۀ پاسخهای بعدی، خودشون جواب بدن. تنها در این حد عرض میکنم که: علم روانشناسی امروزی که در فرنگ دست و پا درآورده، مثل خیلی از علوم دیگرشون مبنای تک‌ساحتی داره و خبری از سلامت روح -و نه روان- در اون نیست. برای پاسخ دوّم همین اندازه میدونم که در اسلام -برخلاف سوسیالیسم- عدالت مطرحه و نه مساوات؛ کفویّت زوجین در بعضی موارد به معنی عینیّت، بعضی موارد به معنی شباهت، بعضی موارد به معنی اختلاف اندک "و ضروری" و بعضی موارد هم اصلاً به معنی ضدّیت هست. (نمونه‌هاشو خودتون میتونید پیدا کنید). برای پاسخ سوّم یک خاطره مطرح میکنم...

خانمی که روانشناسی هم خونده بود، در خواستگاری البتّه نافرجامی ازم اون سؤالو پرسید، من هم جواب دادم: "نمیدونم! این اندازه میدونم که مقیّد به اصول اخلاقی‌ام و خواسته‌هامو هرطوری شده بروز نمیدم". فرق بین جامعۀ ما با جوامع غربی در اینه که علاوه بر گرمی یا سردی، یه چیزی هم مطرحه به نام تقیّد و خویشتنداری یا آزادی و لاابالی‌گری؛ همین امر باعث شده که بسیاری از جوانان سربه‌زیر ما که ممکنه خیلی خیلی هم از نظر نیروی جنسی قوی باشن، خودشونو سرد تصوّر کنن و برعکس، بسیاری که از این نظر ضعیفن، صرفاً به خاطر علاقه به شهوترانی‌های بی‌قیدوبند، خودشونو گرم بدونن. بعد از اینکه ازدواج میکنن، اصل قضیه برای هردو روشن میشه. پس اوّلاً این مورد، چیزی نیست که تا قبل از ازدواج بشه به این راحتی تشخیصش داد، ثانیاً اگه در زمینۀ رفتارهای زناشویی به دو دستور مختصر و مفید اسلام توجّه کنیم، میبینیم که عدم کفویّت جنسی تقریباً هیچ تأثیری در نارضایتی زوجین از زندگی مشترکشون نداره و اون طلاقهای پیش‌گفته هم در اصل، به خاطر رعایت نکردن این دو دستور کوتاه بوده و نه نابرابری‌های آنچنانی. اسلام فرموده:

1- ای زنان! هروقت شوهرتون ازتون تقاضای هم‌آغوشی کرد، تمکین کنید.

2- ای مردان! هروقت خواستید این کارو انجام بدید، مثل پرنده‌ها یهویی نرید سر اصل مطلب! بلکه پیش‌نوازی و معاشقه رو تا اونجا که میتونید طول بدید.

امیدوارم همگیمون در همۀ مسائل زندگی از جمله قبل از رفتن به آغوش همسر، به آغوش اسلام برگردیم.

 

امید شمس آذر
۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۲:۵۶ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۴ نظر

زمانی که حضرت امام گفت: " تا ما می گوییم دشمن، یک عدّه برآشفته می شوند که اینها توطئه است، من اینجا عرض می کنم که خود این هم توطئه است"، کمتر کسی از حضرات مذاب در ولایت جرئت کردند این سخن را انعکاس دهند تا مبادا متّهم به کمبود روشنفکری نشوند. این قضیه، چند سال بعد از آن بود که بنده خدایی در وبلاگ uria.blogfa.com به موازات توهّم توطئه، از "توطئه توهّم" صحبت کرده بود. یکی از معلّمان آن بنده خدا که از قربانیان این توطئه توهّم بود، مدام از لزوم تصوّر واهی دشمن بیرونی برای ایجاد وحدت درونی در کشورهای جهان سوّم می گفت و چنان این عبارت جهان سوّم را با اطمینان تکرار می کرد که کسی ضرورتی نمی دید بپرسد: پس جهان دوّم کجاست؟!

اگر دشمن مشترک موجب ایجاد وحدت می شود، پس چرا تاکنون آن میزان وحدتی که برای ملّت ایران لازم است، به طور کامل محقّق نشده است؟ پاسخ این است که: خوشبختانه یا متاسّفانه "امنیّت" داریم و تا دشمنیِ دشمن در قالب اقدامات سخت افزاری مانند جنگ و ترور نمود نیابد، حضور و فعّالیّت او را حساس نمی کنیم. پس راه تحقّق تمام عیار وحدت ملّی چیست؟ تاکید بر شاخصه هایی چون زبان و تاریخ و سنّت و آداب و رسوم و... چه اندازه در این میان تاثیر دارد؟ با اطمینان می گویم: تقریباً هیچ! اینها تقویت کننده هویّت ملّی هستند، ولی همگی شاخصه هایی "فرهنگی" هستند؛ در حالی که برای وحدت باید به دنبال تقویت شاخصه های "اجتماعی" باشیم که ربطی هم به ایران و غیر ایران نداشته و بین همه جوامع مشترک است.

 

امید شمس آذر
۳۱ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۵۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر

«اگر دانشگاه اصلاح شود مملکت اصلاح می‌شود»

و اگر علوم انسانی بومی‌سازی شود دانشگاه اصلاح می‌شود

***

 

مادّیت با معنویّت در کنار هم نیستند

معنویّت محیط بر مادّیت است

***

 

استفاده از تعبیر چشم جهان‌بین در بارۀ دجّال

در درجۀ نخست نشان می‌دهد که چشم نماد جهان‌بینی است

***

 

استاد شهریار

نمایندۀ شعر ترک‌زبانان ایران است.

***

 

المقنّع:

آخرین بازماندۀ جادوگران قدیم و سرسلسلۀ دانشمندان جدید.

***

 

عکس آنچه را که دربارۀ ناصرالدّین‌شاه گفتم دربارۀ عثمان می‌گویم:

خلیفۀ سوّم خوبی‌هایی داشت، بدی‌هایی هم داشت،

ولی انقلابیّون مصری که بر سرش ریخته و به قتلش رساند، به خاطر بدی‌هایش بوده نه خوبی‌هایش.

پس درباره‌اش از تعبیر شهادت نمی‌توانیم استفاده کنیم.

***

 

کشیدن سیگار در مجامع عمومی ناهنجار است،

ولی از آن ناهنجارتر

روشن نگه داشتن سیگار در دست و نکشیدن آن است.

***

 

به بعضی‌ها هم باید گفت:

سرهنگ! تو رو چه به فرهنگ؟!

***

 

اگر انسانهای اوّلیه مواردی چون کشف آتش، ابداع کشاورزی و... را از راه تصادف بازشناخته‌اند،

پس فکر میکنم تجربیّات خود را از طریق اینستاگرام به همنوعان خود در دیگر نقاط دنیا انتقال داده‌اند... .

***

 

عبدالله بن زبیر را نمیدانم

ولی رسول جعفریان را میبینم که بینی‌اش کج است... .

***

 

چرا پولهاتونو خرج سفر حجّ و عزاداری محرّم می‌کنید؟

برید ترکیه و کانادا بگردید، برا سگتون غذا بخرید، دماغتونو ختنه کنید، یه چیزی هم تو اینستا برای فقرا بنویسید... .

***

 

امام خمینی(ره) چیزی می‌دانست که گفت:

سربازان من در گهواره‌ها هستند،

امام خامنه‌ای هم چیزی می‌داند که می‌گوید:

نسل بعدی به مراتب از نسل کنونی مؤمن‌تر، بابصیرت‌تر و انقلابی‌تر هستند.

 

همایش شیرخوارگان حسینی در 21 بقاع متبرکه هرمزگان برگزار می شود

***

 

 

 

امید شمس آذر
۲۳ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر

«در آستان حسین(ع) آن کسی که سیر کند

یقین که عاقبتش را خدا به خیر کند»

 

نیاز خلق در این آستان برآورده ست

چه حاجت است که عرضه به نزد غیر کند؟

 

فقط نه مسجد و هیئت، که حقّ بندگی اش

نگاه لطف به اهل کنشت و دیر کند

 

شباب جنّت از آن رو بدان مُقام رسد

که طوع سیّدشان شبّر و شُبیر کند

 

بیا! که هر که در این راه می شود جانباز

فراز جنّت جاوید کار طیر کند

 

نترس از عاقبتش، چون سر و تن و جان را

در این معامله آن کس که باخت خیر کند.

 

 

امید شمس آذر
۱۹ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۲۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

این یادداشت را از لابه‌لای فیش‌های مرتّب‌نشدۀ دوران دانشجویی‌ام پیدا کردم که راجع به نتیجۀ انواع ترکیبات با سه عنصر اسلام، ایران و سیاست است. جمعاً به تعداد 23 نتیجه، شامل 3 مورد یک‌تایی، 12 مورد دوتایی و 8 مورد سه‌تایی. تنها به نظرم رسید که شاید جالب باشد:

 

1- اسلام خالی (منهای سیاست) => اسلام سکولار

2- سیاست خالی (منهای دیانت) => دغلبازی

3- ایران خالی (منهای اسلامیّت) => ایران غیراسلامی

***

4- اسلام + سیاست = دولت اسلامی

5- اسلام + دغلبازی = اسلام دولتی

6- اسلام + ایران = ایران اسلامی

7- اسلام + ایران غیراسلامی = اسلام ایرانی

8- اسلام سکولار + سیاست = اسلام سیاسی انحرافی

9- اسلام سکولار + دغلبازی = دولت اسلامی انحرافی

10- اسلام سکولار + ایران = ایران اسلامی انحرافی

11 - اسلام سکولار + ایران غیراسلامی = اسلام انحرافی ایرانی

12- سیاست + ایران = دولت ملّی

13- سیاست + ایران غیراسلامی = دولت ملّی انحرافی

14- دغلبازی + ایران = دولت انحرافی ملّی

15- دغلبازی + ایران غیراسلامی = دولت انحرافی

***

16- اسلام + سیاست + ایران = دولت اسلامی ملّی

17- اسلام + سیاست + ایران غیراسلامی = دولت ملّی اسلامی

18- اسلام + دغلبازی + ایران = دولت اسلامی انحرافی ملّی

19- اسلام + دغلبازی + ایران غیراسلامی = دولت انحرافی ملّی اسلامی

20- اسلام سکولار + سیاست + ایران = دولت انحرافی اسلامی ملّی

21- اسلام سکولار + سیاست + ایران غیراسلامی = ؟

22- اسلام سکولار + دغلبازی + ایران = ؟

23- اسلام سکولار + دغلبازی + ایران غیراسلامی = ؟

 

امید شمس آذر
۱۶ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲ نظر

علوم انسانی کجاست تا آن را بومی سازی کنیم و از چه نقطه ای باید شروع کرد؟ ابتدا باید به یک پرسش اساسی پاسخ داده شود: آیا اسلامی سازی علوم انسانی با بومی سازی آن یکی است یا دو امر مجزّا از همدیگرند؟ فرهنگ بومی ما بر اساس آموزه های اسلام است که ذائقۀ ایرانی هم در آن در نظر گرفته می شود؛ منتها این اعمال ذائقه نه در لایۀ عقاید و کلام و نه در لایۀ احکام و فقه، بلکه در لایۀ اخلاق و عرفان امکان پذیر است. امری که گاه به سبب در نظر نگرفتن چارچوب های کلامی و فقهی و با تکیه بر تساهل و تسامح مورد تأکید در عرفان اسلامی، منجر به برداشت های اشتباهی چون تکثّرگرایی دینی شده است. پس تکیه بر اعمال ذائقه های ملّی در چارچوب عقاید و احکام دینی امکان پذیر بوده و نه می توان از حدّاقل های تعیین شده در این زمینه فروتر رفته و دچار تفریط شد و نه می توان از حدّاکثر ها فراتر رفته و دچار افراط گردید؛ چنانکه هویّت ملّی نیز که بر پایۀ شاخص های چندی چون زبان، نژاد، تاریخ، فرهنگ و جغرافیا قرار گرفته که جبری و جسمانی اند، در چارچوب هویّت اختیاری و روحانی دینی می تواند عرض اندام کند. پس با این توضیحات، در صورتی که شرایط فوق لحاظ شود، اسلامی سازی و بومی سازی علوم انسانی مترادف یکدیگر هستند.

علوم انسانی علومی هستند که مستقیماً به امر تربیت انسان می پردازند. علوم دیگر نیز همین مسئولیّت را بر عهده دارند، ولی به طور غیرمستقیم. پس اهداف و روش های تربیت انسان، به نوعی همان اهداف و روش های علوم انسانی نیز هستند. بنابراین، اوّلین میدان برای شروع این امر خطیر، میدان پرورش کودکان و نقطۀ آغاز نیز برنامه های درسی دورۀ ابتدایی خواهد بود. برنامه های دورۀ متوسّطه، آموزش های تربیت معلّم و عرصۀ دانجویان و اساتید حوزه، میدان بعدی خواهد بود. فی المثل لازم نیست به اسم انقلاب فرهنگی، اساتید دگراندیش را -که می توان از اطّلاعات خام علمی شان بهره برد- از دانشگاه اخراج کنیم؛ بلکه اگر دانشجویان ما از ابتدای کودکی طوری بار بیایند که بتوانند افکار انحرافی آن اساتید را به چالش بکشند و آنان را در موارد اختلافی به سکوت وادارند، اثرات تربیت غیراسلامی و غیرایرانی (غربزدگی) آنان خنثی خواهد شد.

منظور از اسلامی یا -به تعبیری- بومی چیست؟ وقتی از همایش های بسیار به نتیجۀ خاصّی در این خصوص نمی رسیم، باید به شیوۀ لقمان حکیم از راه سلبی وارد عمل شویم و اسلامی و بومی را عبارت از هر آن چیزی تعریف کنیم که "غیراسلامی" و "غیربومی" نباشد. این، چندان موضوع دشواری نیست که منبع بدون اختلاف آموزه های دینی ما، کتاب آسمانی قرآن مجید است و غیراسلامی قدرمسلّم، عبارت از هر آن آموزه ای است که با قرآن تعارض داشته باشد. لازم نیست برای هر مطلب علمی، آیه ای از قرآن را هم شاهد مثال بیاوریم [که بسیاری جاها اشتباه از آب در می آید]، بلکه کافی است مطالب ضدّ مفاهیم قرآن را از کتاب های درسی بزداییم. آن هم دروس دورۀ ابتدایی که دورۀ پایه ای و تأثیرگذار تربیت انسان است. همین کار را به موازات آن با مطالب ضدّ فرهنگ ملّی خود نیز انجام دهیم. از نظر حقیر، گام اوّل بومی سازی علوم انسانی، این است و در صورت تحقّق آن، برداشتن گام دوّم و گام های بعد از آن میسّر خواهد شد ان شاءالله.

 

امید شمس آذر
۱۲ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۳۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

دوست شاعری داشتیم که همیشه اصرار داشت همیشه از مرحوم  حسین منزوی با عنوان "خدای غزل معاصر" یاد کند. کاری که مرحوم منزوی در شعر فارسی انجام داد، این بود که: غزل را که که سرآمد قالب‌های شعر فارسی است، بعد از آنکه توسّط برخی از سنّت‌ستیزان به کناری نهاده شد و البتّه به دست پایبندان به آن استاد شهریار و سیمین بهبهانی مچنان سیر صعودی خود را پیمود، سر و وضعی جدید داد و توانست -بر خلاف شایعۀ چندین‌ساله‌ای که در آن روزگار باب بود- اثبات کند که نوگرایی و نوپردازی در سخن لزوماً وابسته به گریز از قالب‌های کلاسیک نبوده و می‌توان مضامین نو را در همان قالب همیشگی غزل نیز پیاده کرد. چنان‌که عکسش نیز صحیح است!

همین کار را مرحوم محمّد نوری در عرصۀ موسیقی ایرانی انجام داد. موسیقی کلاسیک ایرانی -که سنّتی یا اصیل نامیده شدنش هر دو دارای اشکال است- در زمان معاصر توسّط نوگرایان در حال به حاشیه رانده شدن بود و البتّه از آن طرف نیز کسانی مانند استاد شجریان نیز بودند که آن را به اوج رساندند و امروزه نیز امثال سالار عقیلی و علیرضا قربانی هستند که بیهوده می‌کوشند راهی را که اوج بیشتری در حال حاضر برایش متصوّر نیست، بدون تغییر ادامه دهند. مرحوم نوری در این میان، تعریف جدیدی از موسیقی کلاسیک ایرانی عرضه کرده و زبان موسیقی ایرانی را با تلفیق آن با موسیقی سایر ملل -بیشتر از همه موسیقی فرانسه- جهانی ساخت و سبک جدید و منحصر به فرد خود از موسیقی را ارائه داد که نه به طور کامل ذیل عنوان موسیقی کلاسیک می‌گنجد و نه زیر عنوان موسیقی پاپ؛ به طوری که در سایت‌های مربوط به موسیقی کلاسیک و موسیقی پاپ هر دو، آثار آن مرحوم موجود بوده و هوادران هر دو گونۀ موسیقی، آنها را به راحتی به نفع خود مصادره می‌کنند!

در عرصۀ نقّاشی هم، باید از نقش ماندگار استاد محمود فرشچیان و آثار او در اثربخشی به تداوم حیات نگارگری ایرانی و همچنین استقلالش از نگارگری شرق آسیا یاد کرد. نگارگری ایرانی به دلیل پیروی از اصولی که اجازۀ ظهور تمام‌عیار واقع‌گرایی در سبک تصویرسازی‌ها را به آن نمی‌دهد (نظیر عدم رعایت اصل پرسپکتیو که به همین خاطر از سوی اروپائیان مینیاتور نامیده شده)، در دورۀ معاصر فاصلۀ زیادی با سبک نقّاشی غالب در جهان یعنی نقّاشی اروپایی یافت. برای غربیان و غربزدگان، درک اصول زیبایی‌شناسی نگارگری ایرانی دشوار بوده و نقائصش زودتر به چشمشان می‌آمده است. همچنین تفکیک چندانی بین سبک نقّاشی ایرانی با نقّاشی‌های چینی و مغولی نمی‌توانستند کرد. استاد فرشچیان با تعهّد به همان اصول نگارگری ایرانی، جای خالی واقع‌گرایی نوع اروپایی را با ظرافت فوق‌العاده در پردازش جزئیّات تصویر، بومی‌سازی عناصر تصویر و استقلال هرچه‌بیشترش از شرق و غرب، رهاندن موضوع نقّاشی از انحصار قاب در عین پایبندی به چارچوب اصلی آن  و موارد بسیاری که توان دیدن و گفتن نتوان، پُر کرده است. بعد از او، عموم هنرمندانی که در عرصۀ نقّاشی کلاسیک ایرانی کار می‌کنند، خواه_ناخواه به طور کامل یا نصفه_نیمه شاگرد اویند.

هنر ایرانی در این سه زمینۀ اصلی که نام برده شد، مدیون این سه بزرگوار است و می‌توان در مقام تمثیل، آنان را به صورت تثلیث خدایان هنر ایران بازشناخت. راهشان مستدام باد.

 

 

See the source imageSee the source image

 

 

امید شمس آذر
۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۴۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر

عقیده ریشه در «ع ق د» دارد یعین چیزی که تعلق به پدیده ای خاص (شیء، انسان، نفس و ...) دارد. بنابراین این آزادی نیست ، تعلق محسوب شده و در حقیقت نوعی اسارت است. یعنی فکر ناشی از این عقیده فکری آزاد و رها نیست (نتیجه فکر و عقل خالص آن سان که متکی به فطرت «الهی» باید باشد، نیست) علاوه بر این آزادی عقیده متضمن کثرتِ فهم ها است و این کثرت فهم ها منافی اصل توحید کلمه است. اصلی که خود، حقیقتاً متضمن رهایی از همه تعلقات دینوی و معنوی (جز خدا، که به دلیل آنکه خود او منشآ همه مظاهر و بواطن دنیوی و معنوی است، رفع تعلق از او، مساوی با نابودی خود انسان است) ،  است. بنابراین آزادی عقیده بر خلاف ظاهرش آزادی نیست بلکه اسارتی است در پوشش آزادی.... در واقع آزادی حقیقی در  اتصال حقیقی به خدا نهفته است. تا هنگامی که از تعلقات متکثر آزاد نشویم به آن اتصال ناب نائل نخواهیم شد. به عبارت شفاف تر، تا زمانی که اتصال حقیقی به خدا را کسب نکرده ایم، در حقیقت طعم آزادی را نخواهیم چشید چرا که اگر این آزادی برای انسان محقق نشود در واقع معنای واقعی اصل توحید را درک نخواهد کرد.

 

(برگرفته از وبلاگ اسلام ناب)

امید شمس آذر
۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگر آنچه باید باشیم نیستیم

آنچه نیستیم ننماییم

***

 

مقدّمه تمدّن سازی

فرهنگ سازی است

***

 

اوستایی بودن نام عموم گیاهان دارویی که اغلب نیز در کوهستانهای شمالغرب متمرکزند، دلیلی است همزمان بر:

۱- پیامبری حضرت زرتشت(ع)

۲- توقیفی بودن علم طب.

***

 

از نظر روانی عروس زیباست و بلکه مظهر زیبایی است

+

آرایشگاه ها چهره عروس را صرفاً تغییر می دهند

=

افکار عمومی می گویند: وه چقدر زیباش کرده!

***

 

تابلو زده: " فلان چیز به فروش می رسد

تعداد محدود است".

خب کلک! اگه محدوده، چرا میفروشیش؟!

***

 

در تکمیل ضرب المثل ترکی "اولنله اولمزلر" :

قوسانلا قوسمازلار.

***

 

پدرمان گفت: درس بخوان وگرنه کارگر می شوی،

درس خواندیم. کارگر هم نشدیم!

***

 

تو ای اف ام... تو ای اف ام...

تو رو خدا ببینید جوانهای ما به چی دلخوشن؟!

***

 

بدون شرح:

دخترم! تو دیگه بزرگ شدی،

وقتشه که سینه بندتو خودت ببندی.

indecision

***

 

فرهنگ غربی چیز چندان خطرناکی نیست

غربزدگی است که خطرناک است.

غرب شرقشناس دارد بدون شرقزده

شرق غربزده دارد بدون غربشناس.

***

 

چطور علم جدید که منشا مشترک نوع بشر را انکار می کند،

درباره خاستگاه بومیان قارّه آمریکا فرضیه می دهد که احتمالاً از آسیا بدانجا آمده اند؟

آیا از ابتدای خلقت زمین تا زمان کریستف کلمب در قارّه آمریکا میمون وجود نداشت؟

یا لااقل سنجاب؟؟

یا حتّی موش؟؟؟

***

 

در پایان دهه چهارم انقلاب که دهه پیشرفت و عدالت بود

اقرار کردیم که از نظر علمی پیش رفته ایم ولی از نظر عدالت عقب مانده ایم،

ولی همین پیشرفت علمی هم تک بعدی است و خبری از پیشرفت علوم انسانی نیست.

***

 

 

امید شمس آذر
۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۳:۱۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۴ نظر

از جمله مواردی که اندیشمندان گوناگون بر سر آن توافق نظر دارند این است توسعه یافتگی امروز جهان غرب، بدون برنامه ریزی شکل گرفته و نتیجه یک حرکت تحولی تاریخی خطی بوده است اما توسعه یافتگی در جوامع جهان سوم و کشورهای غیر توسعه یافته با برنامه ریزی دنبال می شود.

با توجه به نکته فوق این مسئله حائز اهمیت است که اگر که در غرب برنامه ریزی ای نیز بوده است موانع جدی بر سر راه خود نداشته است چرا که چپاول بی حد وحصر دستگاه استعماری غرب (که امروز به سبک مدرن ادامه دارد) نسبت به منابع معدنی و مالی کشور های ضعیف، و ثروتی که از این طریق عاید ممالک غربی شده است امکان توسعه سریعتر را به این دسته از کشورها داده است در حالی که در این میان، این ثروت کشورهای دیگر بوده است که در معرض چپاول قرار گرفته و امروز آن ها را حتی در تامین مواد اولیه اقتصادی خود با چالش جدی مواجه کرده است.

و این همه، در واقع، در بابِ فن شناسی توسعه به سبک غربی، قابل طرح است. سبک توسعه غربی، در قید و بند هیچ تعهد اخلاقی نبوده و اصلاً و اساساً مبتنی بر چپاولگری ملت ها است و با آن شروع شده و نمو یافته است. چپاولگری که ثروت بادآورده و هنگفتی را نصیب غرب نمود و باعث شد تا در مراحل اولیه صنعتی شدن و بروز تعارضات طبقاتی، با اصلاح توزیع مجدد ثروت شکاف ها و تعارضات طبقاتی فروکش کند. هرچند این تعارضات هیچ گاه کاملاً محو نشد اما در هر صورت رفع گردید و از زمان صنعتی شدن کشورهای اروپایی تا کنون تعارض جدی در این زمینه  ظهور نیافته است. بی شک اگر منابع مالی ناشی از استعمارگری و چپاولگری غرب نبود، این شکاف ها یا هیچ گاه تعدیل نمی گردد یا دست کم تا عصر حاضر هنوز تعارضات جدی ،خونین و مخل نظام سیاسی را در غرب شاهد بودیم چرا که اصلاح توزیع ثروت در غرب هیچگاه تا این اندازه موفقیت آمیز صورت نمیگرفت.

مسئله دیگر اینکه این چپاول ها هرچند بواسطه دولت ها صورت گرفته اند اگر مغز فنی و ایده ها تکنولوژیک طبقه متوسط شهری نبود به هیچ وجه زمامداران غربی ِ عصر دُوَلِ مطلقه (دوره گذار از فئودالیته به سرمایه داری) امکان چپاول ملت ها را دست کم به آن شکلی که صورت گرفته و همه می دانند، نمیافتند.

فی الجمله، طبقه ای که در توسعه اقتصادی غرب، نقش موتور محرکه را بازی کرد همین طبقه متوسط بود اما در کشورهای ضعیف امروزی بدلیل بروز ناهنجاری های اجتماعی ناشی از اجرای سیاست های اقتصادی غرب و همینطور به دلیل نبود زیرساخت ها و منابع مالی کم و عدم حضور طبقه متوسط واقعی، این پروسه توسعه گرایانه، توسط دولت انجام می شود و این سبک از اجرا و تحقق توسعه، به شدت تحکّمی خواهد بود و قدرت خلاقیت را از جامعه می گیرد. جدا از همه این مسائل، از آنجا که عمدتاً طبقه حاکمه در جهان سوم از وابستگان مالی، فکری یا فرهنگی دستگاه استعماری غرب اند در نهایت این پروسه نیز به چپاول ملت ها به طریقی دیگر می انجامد.

 

(برگرفته از وبلاگ اسلام ناب)

امید شمس آذر
۰۶ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد

بنیاد مکر با فلک حقّه باز کرد

بازیّ چرخ بشکندش بیضه در کلاه

زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

چندی است رئیس جمهور پدرسوخته ما که تمام دارایی موجود در جعبه شعبده بازی اش مذاکره با آمریکا بوده و آن را کلید تدبیر و امید (!) می نامیده، به جای اعتراف به شکسته شدن این کلید، مشکلات را کما فی السّابق به گردن دوست خود و دشمن ملّت انداخته و از مخالفت آمریکا با برجام -و نه عهدشکنی او-سخن می گوید تا در شرایطی که حتّی برخی از دولتمردان خودش از این اوضاع خسته شده و کنار کشیده اند ( چون آبروی خود را دوست دارند)، حامیان خود را همچنان با سراب برجام سرگرم کند. این حال و احوال در کل مبارک است و دست رئیس دولت دروغگویان را رو نموده و ملّت را که در سال ۸۴ چشمانش را اندکی در رختخواب باز کرده بود، بیدار کرده و از جا می کند؛ امّا ایشان باید به چند سوال در این خصوص "پاسخ" بدهد:

۱- مگر توافق هسته ای در زمان دولت افسادات هم صورت نگرفته بود؟ تفاوت این توافق با آن چه بود جز حضور آمریکا در آن؛ به این بهانه که اروپائیان به کدخدایی او باور دارند؟ پس ماهیّت برجام مذاکره با آمریکاست و اوست که طرف اصلی ایران در این توافق است و برجامی که از طرف آمریکا نقض شود، از ابتدا وجود خارجی نداشته است که فرجامی هم داشته باشد. صحبت از خروج آمریکا از برجام -مراحم باشد یا مزاحم- بی مورد است. این توپ و تشرهایش هم نه از سر نارضایتی، که از سر اعمال فشار برای گرفتن امتیازات بیشتر است؛ چرا که بد جوری امیدوار شده است!

۲- مگر عهدشکن بودن طرف مقابل قبلاً از سوی امام امّت گوشزد نشده بود؟ این شما بودید که اصرار به مذاکره کردید. پس چطور اکنون از طرف اصلی (آمریکا) به صورت کلیشه ای انتقاد کرده و اروپائیان را هم -که قاعدتاً قرار نیست بدون اجازه او به عهد خود وفا کنند- به خاطر باور به کدخدایی آمریکا (همان چیزی که خودتان هم باور کردید) سرزنش می کنید و مشکلات را می خواهید به گردن آنان بیندازید؟! پس چه توافقی، چه کشکی و چه پشمی؟... .

۳- آمریکا با برجام مخالف است یا با نظام و ملّت ایران؟ آمریکا (به عنوان طرف اصلی) کی به این توافق وارد شد که حالا بخواهد از آن خارج شود؟! برجام از طرف ایران به تدریج در حال لغو شدن است، در حالی که تحریم ها از سوی طرف مقابل همان به تدریج هم در حال لغو شدن نبود. امضای آن چند برگ کاغذ از سوی او نیز صرفاً به خاطر الزام ایران به تعلیق فعّالیت های هسته ای اش بود و بس؛ و این یعنی از اساس هیچ گونه توافق دو جانبه ای در عرصه عمل صورت نگرفته که نقض هم بشود. پس چطور با تکرار عبارت سفسطه ای مخالفت آمریکا با برجام، انقلابیان و دلسوزان داخلی را -ولو رقیبتان باشند- با عنوان کلّی "مخالفان برجام"، با آمریکا و رژیم صهیونیستی در یک ردیف قرار می دهید؟ این گناه، بخشودنی است؟

۴- با این توضیحات، وقتی از اساس توافقی وجود ندارد، آن شوی تبلیغاتی کذایی به خاطر چه بوده است؟ تعلیق فنّاوری ملّی که با خون نخبگان و دانشمندان به دست آمده، کارناوال راه انداختن دارد؟ شمایی که با کاریکاتور و اغراق نمایی، انقلابیان را مسخره می کردید که هنگام وضع تحریم جدید، ابراز شادی می کنند که: "آخ جون! تحریم شدیم"، حالا در مورد آن ابراز شادی های بدون اغراق تان چه پاسخی دارید؟ من نظر شخصی خودم را ابراز می کنم. ان شاءالله که چنین نباشد. اگر با استدلال ردّش کردید، حرفم را پس خواهم گرفت:

همه می دانیم که فنّاوری هسته ای ایران تهدید مستقیمی برای آمریکا نبوده و فی المثل ایران بنا ندارد از پشت اقیانوس ها شهرهای آمریکا را بمباران کند، امّا تهدید غیرمستقیم چرا؟ و آن اینکه با تبدیل شدن ایران به الگوی کشورهای غرب آسیا، دست آمریکا از دامن منطقه کوتاه می شود. سیاستمداران از قدیم بر اساس تجربه گفته اند "یک توافق خوب توافقی است که هر دو طرف از آن ناراضی بیرون بیایند" و برد_برد واقعی هیچ گاه در عالم سیاست معنا ندارد. در این صورت، معنای برد_بردی که اینان (آمریکا و دولت دلبسته اش در داخل ایران) از آن دم می زنند، چیزی نخواهد بود جز توافق بر سر جلوگیری از انقلابی شدن منطقه و ضربه دیدن منافع غرب با القای صلح تاریخی میان دولت استکباری آمریکا با دولت انقلابی ایران. پس آمریکا با خیال راحت به زورگویی های خود در منطقه ادامه دهد و ما هم در داخل با کوروش_داریوش و ساسی مانکن و "بیا بیا قرش بده جنسی(!)" خودمان خوش باشیم که البتّه خود این هم در راستای منافع آمریکاست!!!

***

کوتاه سخن این که به قول سردار سعید قاسمی "روحانی قطعاً جهنّمی است" و من اضافه می کنم: هرکسی که در این سخن شک داشته باشد، شکّ است که خودش هم جهنّمی باشد. تمّت بالشّرّ و الشّقاوه.

 

امید شمس آذر
۰۴ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر

همه ائمه ما و همه معصومین و انبیاء به نوعی در مبارزه بوده اند. حتی آن دسته از معصومینی که در برداشتی ظاهری، گمان مبارزه سیاسی و اجتماعی از عمل و سیره آنها نمی شود هم در مبارزه بوده اند. در سیره برخی معصومین که با چشم ظاهری نیز مبارزه دیده می شود، مانند پیامبری چون سلیمان، یوسف، نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگواری چون علی بن ابیطالب، حسن بن علی و برادر بزرگوارشان اباعبدالله الحسین... اما آیا تاکنون با خود اندیشه کرده اید که چرا ائمه بزرگواری چون امام سجاد و امام باقر و اماو صادق چون اسلاف بزرگوارشان مورد ستم حکومت وقت بودند تا اینکه سرانجام کار به شهادت آنها کشید؟ امام خمینی ره یک جواب روشن در این باره دارند و آن این است که این برداشت غلط ماست که بر اساس آن می پنداریم ائمه نامبرده مبارزه ای نداشته اند یا اگر داشته اند سیاسی نبوده است. بلکه برعکس به شهادت رساندن آنها توسط ظالمان عصر خود گواه متقنی است بر مبارزه آن هم از جنس سیاسی آن از جانب ائمه فوق الذکر. چرا حکومت ها حاضر می شدند به قیمت زیر سوال رفتن اعتبارشان، بر ائمه ما فشار وارد کنندو نهایتاً ایشان را به شهادت برسانند؟ جواب روشن است: ائمه ما با تمام وجود اهل مبارزه با ظلم بودند چون اسلام زیر بارِ ظلم رفتن را گناهی عظیم می داند واگر تفاوتی در شیوه مبارزه ائمه ما یافت می شود به هماهنگی عمل امامان ما بلکه همه معصومین با مقتضیات عصر ودوره خودشان بر می گردد. از همه این موارد و مسائل، امام خمینی یک نتیجه شفاف و متقن می گیرد و آن اینکه : «کمال دین در مبارزه و جهاد است»

 

(برگرفته از وبلاگ اسلام ناب)

امید شمس آذر
۰۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

قرآن کریم بارها بر شاعر نبودن پیامبر(ص) و شعر نبودن خود تأکید کرده است. اگر شعر را در تعریف قدیمی آن، سخنی موزون و مقفّا بدانیم که هماهنگی وزن و تطابق قافیه‌ها و تقارن مصراع‌ها از ویژگی‌های اصلی آن است، به راحتی معلوم است که قرآن دیوان شعر نبوده و سوره‌های آن شعر نیستند؛ امّا آیا با تعریف جدید شعر که موارد پیش گفته در آن ضرورت نداشته و در عوض به موسیقی درونی و پیوند افقی و عمودی و عمقی (به تعبیر بهتر: خطّی و سطحی و حجمی) در آن تأکید بیشتری می‌ورزد و انواعی را نیز که اصطلاحاً "سپید" نامیده می‌شود در بر می‌گیرد، آن وقت چه؟ ویژگی‌های اخیر همگی در متن قرآن وجود داشته و بلکه در اوج قرار دارند. آیا با تأسّی به قرآن باید شعر سپید را شعر ندانیم و یا اینکه بپذیریم که قرآن -در تعریف جدید- شعر است؟

برای این شبهه چه پاسخی دارید؟

***

با تشکّر از همه دوستانی که لطف کردند و نظرات خود را در این خصوص ارائه فرمودند، بنده هم نظر خودم را عرض می‌کنم:

در شأن شعر فرموده‌اند "أجملها أکذبها" (هرچه دروغتر باشد زیباتر است) و شاعر گفته

در شعر مپیچ و در فن او.................چون اکذب اوست احسن او.

قرآن کریم با اینکه شامل آیات متشابه هم می‌شود، ولی اوّلا این آیات از سنخ کلّی‌گویی بوده و سخن مبهم و دوپهلویی را در خود ندارند، ثانیاً آیات دیگری موسوم به محکمات هم هستند که آنها را تکمیل و احتمال اشتباه خوانندگان را برطرف می‌کنند. استفاده تعمّدی از سخنان نامفهوم و دارای برداشت‌های متعدّد، از نظر قرآن مذموم و در عین حال برای شعر -چه از نوع کلاسیک باشد و چه از نوع آزاد- حُسن است. ایهام که عبارت باشد از استفاده از یک لفظ با دو یا چند معنا، سرور آرایه‌های ادبی معنایی است و در اشعار -فی‌المثل- حافظ به حدّ کمال استفاده شده که آن را تا این اندازه دلنشین کرده است. فراتر از آن، صنعت "فرا ایهام"1 است که استفاده از یک معنا با دو مفهوم است. ایهام تناسب به نظر حقیر از ایهام کامل نیز زیباتر بوده و معمولاً با مراعات نظیر همنشین است. در کنار آنها استفاده از ظرفیّت بار معنایی کلمات برای خلق مضامین جدید است؛ مانند آنچه که کاریکلماتور و "کاریجُملاتور"2 را به وجود آورده است. اینگونه می‌شود که شعر حالت لایه‌لایه به خود می‌گیرد. این لایه‌لایگی به معنی گذشتن از لایه‌های رویین و پیوستن به لایه‌های زیرین است؛ امّا در مورد قرآن اگر هم -طبق شبه حدیث معروف- ظاهری و باطنی داشته باشد و باطنش هم باطنی تا هفت یا هفتاد بطن، هیچ‌گاه این لایه‌ها باهم تعارض نداشته و همگی در طول هم خواهند بود و فی‌المثل «باطل است آنچه مدّعی (=مولوی) گوید»3 که:

ما ز قرآن مغز را برداشتیم.................پوست را بهر خران بگذاشتیم!!

قرآن نه‌تنها -به تعبیر مدّعی- پوست خودش، بلکه همان پوست گاوی هم که جلد چرمی نسخه آن را تشکیل دهد، همه برای انسان است و هرکس به خیال خود، به جای افزودن باطن آن به ظاهرش، باطنش را گرفته و ظاهرش را بیندازد، خود خر است.

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 تعبیر از بنده است و نمونه آن این شعر از حافظ است که:

«قدح به شرط ادب گیر زآنکه ترکیبش.................ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد».

در اینجا آیا واقعاً فقط به رعایت ادب توصیه می‌کند؟!

2 تعبیر از بنده است و شعرهای اکبر اکسیر نمونه موفّقی برای آن است.

3 سعدی در ردّ یکی از ادّعاهای مولوی، ضمن حکایت 37 از باب دوّم گلستان می‌فرماید:

«باطل است آنچه مدّعی گوید.................خفته را خفته کی کند بیدار؟»

 

امید شمس آذر
۰۱ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹ نظر

۱- عید سعید و "وحدت آفرین" غدیر خم بر همه مسلمانان مبارک باد.

 

۲- اخیراً در فضای غبارآلود رسانه ها، نامه ای منسب به آیت الله صادق آملی لاریجانی رئیس پیشین قوّه قضائیّه و رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شد که در اعتراض به دستگیری یکی از مقامات نسبتاً بالای سابق آن قوّه، خطاب به رهبری، تهدید به خروج از کشور و اقامت در نجف اشرف کرده است. این نامه از طرف آقای صادق لاریجانی تکذیب شد، ولی در راستای شایعه مذکور، آیت الله یزدی رئیس اسبق قوّه قضاییّه و مجلس خبرگان و رئیس فعلی جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، اظهارات تندی را علیه آقای لاریجانی ایراد کرده و اندکی بعد از آن گفته است: اگر تکذیب شده است که هیچ! ولی مخاطب این اظهارات تند، نامه ای خطاب به ایشان نوشته که نشان می دهد ظاهراً چنین اظهاراتی به این سادگی قابل هیچ شدن نیست! متن آن اظهارات و آن پاسخ نه در اینجا و اینجا (!) که در اکثر رسانه های مجازی و غیر مجازی قابل رویت است؛ در اینجا فقط به دو نکته در این خصوص بسنده می کنم:

اوّل) آقای یزدی با تز دفاع از عملکرد چندماهه حجّت الاسلام رئیسی، به تحقیر عملکرد ده ساله آقای لاریجانی پرداخته و قوّه قضائیّه را در دوران وی دچار " رکود" توصیف کرده و ایشان نیز در دفاع از عملکرد خود، فقط به ارائه آمارهای کمّی از قبیل افزایش پرونده های خروجی و افزایش جذب قاضی ها بسنده کرده و فی المثل سخنی از میزان رضایت مردم از نحوه کار قضات و پیگیری وعده خود در اعلام اسامی قاضیان متخلّف به میان نیاورده است. گویا در ظرف آن چند روز که از تهدید ایشان گذشت، همه قاضیان متخلّف رویّه خود را اصلاح کردند و همه چیز به خیر و خوشی تمام شد!! فقط من باب نمونه عرض می نمایم که صدور ابلاغیه رسمی دیوان عدالت اداری مبنی بر غیر قانونی بودن اخذ شهریه از دانشجویان روزانه انتقالی - که بنده نیز یکی از قربانیان آن بودم- بیش از پنج سال در زمان فعالیت ایشان به تعویق افتاده بود و در این مورد به شخصه از آقای رئیسی متشکّرم. ان شاءالله که پیگیری محاکمه سران فتنه ۸۸ را هم که به مدّت دو دوره پنج ساله به تعویق افتاده، در دوره ریاست جدید شاهد باشیم.

دوّم) پس در کل، حمایت تمام جانبه ای از اقدامات آقای لاریجانی نمی کنم؛ ولی در یک جای نامه مزبور که ایشان در پاسخِ زیر سوال بردن تحصیلاتش توسّط آقای یزدی، سوال متقابلی را عیناً پرسیده اند، حق را به ایشان می دهم. یادم است حدوداً ده ساله بودم که از تلویزیون به خطبه های نماز جمعه تهران که توسّط آقای یزدی ایراد می شد، گوش می دادم. خطیب جمعه تهران که آن موقع رئیس دستگاه قضا هم بود، هنگام ذکر آیه شریفه "لیسَ للانسانَ اِلّا ما سعی"، عبارت اِلّا ما سعی (=سعا) را اَلا ما سعی (با یای ساکن) تلفّظ کرد، آنهم با چه حالت کوبنده ای!! به مواضع قابل قبول آقای یزدی در فتنه ۸۸ و موارد مشابه کاری ندارم، ولی سواد وی از جایگاه یک روحانی ریش سفید و یک مسئول رده بالا در این حدّ است.

 

۳- دوستان در مورد داستان آدم(ع) اگر همچنان سوالی داشتید، بفرمایید. به یاری خدا در خدمتم.

 

 

امید شمس آذر
۲۶ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر

نماز اوّل وقت یعنی:

کارهای انسانها را به کار خدا ترجیح ندهیم.

***

 

جایی که جدال با آدم نادان باعث زشتی چهره می شود

پناه بر خدا از جدال با آدمی که خود را به نادانی زده است

***

 

چطور بپذیرم انسانها بلکه حیوانات در طول میلیونها سال اطّلاعی از الکتریسیته و نحوه بکارگیری آن نداشتند

تا اینکه آقای ادیسون آن را کشف نمود؟

غرب خیلی گستاخ است!

***

 

آیا صرف حرف زدن با دختر مردم حقّی را ایجاد می کند

که ازدواج او با دیگری خیانت تلقّی شود؟

***

 

من اوّلش فکر میکردم فیلمهای کمدی رو میرن داخل کمد بازی میکنن.

خب بچّه بودم دیگه!

***

 

از راههای افزایش نظرات در وبلاگ یکیشم اینه که

هی در جواب کامنت ها سوال بنویسی.

البتّه بعضی از دوستا هم هستند که خودشون برا خودشون کامنت میذارن!

***

 

قدیم کارتونها رو از روی کتابهای داستان درست میکردن،

الآن کتاب داستانها رو از روی کارتونها مینویسن.

جالبه

***

 

سه سوال اساسی در مورد قلقلک شدیداً فکر مرا به خود مشغول کرده است:

۱- چرا آدم وقتی فلقلکش میدهند میخندد، مثلاً چرا گریه نمیکند یا تعجّب نمیکند؟ 

۲- چرا برخلاف خارش هیچکس از قبل به بغل دستیش نمیگوید "قربون دستت، اینجام قلقلکش گرفته، یه خورده قلقلکش بده" ؟

۳- چرا ترک زبانان وقتی قلقلک میدهند میگویند قیدی قیدی، مثلاً نمیگویند هاپی هاپی ؟!

***

 

باهوش اگه باهوش شناخته بشه براش دردسره،

باهوش تر ها همیشه سیاستمدار شناخته میشن نه بیشتر

ولی همین هم جای خودش دردسره،

باهوش تر از اونها فقط خوش شانس شناخته میشن.

***

 

- نمیشد اوّل کار پیدا کنی بعد زن بگیری؟

: قبلاً سه مشکل داشتم -ازدواج، اشتغال، مسکن- گفتم حدّاقل اوّلیشو حل کرده باشم.

***

 

چطور کسانی که در انتقاد از روحانیون همیشه می گویند: به نماز و زیارت نیست که!،

در تعریف از شاه همیشه به نماز و زیارتش استناد می کنند ؟؟!

***

 

تعهّد کاری از همانجایی آسیب می بیند که

مرد خانه نمک ریخته شده روی فرش را به جای جارو کردن با دست پخش و پلا کند

یا پوست شکلات را به جای انداختن در سطل آشغال زیر فرش مخفی کند.

در سطح کلان ملّی، وضع اینی می شود که می بینیم.

***

 

 

امید شمس آذر
۲۳ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۳۶ موافقین ۴ مخالفین ۱ ۴ نظر

«ما مأمور به انجام وظیفه هستیم، نه رسیدن به نتیجه».

این جملۀ معروف شهید بهشتی(ره) که نیروهای ارزشی را تکلیف‌محور معرّفی می‌کند و نه نتیجه‌محور، چند سالی است که مورد سوءبرداشت قرار گرفته و عدّه‌ای از آن، معنای "رفع تکلیف" و "از سر وا کردن" را فهمیده‌اند. در حالی که به تصریح حضرت امام(مدّظلّه)، پیگیری نتیجه هم جزئی از تکلیف است و به قول قدما: کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد. (تمام یعنی کامل و بی عیب و نقص در اینجا صفت است برای کردن/انجام دادن). نمونۀ روشنی از تکلیف‌محوری به معنای درست کلمه، عملکرد حضرت ابراهیم(ع) در اجرای فرمان الهی برای قربانی کردن فرزند بود. عید قربان، عید وظیفه‌شناسی و کامل انجام دادن تکلیف است. ابراهیم(ع) تا آنجا در اجرای فرمان خدا پیش رفت که بعد از فراهم کردن تمام مقدّمات، کارد بر گلوی فرزندش گذاشته و چند بار کشید و مطمئنّاً اگر ادامۀ ماجرا به آن صورتی که استحضار دارید، پیش نمی‌رفت، اسماعیل(ع) را در قربانگاه گذاشته و به شهر برمی‌گشت تا کارد تیزتری پیدا کند و بیاورد.

وقتی مدیران سطوح پایین ما، در راستای اجرای تکالیف ابلاغ‌شده، به انداختن چند تا عکس دروغین در یک جلسه به اسم اینکه متعلّق به چند جلسۀ مختلف است، بسنده می‌کنند و حتّی حاضر نیستند چیدمان‌ها را در عکس‌ها تغییر دهند، خیالشان از این بابت راحت است که مدیران سطوح میانی هم هیچ‌گاه در راستای اجرای تکالیف ابلاغ‌شده از جانب مدیران سطوح بالا که عبارت از همان ابلاغ تکالیف به سطوح پایین باشد، زحمت هیچگونه پیگیری و نظارت به خود نخواهند داد؛ چرا که خود نیز در اصل در حال رفع تکلیف و از سر واکردن برای ارائۀ گزارش به مقامات بالاترند!! این سلسلۀ باطل همچنان پابرجا ست، تا زمانی که محوریّت همگی ما بر شناخت تکلیف و انجام کامل آن قرار گیرد و نه ایهدا کردن آن (!). و اصلاً اگر همه با تشخیص خود، وظیفه‌شان را درست شناخته و درست به آن عمل بکنند، دیگر چه نیازی به ابلاغ؟؟

 

امید شمس آذر
۲۳ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

در کودکی اصلاً بچّه شروشوری نبودم. فقط گاهی از سر کنجکاوی، وسایل برقی خانه را می شکافتم تا ببینم چطور کار می کند. مسئولیّت سرهم بندی شان دیگر با من نبود. اگر پدرم می توانست تعمیرشان می کرد، در غیر اینصورت اهل خانه از خیر آن وسیله می گذشتند! خیلی اوقات بی سروصدا گوشه ای می نشستم و کتاب می خواندم یا برنامه های علمی تلویزیون را تماشا می کردم. بعد به سرم می زد همان آزمایشات را در خانه پیاده کنم و یک بار نزدیک بود خانه را به آتش بکشم. می بینید که چقدر آرام بودم!! حالا خاطره ای از این آرامی های کودکی ام را برایتان نقل می کنم:

مادربزرگ مادرم یا به عبارتی مادر پدربزرگم که ما نتایجش(!) بودیم، زن کهنسالی بود که در حدود ۱۰۰ سالگی به دیار باقی شتافت آرام آرام رهسپار شد. او که در طول سال به نوبت در خانه یکی از فرزندانش مهمان بود، یک بار نوبت پدربزرگ من بود که مدّتی میزبانش باشد. مادربزرگم هم که خود زن مسنّی بود و نیاز به پرستار داشت، مثل عروسهای جوان (البتّه در ازمنه سابق) دورش می چرخید و احتیاجاتش را بر می آورد (صحنه ای بود اصلاً). پدربزرگ دو جعبه نوشابه از آن شیشه ای های سیاه گرفته و در پستوی خانه گذاشته بود تا در این مدّت از مادرش پذیرایی کند. من که بچّه آرامی بودم، یک روز یواشکی در یکی از بطریهای نوشابه را بی اجازه باز کردم و آرام آرام سر کشیدم. لامذهب چه طعمی هم داشت، متفاوت با تمام نوشابه هایی که تا حالا خورده بودم! بعد در راستای محو آثار جرم، تمام نوشابه های جعبه را باز کردم و از هرکدام مقداری داخل آن بطری خالی ریختم تا پر شود. بعد، جای خالی آنها را هم با آب پر کردم و دست آخر طشتک ها را سر جایشان محکم کردم... . ساعتی بعد، مادرشوهر به عروسش گفت: نوشابه می خواهم. عروس رفت و یک بطری برایش آورد؛ ولی او بعد از تناول آن، اعتراض کرد (احتمالاً به کارخانه سازنده) که: نوشابه ها طعم آب می دهند! من هم درونم مضطرب و نگران بود، ولی خونسردی و آرامشم را کاملاً حفظ کرده بودم و در این مورد به کسی چیزی نگفتم؛ چون کلّاً بچّه آرامی بودم.

 

امید شمس آذر
۲۱ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۱۸ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲ نظر

منبع نور وجود دارد، ولی منبع تاریکی وجود ندارد. دشمنان نور فقط می‌توانند با جهد و تقلّای دائمی، دیوانه‌وار و بی‌امان جلوی منبع نور را به طور موقّت بپوشانند و در همین راه تمام نیروهایشان به صحنه آمده و به تدریج از نفس می‌افتند. امّا نور همچنان آرام و باوقار مشغول تابیدن است. «اندکی حق نابودکنندۀ بسیاری باطل است» و اندکی نور برطرف کنندۀ بسیاری تاریکی. پس بگذار اهل باطل در توهّم سیادت بی چون و چرا، توانشان به تحلیل برود تا اهل حق در این مدّت در پس پرده به تقویت خود بپردازند. سرانجام نیز حق تنها یک ضربه وارد می‌کند و نه بیشتر. چرا که باطل جز دشمن حق چیزی نیست و تاریکی بیشتر از نامی که بر فقدان نور گذاشته شده است؛ امّا حق خود حق است و نور خود نور!

 

 

امید شمس آذر
۱۹ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر
اسدالله فریدون،
فرزندش حسن روحانی،
فرزندش مجید عمرانی.
عجب خانوادۀ بی‌شیله_پیله‌ای!!
***
 
نوشته "روی چمن‌ها راه نروید"
آخه مگه لذّتی بالاتر از این هم هست؟!
***
 
از دغدغه‌های بچّگیم این بود که
او یارو که با آب و تاب میخونه:
"باز منو کشتی رفتی"،
اگه کشته شده چطور حرف میزنه پس ؟!
***
 
اگر کراوات شکل فلشی را دارد که به اندام تناسلی اشاره می‌کند
خود اندام به کجا اشاره می‌کند؟!
با مظاهر غرب‌زدگی مخالفیم امّا نه به این شکل و شیوه.
***
 
اگر مرحوم پرویز شاپور مبدع کاریکلماتور بود
شعرهای اکبر اکسیر را می‌توان "کاریجُملاتور" نامید
***
 
خدا هیچوقت بهت خیر نده
.
.
.
بلکه همیشه در جواب دعاهات بله بده
***
 
یهویی یادم افتاد...
کسی خبری از تله‌تکست میگیره؟!
***
 
نقی زیباترین نام جهان است
و نام رهبر انقلاب هم همان است (= علیّ بن جواد)
***
 
از اوّل ازدواجم تاکنون سه بار برای گرفتن وام ثبت نام کردم
ولی هر بار کاری پیش آمده و منصرف شده‌ام،
شاید خدا و رسولش راضی نیستند به اسم اطاعت از امر آنها به جنگ آنها بروم (= ربا)
***
 
ای کسی که عکس مبهم اشخاص رو در اثبات کارهای غیراخلاقیشون نمایش میدی:
اگه خودت پایبند اخلاقیّاتی افشاگری نکن،
اگه افشاگری رو لازم میدونی شفّاف باش.
***
 
بسیج همان بسیج است با همان ارزش‌ها؛
منتها قدیم‌ها میرفتند که به انقلاب خدمت کنند
امروز بیشتر میروند که انقلاب بهشان خدمت کند.
***
 
و سرانجام...
فمینیست‌ها هرچقدر هم زور بزنند
نمی‌توانند زنان را در این یک مهارت به خودکفایی برسانند
***
نتیجه تصویری برای بستن در کارتن
 
 
امید شمس آذر
۱۵ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۶ نظر

"تحریم شدن من به جرم دفاع از مردم دلاور ایران، برای من بزرگترین افتخار است".

ظر نزن منفعل! کدام دفاع؟ درست است که قرار نبود دعوت ترامپ برای رفتن به کاخ سفید را اجابت کنی و درست است که طرف مقابل هم قطعاً واکنش نشان می‌داد، ولی چرا واکنش او در این حد نبود که در صفحۀ شخصی تویترش چیز بنویسد؟ حاصل ۶ سال زن شدن برای آمریکایی‌های لانگ‌کاک این بود که همچنان بتوانند از همان ابزار همیشگی تحریم‌ها استفاده کنند؟ پس نیازی به فکر کردن ندارد که نرفتن به آن کاخ آرزوها نه علّت تحریم، که بهانۀ آن بوده است. تیم قبلی زبان دیپلماسی بلد نبوده و فقط بیانیّه می‌خوانده است(!)، قبول، ولی شما در طول این مدّت چه غلطی توانستید بکنید که اکنون دوباره به همان دوران بیانیّه خواندن بازگشته‌اید؟؟؟

 

امید شمس آذر
۱۵ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۵۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر
با اینکه اقلّیت بی دینی هم در جامعه ما موجودند، ولی اکثریّت را دینداران تشکیل می دهند. با اینهمه، همین اکثریّت دیندار نیز با شیب ملایمی به سمت سکولار شدن پیش می روند و اقلیّت کاذبی هم که رودرروی آنها قرار گرفته اند، آن دسته از دینداران سیاسی و انقلابی هستند که انقلابی بودن برای آنها به نوعی طبقه، صنف اجتماعی و شغل محسوب می شود. اینها که همه را با یک چشم می بینند، چشم دیدن دیگران را ندارند و مفهوم انقلاب را هم در طیّ سالها به نفع خود مصادره کرده اند. اینگونه می شود که دینداران انقلابی آزاد که اقلّ قلیل هستند و نه تنها حقوقی بابت انقلابی گری خود دریافت نمی کنند، بلکه از داشتن تریبون و رسانه هم محروم مانده اند، در این نزاع بی سرانجام به حاشیه افکنده می شوند. به همین سادگی!... . نسکافه تو بخور.

امید شمس آذر
۱۲ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۳۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر

بیا تا کلّه‌ها را تاس داریم

عموم عام‌ها را خاص داریم


به جمهوریّ اسلامیّ ایران

زبان فارسی را پاس داریم!



امید شمس آذر
۰۹ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۰۰ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر
- فکر میکنی در مسئله ازدواج، وضعیّت قدیم بهتر بود یا الآن؟
: من فکر میکنم قدیم بهتر از الآن بود.
- ولی به نظر من الآن بهتره؛ ازدواجهای قدیم ندیده و نشناخته و از روی مصلحت بود، ولی الآن دخترا و پسرا خودشون با شناخت کافی همدیگه رو انتخاب میکنن.
: پس چرا آمار طلاق اینقدر رفته بالا؟!
- چون زنهای قدیم اهل سوختن و ساختن بودند، ولی الآن بیدار شده ند و به حقوق خودشون واقفند.
: ولی اونها خودشون گفته ن که شوهراشونو از صمیم دل دوست دارن. پسرای امروز خیلی هم از مردای دیروز خوش اخلاق تر نیستن، ولی دیروزیا وظیفه شناس بودن.
- یعنی زنهای قدیم در مقابل یه لقمه نون، بداخلاقی های شوهر رو تحمّل میکردن؟
: این تحمّل و سوختن و ساختن که میگی یه ادّعاست. امروز مقابل چشممونه، ولی دیروز رو نمیتونیم مستقیم ببینیم. پس نباید از پیش خودمون چیزی بگیم. وقتی مرد و زن هر دو وظیفه شناس باشن و چند تا هم بچّه داشته باشن، خودبخود بقیّه مسائلی که الآن باعث طلاق شده، از اهمّیت میفته.
- میتونی مثال بزنی؟
: مثلاً یه پسر تحصیل کرده مجرّد عارش میاد برای کسب درآمد دست به هر کاری بزنه؛ ولی اگه همسر داشته باشه، خیلی براش مهم نیست. بچّه هم اگه داشته باشه که اصلاً مهم نیست. بقیّه مسائل مثل بی پولی و بداخلاقی و دخالت خانواده ها و حتّی اعتیاد هم به همین صورت به حاشیه میره.
- هووومممم.
: البتّه ایده آل نه وضعیّت قدیمه، نه امروز. باید هم شناخت و علاقه مندی متقابل قبل از ازدواج به حدّ کافی باشه، هم حرمت و حیا و وظیفه شناسی در طول زندگی؛ ولی اگه مجبور به انتخاب یکی باشیم، قطعاً مورد دوّم در اولویّته.

امید شمس آذر
۰۴ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۱۱ موافقین ۳ مخالفین ۱ ۷ نظر

حتما این را زیاد شنیده اید که حضرت اباعبدالله یکی از دلائل قیام خود را احیای امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرده اند. برداشت اولیه همه ما از این هدف مبارزه با فساد اخلاقی و یا اموری از این قبیل است اما بنده حقیر در این جا توجه شما را به قولی مبارک از حضرت سید الشهدا جلب می کنم که به کلی دید شما را نسبت به ماهیت مسئله امر به معروف و نهی از منکر و ایضاً هدف امام حسین از آن قیام خونین، دگرگون خواهد کرد.

حضرت می فرمایند:

امر به معروف و نهی منکر اینهاست:

1-دعوت مردم به اسلام و علاقه مند کردن آنان به احکام اسلامی

2-پی گرفتن حقوق غصب شده محرومان و بازگرداندن به خود آنان

3-مخالفت و ستیز با ظالمان

4-تقسیم اموال عمومی میان مردم

5-گرفتن وجوهات شرعی و رساندن آن به دست صاحبان اصلی ان اموال

تحف العقول/171

با دقت در روایت بالا درمیابید اکثر ابعاد این امر مقدس مسایل فردی نیست بلکه مسائل اجتماعی و سیاسی است و یا اگر هم سیاسی نباشد لاجرم با  مسائل سیاسی درگیری پیدا میکند. این قول مقدس نشان می دهد که ظلم ستیزی در همه ابعاد از اهم وظایف مسلمین است. از اینجا اهمیت این سخن ولی امر زمان، حضرت آیت الله خامنه ای بهتر درک می شود که فرمودند که بالاترین امر به معروف، حفظ نظام اسلامی است چرا که تنها با وجود نظام اسلامی موارد فوق قابل تحقق است. باید در این مسئله تعمق کرد که «حفظ» تنها مربوط یه دفع شرور و فتن نیست بلکه سوار کردن ساختارها و روبنای نظام اسلامی بر مبنای فرهنگ  اسلامی  نیز در جهت «حفظ« است. در این زمینه تولید علوم اسلامی و ساختن دولت اسلامی برای پیشرفت و تعالی نظام از اهمیت ویژه بر خوردار است. هنگامی که مواد لازم برای برپایی یک دولت اسلامی ایده آل  فراهم شود (مواد لازم دولت اسلامی=علوم انسانی اسلامی در همه زمینه ها، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تربیتی  و..) آنوقت می توان انتظار داشت که حقوق  غصب شده به صاحبان آنان بازگردانده شود، ظلم ظالمان ریشه کن شود و اموال عمومی و بیت المال در میان مردم به عدالت تقسیم گردد.

پس در انجام این کار خیر و معروف (تولید علوم انسانی اسلامی) حاجت هیچ استخاره نیست... .

(برگرفته از وبلاگ اسلام ناب)

امید شمس آذر
۰۳ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۰۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

با استعانت از خداوند متعال و ذیل توجّهات امام عصر (عج)، انجمن شعر و ادب منهاج سلماس در تاریخ 25 تیرماه امسال ثبت و در اوّل امردادماه افتتاح شد. برای اطّلاع از فعّالیّت‌های این انجمن به وبلاگ اختصاصی انجمن به نشانی: www.menhaj98.blog.ir مراجعه کنید. چشم‌به‌راه نظرات سازندۀ همۀ دوستان جهت پیشبرد هرچه‌بهتر برنامه‌های انجمن هستیم. با سپاس پیشاپیش


امید شمس آذر
۰۲ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

از ابتدای تاریخ بشر بر روی سیّارۀ زمین، فلزّاتی چون طلا و نقره به علّت درخشندگی ظاهری و کمیاب بودن‌شان، به مانند سنگ‌های خوشرنگ شفّاف و درخشان، توجّه او را به خود جلب کرده و در نتیجه، موجب گرانبها شدن آنها شده است. امّا تمام قضیه این نیست و خواصّی فیزیکی و شیمیایی نیز در این کانی‌ها وجود دارند که باعث شده علاوه بر جنبۀ تزئینی‌شان، از جایگاه فواید جسمانی و روحانی نیز مورد استفادۀ انسان‌ها قرار گیرند. گذشته از خواصّ شناخته و ناشناختۀ منسوب به سنگ‌های قیمتی -که البتّه طبیعی است در بعضی موارد هم دستخوش اغراق شده باشد- طلا و سپس نقره در جایگاه بالایی در جدول تناوبی مندلیف قرار داشته و عدد اتمی طلا بالاتر از بسیاری از عناصر فلز و میزان رسانایی الکتریکی نقره هم بالاترین میزان رسانایی در این میان است. همچنین طلا چکش‌خوارترین فلز و نیز پایدارترین آنها در طبیعت محسوب می‌شود. به اضافۀ خواصّ دیگری که متخصّصان امر بهتر می‌دانند.

خاک، به عنوان مادّۀ اوّلیّۀ خلقت آدمی، مخلوطی از انواع عناصر و موادّ مرکّب است و احتیاج بدن به موادّ معدنی در اصل به خاطر همین اجزای تشکیل‌دهندۀ اوست. فلزّاتی مانند مس، آهن و روی هم از اجزای همین خاک و به تبع آن بدن خاکی هستند. البتّه این تأمین موادّ معدنی به همان میزانی که مورد احتیاج انسان است، با خوردن خاک ممکن نیست و تنها تناول یک نخود از تربت کربلا در شرع اسلام حلال شمرده شده است که جا دارد آنچنانکه بر روی آب زمزم تحقیق صورت گرفته و خواصّ منحصر به فرد آن شناخته شده است، بر روی تربت کربلا هم چنین مطالعات و آزمایشاتی صورت بگیرد. حال، سؤال این است که: چرا در اسلام استفاده از طلا برای مردان حرام است؟

با توجّه به آنچه گفته شد، به نظر می‌رسد هرچه در میان فلزّات از رتبه‌های پایین به طرف بالا حرکت می‌کنیم، از میزان اشتراک عمومی نوع انسان در احتیاج به این فلزّات کاسته شده و در نهایت در اشرف فلزّات یعنی طلا، تفکیک جنسیّتی انسان در این امر دخالت کرده و ویژگی‌های خلقت مردانه و زنانه، نتایج متفاوتی را در این خصوص رقم می‌زند؛ اینکه طلا برای مردان مضرّ بوده و برای زنان همچنان مفید باقی می‌ماند و بدینگونه مردان در این مورد از همراهی پابه‌پای زنان باز می‌مانند. بنده به شخصه فکر نمی‌کنم صرف مضرّ بودن ولو چندین‌جانبۀ چیزی برای انسان، دلیل حرمت قطعی آن در اسلام باشد؛ بلکه بیشتر باید قائل به ناسازگاری ذاتی آن چیز با خلقت انسان باشیم. مانند ناسازگاری ذاتی صفحۀ شطرنجی با خلقت زنبور عسل و از قرار معلوم پارچۀ قرمز با گاو نر و نظایر آن. تماس عمیق انسان با چیزهایی که برایش نجس اعلام شده و همچنین استفاده از طلا برای مردان نیز، نمونه‌ای از این ناسازگاری‌هاست.


امید شمس آذر
۳۰ تیر ۹۸ ، ۱۲:۲۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

"غدیر کربلای عوام بود و کربلا غدیر خواص"،

22 بهمن 9 دی عوام بود و 9 دی 22 بهمن خواص،

روز قدس نیز "روز نکبت" عوام است و روز نکبت روز قدس خواص.

***

 

اوایل انقلاب مسلّماً اشتباهاتی داشتیم،

ولی

اوّلاً اشتباهات قبل از انقلاب که بیشتر بوده

ثانیاً اصل انقلاب که اشتباه نبوده؛

پس در تعریف "ارتجاع" بازنگری بفرمایید.

***

 

معضل این نیست که بانک‌ها ربا می‌خورند،

این است که -فراتر از آن- مردم را به رباخواری ترغیب می‌کنند.

***

 

مقدونیان با اینکه رفتند امّا فرهنگشان تا 500 سال در ایران به جا ماند،

مغولان با اینکه ماندند امّا تا 50 سال فرهنگ ایران را به خود پذیرفتند؛

حال زرتشتیان چگونه می‌توانند ایرانی‌ترین ایرانیان باشند

وقتی اسلام شاخص مهمّ ایرانیّت ماست؟

***

 

حالا که رسانه‌های نوین تریبون‌ها را عوامانه کرده‌اند،

وظیفۀ خواص نه دیگر رسانه‌ای شدن

که رسانه شدن است.

***

 

قاتل را می‌شود بخشید

ولی قتّال را نه.

***

 

شهادت

مقامی است که

کشته شدن در راه خدا

آسان‌ترین راه رسیدن به آن است.

***

 

چرا داستان فیلنامۀ اخراجی‌ها 2 نتوانست باورپذیر شود؟

چون تصویری از شهر بغداد در آن نبود.

***

 

مُدپرست یعنی گوسفند

حالا می‌خواهد پشمش را نگه دارد، می‌خواهد شیو کند.

***

 

تناقض شگفت‌انگیز:

ازدواج اوّلم موفّق بود!

***

 

در کنار غیرت

مردان بااحساس زنان باحجاب دارند.

***

 

تصویری جدید از حشمت فردوس که کاملاً پیر شده و با افسردگی به حال خودش  نشسته و مثل همۀ ما هنوز منتظر ساخت سریال ستایش 3 است:

 

امید شمس آذر
۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۲:۴۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

توحّش، تمدّن‌سوزی و ویرانگری مغولان بر هیچ‌کس پوشیده نیست و موثّق‌ترین منبع در این مورد، اظهارات خود مغولان دربارۀ خودشان است که بی‌واهمه خود را با همین صفات خوانده و مورّخان درباری خود را واداشته‌اند تا آنجا که می‌توانند از این سوابق آنان بنویسند و بدان افتخار کرده‌اند. عدّه‌ای از پان‌ترکیست‌ها که طبیعتاً مغولان را هم از خود قلمداد می‌کنند، در اظهارنظری شگفت‌انگیز گفته‌اند: "چون مغول‌ها ترک بودند (!)، مورّخان با آنان دشمنی ورزیده و آنان را تقبیح نموده‌اند"؛ باید پرسید: پس آیا آنانی که خواسته‌اند از مغول‌ها تعریف و تمجید کنند، چه افتخاری توانسته‌اند برایشان بتراشند؟ تا قیامت منتظر پاسخ هستیم. این به کنار. روی سخن ما با دیگر پژوهشگرانی است که به انگیزه‌هایی جز اینچه گفته شد، سعی در جانماز آب کشیدن برای مغولان نامسلمان دارند. کسانی امثال جُرج لین یا عبدالهادی حائری یا منوچهر مرتضوی. قبل از پرداختن به ادامۀ موضوع، یادآوری دو نکته ضروری است: 1- قصدمان در اینجا، نقد شخصیّت این نویسندگان و روش تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری آنان نیست؛ بلکه فقط از منظر تاریخ مغول به بررسی نظرات‌شان می‌نشینیم. 2- برخی مورّخان، تأثیر آب و هوا و اقلیم جغرافیایی بر خلق و خوی مردمان را دربارۀ مغولان مطرح کرده‌اند. این سخن درستی است و نشانۀ آن متمدّن و هوشمند و بافرهنگ بودن "هزاره"های فارسی‌زبان و شیعه‌مذهب افغانستان امروزی است که از تبار مغول‌اند؛ ولی بحث ما بر روی مغولان معروف در تاریخ است، نه اسلاف و اعقاب آنها.

دکتر علی سالاری شادی در کتاب "تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری ابن اثیر: نقد و بررسی تاریخ الکامل"، در مقام مقایسۀ تحلیل تاریخی ابن اثیر با دیگر مورّخان معاصر فاجعۀ مغول، نقدهای ناوارد نویسندگانی چون جرج لین و عبدالهادی حائری بر ابن اثیر را که به اشتباه او را اهل افراط و اغراق و سیاه‌نمایی دربارۀ مغولان دانسته‌اند، ذکر کرده و پس از ردّ نظرات آنان می‌افزاید: به نظر می‌رسد آن مرحوم [عبدالهادی حائری] نوعی روحیۀ مغول‌دوستی داشته است! نگارنده نیز در مقاله‌ای با عنوان "نقد و بررسی نظرات نویسندۀ مسائل عصر ایلخانان" به بررسی نظرات مرحوم منوچهر مرتضوی دربارۀ آثار و نتایج غلبۀ مغول و اثبات نادرست بودن اکثر آنها پرداخته‌ام. ولی آیا این مورّخان به راستی روحیۀ مغول‌دوستی داشته‌اند؟ کدام صفت نیکی از مغولان باید نظر اینها را جلب کرده باشد؟ هرچند به نظر می‌آید منظور آقای سالاری از جملۀ پیش‌گفته نوعی طنز بوده، ولی در مقام ارزیابی آن نویسندگان، این اندازه می‌توان گفت که اظهارات هوادارانۀ آنان، بیشتر از سر نوعی موضع‌گیری سلبی بوده است تا ایجابی؛ امّا موضع سلبی در مقابل چه؟ پیش از توضیح بیشتر، جملۀ همیشگی‌ام را اینجا نیز تکرار می‌کنم که: موضع سلبی راه به جایی نمی‌برد. توضیح اینکه به نظر حقیر، دو چیز می‌تواند علّت چنین اظهارنظرهای هوادارانه و مغول‌دوستی ظاهری این نویسندگان باشد که البتّه با یکدیگر نیز قابل جمع‌اند و فرقی هم در ایرانی یا خارجی بودن صاحبان آنها نیست:

1) مخالفت با سلجوقیان به عنوان نمایندگان دوران اوج تمدّن اسلامی_ایرانی که ظاهراً یکی به علّت ترک بودن و دیگری به علّت شیعه نبودن و در اصل به علّت مخالفت با اصل اسلام و تمدّن اسلامی صورت می‌گیرد. اینان، ضربه دیدن بنیان تمدّن اسلامی را که در قرن هفتم از سوی دو گروه مهاجمان عمده از شرق و غرب یعنی مغولان و صلیبیان اتّفاق افتاده و نیازی به توضیح ندارد (با این تفاوت که حملۀ مغولان کور و حملۀ صلیبیان هدفمند بوده)، از قرن پنجم و از زمان سلاجقه عنوان می‌کنند و در جواب این سؤال که: "اگر دورۀ سلجوقی دورۀ آغاز افول تمدّن اسلامی_ایرانی بوده، پس دورۀ اوج ان کدام بوده است؟"، با سکوت معنی‌دار خود القاء می‌کنند که: اصلاً دورۀ اوجی در آن زمان در کار نبوده و صحبت از تمدّن اسلامی پیش از فراهم آمدن مقدّمات تشکیل حکومت ملّی و شیعی در ایران از جمله از بین رفتن دستگاه خلافت در اثر حملۀ مغولان و گسترش تشیّع در سایۀ آشفتگی مذهبی و به قول خودشان تسامح دینی (!) آنان، بی‌مورد است. ای کاش چنین بود، ولی چه کنیم که نیست. بنا نیست تاریخ مطابق میل و سلیقۀ ما رقم خورده باشد؛ بلکه این ماییم که باید خودمان را با واقعیّت‌های آن وفق بدهیم. این نویسندگان با افراط‌کاری و اغراق و سفیدنمایی در مورد اثرات مثبت حمله و حکومت مغولان، اساساً وجود چیزی به نام تمدّن اسلامی پیش از قرن هفتم را نادیده می‌گیرند تا بعداً بتوانند در نقطۀ کوری به نام تأسیس حکومت صفویّه و با گره زدن دو مذهب مستقلّ اسلام و ناسیونالیسم به یکدیگر و ایرانی خواندن مکتب تشیّع به استناد همین نقطۀ کور، به حیات نامبارک خود زیر چتر اسلام و حکومت اسلامی ادامه دهند. این است که به ناچار، به تعریف و تمجید مغولان و چاپلوسی آنان روی می‌آورند.

2) زنبیل نگه داشتن برای غربی‌ها! دوران اوج تمدّن اسلامی، همزمان با دوران تاریک قرون وسطای اروپا بود. اروپائیان اکنون خود معترفند -البتّه به زبان خودشان- که ترقّیات عصر رنسانس را مدیون پیشرفت‌های علمی مسلمانان هستند؛ حال، بسیار قابل فهم است که اگر ما نیز دوران اوج پیشرفت‌های خود را چند سده‌ای به جلو آورده و با دوران رنسانس مصادفش کنیم، چه کمک بزرگی به آنان کرده‌ایم. اینگونه، غربی‌ها همچنان سردمداران پیشرفت علمی در جهان باستان و نو تلقّی خواهند شد که این عمل ما نیز تکمیل‌کنندۀ تفاسیر آنان از پیشتازی مسلمانان خواهد بود: علم و حکمت ابتدا در دست یونانیان بود. مسلمانان (و به قول غربی‌ها اعراب) آن را به زبان خود ترجمه کردند و توانستند اندکی پیشرفت کنند. سپس به صاحبان اصلی آن (اروپاییان) بازگرداندند و اروپاییان توانستند با اتّکاء به آن، به نوزایی علمی رسیده و جهان را به عصر جدید علم و تکنولوژی رهنمون سازند (!!!). این تفسیر نیز، دلیل دیگری بر مغول‌دوستی ظاهری این نویسندگان است.

جمع بین آن سلجوقی‌ستیزی و این غربگرایی، در همان ناسیونالیسم ذاتاً غربی وارداتی در عصر جدید به کشور ماست. کالایی که ساخت ایران نبود، ولی بازار مصرفش در ایران [و دیگر کشورهای اسلامی] بود. این مذهب که در زبان فارسی با عنوان ملّی‌گرایی شناخته می‌شود و نه با اسلام و نه با هیچ مذهب دیگری قابل جمع نیست، به دلیل همین وارداتی و غیربومی بودنش با مبانی تمدّن غربی سازگارتر است تا مبانی اسلامی و ایرانی. اندیشه‌ای است که در آن، هموطنان غیر فارسی‌زبان و فارسی‌زبانان غیرایرانی بیگانه‌اند و اروپائیان و آمریکائیان باگانه! اندیشه‌ای است که وامی‌داردمان از آن‌طرف به اسم دفاع از جریحه‌دار نشدن غرور ایرانی، از اساس وجود اسکندر مقدونی را انکار کنیم و اگر لازم بود از مغولان هم تعریف و تمجید کنیم، ولی از این‌طرف از توحّش و تمدّن‌سوزی و ویرانگری عرب‌ها کوتاه نیاییم!!


امید شمس آذر
۲۵ تیر ۹۸ ، ۱۸:۰۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
کاری به پیشرفته‌تر بودن یا نبودن جوامع غربی نسبت به خودمان نداریم. واقعیّت این است که آنها به هر حال نسبت به ما تسلّط دارند. راه نجات از این تسلّط چیست؟ پاسخ سنّت‌گرایان مشخّص است: بازگشت به داشته‌های خود و مقابله با داده‌های بیگانه؛ امّا سؤال مهم این است که: مگر ما در ابتدای تسلّط غربی‌ها بر خودمان، از داشته‌های فرهنگ و تمدّن بومی‌مان بیگانه شده و به غربی‌ها گرایش داشتیم که حالا با بازگشت به آن بخواهیم از چنگال غرب خلاص شویم؟؟
موضوع، کمبودی است که ما در خود می‌دیدیم و در سنّت‌های تاریخی خود برای جبرانش گزینه‌ای نداشتیم و از این رو شیفتۀ فرهنگ و تمدّن غربی شدیم، حتّی اگر نسبت به فرهنگ و تمدّن بومی خودمان ناقص بود. پس، چاره در صرف بازگشت به خود نیست؛ بلکه نواقص بومی خود را نیز باید رفع و ایرادات را اصلاح کنیم. تمدّن جدیدی با اتّکا به فرهنگ اصلاح‌شدۀ بومی باید ساخته شود و در این راه هر جا داشته‌های خودی برای پر کردن جای کمبودهای‌مان کفاف نکرد، رجوع به داشته‌های دیگران نیز -پس از بومی‌سازی آنها- بلااشکال است.

امید شمس آذر
۲۴ تیر ۹۸ ، ۱۲:۳۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

بر خلاف تصوّر عموم

هر جمله‌ای که با "بر خلاف تصوّر عموم" شروع شود

حقیقت محض نیست.

گاهی هم تصوّر عموم از تصوّر خصوص صحیح‌تر است.

***

 

میگن: بترکه چشم حسود،

ولی تا اونجا که ما دیدیم چشم حسود بیشتر ترکونده.

***

 

نوشابۀ گازدار درمان استخوان است،

با این توضیح که درمان در ترکی به معنای آسیاب است.

***

 

از زبان رئیسی در جواب رقیبی که گفت "هم ادّعا دارید که یه کم حقوق خوندید":

بله ما با مدرک دکترا ادّعا داریم که یه کم حقوق خوندیم، مثل شما با مدرک لیسانس خودمان را حقوقدان معرّفی نمی‌کنیم.

***

 

آیا در اسلام همۀ نژادها باهم برابرند؟

خیر! در اسلام اصلاً نژاد مطرح نیست که برابری نژادی هم مطرح باشد.

***

 

چطور می‌تواند بابصیرت باشد،

آنکه معنای "من عمار؟" را از "أین عمّار؟" نمی‌تواند تشخیص دهد؟!

***

 

عجیب است

بعضی زوج‌ها که در طول زندگی مشترک توافقی باهم ندارند،

بر سر طلاق باهم به توافق می‌رسند!

***

 

اگر حکومت‌های متقارن قرون نخستین اسلامی در ایران ملّی‌گرا بودند،

پس چرا در مقابل حکومت بیگانه‌تبار غزنوی کاری از پیش نبردند؟!

***

 

مدّعیان صوفی‌گری که در همه چیز از ظاهر گذشته و به باطن رسیده‌اند،

چطور از قید سر و وضع ظاهری خود نمی‌گذرند؟!

***

 

وقتی پوسیدگی دندان شایع‌ترین بیماری نوع بشر است،

چرا باید نرخ خدمات دندانپزشکی به بهانۀ کمیاب بودن دستگاه‌ها اینقدر گران باشد؟

و بدتر از آن، وقتی اوضاع چنین است،

چرا خیّرین به جای تهیّۀ دستگاه‌های شیمی‌درمانی و سنگ‌شکن کلیه، به فکر تهیّۀ دستگاه‌های دندانپزشکی نباشند؟؟

***

 

داخل تاکسی بودم،

موقع پرداخت کرایه برای اینکه از شرّ صدای سکّه‌های داخل جیبم خلاص شوم

دو سکّۀ 500 تومانی به راننده دادم،

ولی او یک سکۀ 200 تومانی با یک سکّۀ 100 تومانی بهم برگرداند

چون نرخ کرایه 700 تومان بود!!

***

 

خدایا!

تمام زوج‌های جوان را قبل از اینکه پسرشان به سنّی برسد که مداد دستش بگیرد و دیوار را خط‌خطی کند،

صاحب خانه کن.

آمین

***

 

 

امید شمس آذر
۱۹ تیر ۹۸ ، ۱۳:۰۶ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳ نظر

استاد درس تاریخ افشار و زندمان می‌گفت: نادر به همان اندازه‌ای که از نظر نظامی نابغه بود، از نظر سیاسی احمق بود! لیست کسانی را که می‌خواست بکشد از قبل تهیّه کرده بود و داده بود دست ندیمش که من می‌خواهم اینها را بکشم. خب، بکش دیگه! چرا از قبل اعلام می‌کنی؟ آخر سر هم همین باعث قتل او شد و به قول شاعر:

سر شب به سر قصد تاراج داشت.................سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت.

گربه، قبل از شکار کمین کرده و با سکوت طعمه را رصد می‌کند تا در فرصت مناسب به حسابش برسد؛ امّا سگ به دلیل ناتوانی در این امر، تنها پارس می‌کند و -آنطور که در حدیث آمده- خدا صدای مهیبی هم به او داده است که مهاجمان و درندگان و بیگانگان را بترساند. برای همین از قدیم گفته‌اند: سگی که زیاد پارس می‌کند، گاز نمی‌گیرد. با این توضیحات، علّت تهدیدات مداوم آمریکا چیست؟ و اگر این تهدیدات به فرمودۀ حضرت امام توخالی است، پس چه فایده‌ای برای دولتمردان آن خواهد داشت؟

باید عرض کرد: هیچ سیاستمداری ضرباتی را که قرار است به دشمن وارد کند، از قبل لو نمی‌دهد. آنچه را که می‌کند نمی‌گوید و آنچه را می‌گوید نمی‌کند. پس برای سیاستمداران آمریکا هم، خود این تهدیدات هدف است؛ و آن هدف، ترساندن طرف مقابل است. چاره چیست؟ چاره نترسیدن است. چیزی که امام و زعیم جامعۀ اسلامی‌مان، بارها و بارها مردم و مسئولان را نسبت به آن مورد هشدار قرار می‌دهند. عدّه‌ای این را می‌فهمند و اثراتش اینگونه خنثی می‌شود؛ ولی ای کاش همه می‌فهمیدند.


مجله هفته‌نامه‌ی خبری، تحلیلی صدا - شماره ۲۲


امید شمس آذر
۱۵ تیر ۹۸ ، ۱۲:۵۳ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲ نظر
مذهبی، اسلامگرا، انقلابی و میهن‌دوست قطعاً هستم؛
سنّتی، پان‌اسلامیست، محافظه‌کار و ناسیونالیست قطعاً نیستم؛
حزب‌اللهی، اصولگرا، اصلاح‌طلب و روشنفکر هم نمی‌دانم هستم یا نیستم؛ شاید باشم، شاید نه. چرا که متأسّفانه هنوز که هنوز است، تعاریف روشنی ازشان ارائه نشده است که مورد قبول همۀ موافقان و مخالفانش باشد.

امید شمس آذر
۱۳ تیر ۹۸ ، ۱۱:۰۴ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲ نظر

پیش از این در مقاله‌ای با عنوان "روش صحیح در معرفت شناسی دینی" به نقد هرمنوتیک فلسفی پرداخته بودم. در عرصۀ ادبیّات و نقد ادبی، دیدگاهی با عنوان "مرگ مؤلّف" مطرح است که از زیرشاخه‌های هرمنوتیک فلسفی به حساب می‌آید و نخستین بار توسّط رولان بارت ادیب فرانسوی مطرح شد و به طور خلاصه از این قرار است که: نویسنده بعد از پدید آوردن اثر خود، دیگر نادیده گرفته می‌شود و این خواننده است که بدون در نظر گرفتن او و درخواست توضیح از او، خود هر برداشتی را که از متن کرده باشد، می‌تواند صحیح بداند. باید دانست: اروپای معاصر -چه پذیرفته شود و چه نشود- میراث‌دار همان اروپای قرون وسطی است و نمی‌تواند آن فرهنگ را به عنوان بخشی از هویّت تاریخی خود از خود جدا دانسته و به آن نبالد! اساس فرهنگ آن دوران نیز بر مسخره‌بازی‌های میراث‌داران سوفیست‌های یونان باستان استوار بود و پیش از عصر رنسانس و ترجمۀ آثار فلسفی یونانی از زبان عربی به زبان لاتین، امثال سقراط و افلاطون و ارسطو در نزد اروپائیان محترم نبودند. در نتیجه بسیاری از مکاتب و "ایسم"های اروپایی برای خود سازندگان و پردازندگان آنها هم باورپذیر نبوده و نیست تا چه رسد به دنباله‌روان بدبخت آنها در قارّه‌‎های آسیا و آریا! این دیدگاه نیز مانند اسلاف و اخلاف دیگرش، در ایران امروز ما کج که بوده، کج‌تر هم فهمیده شده و یک ذرّه حُسن تصادفی‌اش را هم از دست داده است! در نتیجه، بر آن مفهوم مرگ مؤلّفی که در حال حاضر در انجمن‌ها و محافل ادبی ما نشخوار می‌شود، انتقادات چندی وارد است که در ادامه به صورت فهرست‌وار اشاره می‌شود:

1- گزاره‌های هرمنوتیک فلسفی و نظرات برخاسته از آن مانند مرگ مؤلّف خودمتناقض‌اند؛ اگر اعتبار یک نوشته نه با متن و نه با مؤلّف بلکه با خواننده است، پس چطور اعتبار خود این نظر ثابت گرفته می‌شود؟! آیا همین مرگ مؤلّف، خود توسّط یک مؤلّف ارائه نشده است؟! پس چطور برخلاف همۀ نوشته‌های دیگر، اعتبارش را از خواننده نمی‌گیرد؟!

2- وقتی عموم مؤلّفان ما در صدد زنده نگه داشتن خود پس از مرگ هستند و فی‌المثل فردوسی می‌فرماید:

«بناهای آباد گردد خراب.................ز باران و از تابش آفتاب

پی افکندم از نظم کاخی بلند........که از باد و باران نیابد گزند»

و

«نمیرم از این پس که من زنده‌ام.................که تخم سخن را پراکنده‌ام»

یا سعدی می‌فرماید:

«به چه کار آیدت ز گل طبقی؟............از گ‍ــلــســتــان من ببر ورقی

گل همین پنج روز و شش باشد.............وین گلستان همیشه خوش باشد»،

مرگ مؤلّف قبل از مرگ چه معنایی خواهد داشت؟! مگر از سوی مؤلّفانی که خود بخواهند در حلقۀ زمانه اسیر بمانند و از آن بیرون نیایند. در این‌صورت تکلیف بقیّۀ مؤلّفین چه می‌شود که فراتر از زمانه اندیشیده‌اند و قرن‌ها پس از مرگ ظاهری‌شان نیز زنده مانده‌اند؟!

3- این نظر با تعالیم دینی و فرهنگ مردمی ما ناسازگار است و اساساً وجود چیزی به نام تعهّد نویسندگی را انکار و هرگونه دروغ و دبّه را مجاز می‌کند. وقتی قرآن کریم در آیۀ 2 سورۀ صفّ می‌فرماید "از چه سخنی می‌گویید که عمل نکنید" و آیات مشابه دیگری که بر مسئولیّت سخن تأکید دارند و در عرف ما با ضرب‌المثل‌هایی با مضمون "مرد حرفش را پس نمی‌گیرد" و "حرف مرد یکی است" شناخته می‌شود، مرگ مؤلّف که گوینده و نویسنده را مجاز می‌داند که سخن خود را به راحتی پس بگیرد و از توضیح دربارۀ آن خودداری کرده و در مواقع لزوم با در پیش گرفتن روش "کی بود؟ کی بود؟ من نبودم" از زیر آن در برود، چه سنخیّتی با این آموزه‌ها خواهد داشت؟ قرآن حتّی از دوپهلو سخن گفتن نیز نهی می‌کند و مؤمنان را به ابراز مواضع شفّاف و صریح فرا می‌خواند. در عرصه‌هایی مانند شعر که اساس زیبایی‌اش بر دروغ و مغلطه استوار است و به فرمودۀ پیامبر(ص) با رعایت شرایطی -که به عنوان نمونه در سورۀ شعراء ذکر شده است- شاخه‌ای از حکمت نیز می‌تواند به حساب آید، چنین اظهارنظرهایی مجاز و تجسّس و تفتیش عقاید ناپسند است و به قول قدما: "تو سخن را به زمین بینداز، صاحبش برمی‌دارد"؛ امّا در اعلام مواضع رسمی، چنین شگردی مجاز نیست.

4- در خود عرصۀ شعرهم باید توجّه داشت:

اوّلاً قاری مصداق مؤلّف محسوب نمی‌شود و شاعری که هنوز کتاب خود را -پس از ویرایش نهایی- به چاپ نرسانده، گاه لازم می‌شود دربارۀ آفریده‌های خود توضیح ارائه دهد.

ثانیاً گاهی مشاهده می‌شود منتقدان و منتقدنمایان از سر بی‌اخلاقی یا کم‌سوادی به بهانۀ مرگ مؤلّف -که بهتر است در اینجا بگوییم مرگ شاعر- از جایگاه نقد شعر و به اسم آن، دست به تخریب شاعر می‌زنند. در این‌صورت نیز در غیاب نظر "مرگ منتقد" که در ادامۀ مرگ مؤلّف مطرح می‌شود، چگونه می‌توان جلوی این سوءاستفاده‌های احتمالی را که در انجمن‌های ادبی نیز به وفور مشاهده می‌شود، گرفت؟! و آیا همین مرگ منتقد و برابری مؤلّف با مخاطب، اجازۀ توضیح را به مؤلّف نمی‌دهد؟!

ثالثاً با شاعرنمایانی که خود نمی‌دانند چه سر هم کرده‌اند، چگونه می‌توان برخورد کرد اگر با استناد به مرگ شاعر از توضیح دربارۀ "معر"های خود سر باز زنند؟!

رابعاً دبیران جلسه نیز احتمال ندارد که با استناد به همین نظر، از تبادل دانسته‌ها بین اعضا جلوگیری کرده و حقّ انحصاری هرگونه اظهارنظری را در دست خود بگیرند؟!

*

پس مرگ مؤلّف نظری بی پایه و اساس بوده و اگر "لاحکم إلّا لله" خوارج به فرمودۀ امیرالمؤمنین(ع) «کلامٌ حقٌ یرید بها الباطل» است، این نظر کلامٌ باطلً یرید بها الأبطل بوده و در عرصۀ شعر نیز در صورتی حقّ است که زمینه‌های گفته‌شده در آن رعایت شود.


امید شمس آذر
۱۱ تیر ۹۸ ، ۱۳:۵۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

قصد اطاله کلام و اصلا حتی خود کلام را هم ندارم بی پرده و بی مقدمه میگویم در فرهنگ شخصی بعضی ها نام «تجملگرایی» شده «آبروداری». اسم «غیبت کردن» شده «در اختیار قرار دادن تجارب»، اسم «تمسخر» شده «صمیمت»،اسم «طلبکاری از اهل بیت» شده «خدمت گذاری به اهل بیت» و در یک کلمه برخی اسم «خود»شان را «خدا» گذاشته اند و هرکاری که می کنند به نام خدا و دستور خدا و خیر خواهی تمام می کنند. دوستان عزیز، فساد اخلاقی، خلاصه شده در فساد جنسی نیست. مراقب باشیم که چه کسانی را هم نشین خود قرار می دهیم مبادا فریب ذات خودپرست برخی ها را بخوریم که با این انحراف اسم ها، امروز برخی ها، دزد دین و ایمان خیلی ها شده اند با این کژی های فرهنگی (حتی اگر از جانب نزدیک ترینِ نزدیکان ما باشد) باید به شدت مبارزه کنیم که در این باره وظیفه جدی داریم.

و السلام علی من التبع الهدی

(برگرفته از وبلاگ اسلام ناب)

امید شمس آذر
۰۹ تیر ۹۸ ، ۱۸:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر