حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

کسی که نمی‌داند به دنبال چیست

چگونه می‌خواهد به جایی برسد؟

***

 

آنجا که علم به پایان می‌رسد نقطۀ آغاز فلسفه است

و

آنجا که صبر به پایان می‌رسد نقطۀ آغاز فرج است.

***

 

مشکلات ریز توانایی‌هایی را در ما تقویت می‌کنند

تا به کمک آنها بر مشکلات بزرگ غلبه کنیم.

مشکلی نیست!

***

 

برای برخی از ما هنوز:

شرف المکین بالمکان

***

 

گرسنه بودیم

مغز خر خوردیم

***

 

مسجد:

مناسب‌ترین محل برای غیبت!

***

 

یادتان باشد:

کسی که یادش می‌رود خودکار خودش را بیاورد

خودکار شما را حتماً فراموش خواهد کرد پس بدهد

***

 

- طرز فکر تو سنّتی‌ـه.

: اگر آدم‌های قدیم مثل من فکر می‌کردند،

الآن کهکشان‌ها را تسخیر می‌کردیم.

***

 

مطبّ هر پزشکی که رفتم، یا آسانسورش خراب بود یا دستشوییش.

یه کم به دادشون برسید، درآمدشون خیلی پایینه.

***

 

مکالمۀ من و مادرم در دوران کودکی)

- مامان! تابستون که میشه برفا رو کجا میندازن؟!

: تابستون که میشه آفتاب میزنه برفا آب میشه دیگه!

- راستی؟

: آره.

- که اینطور!!

***

 

یادتونه بعضی از ماها در ایّام نوجوانی روزهای سیزده‌بدر رو

به جای اینکه با خانواده برن بیرون با داداش بزرگه میرفتن کلوپ و سونی بازی میکردن؟

یادش به شر!

***

 

از آرمان‌هایمان برنمی‌گردیم،

ولی بسترهایش آن اندازه که ریاکاران القاء می‌کنند

فراهم نیست

***

 

 

امید شمس آذر
۲۲ دی ۹۷ ، ۱۵:۳۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

مرحوم مجتبی مینوی در یادداشتی به تفصیل توضیح می‌دهد که نماد شیر و خورشید ربطی به فرهنگ ایران باستان ندارد و مربوط به قرن ششم هجری و دوران فرمانروایی کیخسرو بن قلیچ‌ارسلان سلجوقی می‌شود. زمانی که او اراده کرد چهرۀ معشوقه‌اش خود را بر روی سکّه‌ها ضرب کنند و مشاوران وی را از این کار بر حذر داشتند؛ ولی پیشنهاد دادند برای آنکه نه شرع بسوزد و نه دل سلطان، با توجّه به اینکه آن دختر متولّد برج اسد (امردادماه) بوده، نقشی از خورشید بر بالای نقش شیر که نماد برج اسد است، بر سکّه‌ها ضرب کرده و چهرۀ او را درون قاب خورشید نقش کنند. همین! فراگیر شدن نقش شیر و خورشید نیز بی‌تردید به دلیل فراگیری نام و آوازۀ حکومت سلجوقیان بوده است که تا سده‌های بعد نیز بر سکّه‌ها و بیرق‌های حکومت‌های ایران باقی ماند. در دورۀ صدارت حاجی میرزا آقاسی -وزیر محمّدشاه بعد از قتل قائم‌مقام فراهانی- نقش چهره از روی خورشید برداشته و شیر که پیش از آن به صورت نشسته نقش می‌شد، ایستاده و شمشیری نیز در دستش گذاشته شد. پرچم ایران از آن زمان تحت تأثیر انقلاب فرانسه که پرچم سه‌رنگ را به منزلۀ طرح استاندارد پرچم همۀ کشورها شناساند، به صورت پرچم سه‌رنگ سبز و سفید و سرخ تثبیت شد. نماد شیر و خورشید نیز بعد از انقلاب مشروطه که وکیلان مجلس خوش نداشتند حذفش کنند، با تأسّی به مقدّسات دینی و ملّی نظیر لقب اسدالله برای حضرت امیرالمؤمنین(ع) و امضا شدن فرمان مشروطه از قضای روزگار در امردادماه، توجیه شده و بر روی پرچم باقی ماند.


https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/5/59/Lion-and-sun-coin.jpg

در دورۀ پهلوی همین نماد تثبیت شد، ولی آنچه مهم بود، سمت قرار گرفتن شیر بود: شیر اگر شمشیر را با دست راست گرفته باشد، قاعدتاً به دلایل زیبایی شناسی باید رو به سمت چپ باشد؛ ولی در عین حال چهره‌اش نیم رخ نبوده و فریاد زنان رو به سمت بینندگان دارد. از آنجا که سمت چهره در نقوش سکّه و پرچم و نظیر آن مهم بوده و فی‌المثل سکّه‌های دورۀ اشکانی را به دو دستۀ قبل از مهرداد اوّل و بعد از او تقسیم می‌کنند که ابتدا چهرۀ پادشاهان در آنها به معنای مخالفت با فرهنگ غرب به سمت راست بوده و سپس به معنای موافقت با آن به سمت چپ چرخیده است، شیر پرچم پهلوی‌ها نیز از ترس غربی‌ها سر به پهلو چرخانده و خشم و ژیانی اش را بر سر ملّت خود خالی کرده و با شمشیرش آنان را تهدید نموده است. این نکتۀ مهمّی است؛ پهلوی اوّل همان کسی بود که شخصاً عبارت "از اجنبی جان می‌ستانیم" در سرود شاهنشاهی را به "از دشمنان..." تغییر داد تا برای اجنبی‌ها حسّاسیت برانگیز نباشد. سپس جهت ماستمالی کردن این قضیه چنین درانداختند که عبارت "شهنشه زنده بادا" را نیز به صورت "شاهنشه ما زنده بادا" اصلاح کرده است. در حالی‌که تغییر دوّم نیاز به شکستن وزن و ریتم آهنگ دارد و شایعۀ ویرایش آن دورغی بیش نیست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نماد شیر و خورشید به خاطر مغایرتش با موازین اسلامی، از روی پرچم و آرم دستگاه‌های دولتی حذف شد و امام راحل(ره) نیز به صراحت این نماد را "منحوس" دانسته و دستور به حذف سریع آن دادند؛ امّا فرهنگ منحطّ تهرانی به این سادگی از سر ملّت ایران دست‌بردار نبود.

از روزی که مقبرۀ فردوسی را به شکل پاسارگاد ساختند و نام اسطوره‌ای مازندران را بر روی طبرستان گذاشتند و تالار نوروز را کاخ شاهان نامیدند، هویّت‌تراشی جعلی برای این مرز و بوم نیز شروع شد و کجا بهتر از تهران بی‌هویّت که بدون تشکیک در این اقدامات ساختگی، تن به استقبال از همۀ آنها بدهد، حتّی پس از حلّ همگانی بحران هویّت ایرانیان با پیروزی انقلاب اسلامی؟! "مانور تجمّل" دوباره داده شد و تیم فوتبال "پیروزی" دوباره پرسپولیس نامیده شد و تندیس شیر دوباره بر سر در مجلس شورای "ملّی" جا خوش کرد. این میان عدّه‌ای مستظهر از احیای تدریجی نماد شیر و خورشید هم سخن گفتند، ابتدا نوع سرخش تا بعد ببینند چه می‌شود! شاعر جوانی به نام مهدی آرام نیز در غزل دست و پا شکستۀ دارای ایراد وزنی و قافیه‌ای به مطلع «دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد» در حسرت آن نماد منحوس سرود:

«سرخ و سپید و سبز است، این بیرق کیانی.................امّا صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد»!!

که در فضای مجازی به نام شاعرۀ چیره‌دست معاصر زنده‌یاد سیمین بهبهانی دست به دست می‌چرخد. البتّه آن مرحوم زاویه‌های فکری چندی با اندیشه‌های انقلاب اسلامی داشتند، ولی نه تا این حد. منظور از این نوشتار، هدایت هواداران چنان تفکّراتی نیست. چرا که مشکل آنان، نوعی منفی‌گرایی اجتماعی ناشی از برآورده نشدن مطالبات اقتصادی و مطالبات جنسی (مشروع یا نامشروع) از جانب نظام اسلامی است و با ارائۀ دلایل منطقی حل نمی‌شود؛ بلکه منظور، نشان دادن میزان اعتبار ادّعاهای آنان برای دیگران است که ممکن است به آن سمت کشیده شوند. تا دوباره در مقام بازیابی هویّت ملّی، از چنگ فرهنگ ایران باستان به دامن فرهنگ باستانی ایران پناه نبریم و ملّی‌گرایی را با میهن‌دوستی جایگزین نکنیم، وضع همین است و بسا بدتر هم بشود! 



امید شمس آذر
۲۲ دی ۹۷ ، ۱۵:۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

مراسم عید فطر پارسال بود که حاج میثم مطیعی شعر معروف "ای نشسته صف اوّل نکنی خود را گم..." را خواند و بسیاری از نشستگان در صف اوّل بلافاصله خود را گم کردند! امسال نیز شعر دیگری در همان وزن توسّط همین مدّاح قرائت شد که کلیدواژۀ "صف اوّل" در آن نیز تکرار شده بود. از همان زمان بود که بدعت نرده‌کشی در صفوف نماز جمعه، ابتدا از مشهد و سپس از شهرهای دیگر شروع به برداشته شدن کرد که با مخالفت یک عدّه برای مدّتی به حالت تعلیق درآمد. چندی پیش با انتصاب حجّة‌الاسلام حاج ‌علی‌اکبری به امامت جمعۀ تهران و پیشنهاد علنی ایشان جهت برداشته شدن همگانی این بدعت‌ها، قضیه جدّی شد و ان‌شاءالله در اسرع وقت به ثمر برسد.

امّا در آن ایّام تحلیلی در نشریّه‌ای نظرم را جلب کرد که: «مشکل از آنجا شروع شد که صف اوّل درست کردیم». مگر نماز اوّل وقت افضل نیست؟ چه کسی این حق را دارد که دیرتر بیاید و جلوتر بنشیند؟ اگر امتیاز نظام اسلامی در مردمی بودن مسئولان آن بوده است، به چه بهانه‌ای باید مسئولان این نظام با دوری از بطن مردم، شبیه دولتمردان غربی شوند؟ به بهانۀ حفظ جان؟ اگر چنین است -که نیست و از 12000 شهید کشته شده به دست منافقین حدّاکثر 200 نفرشان مسئول و مابقی مردم عادّی بودند- پس چرا در مقام اعطای حقوق تحصیل‌کردگان جویای کار این مردم که وظیفۀ قطعی‌شان است، گیر می‌دهند که چرا نمازجمعه و راهپیمایی و... نمی‌روی؟ اگر طرف جواب بدهد: چون بادیگارد و محافظ و جلیقۀ ضدّگلوله و ماشین آنچنانی ندارم، کفایت نمی‌کند؟ آیا ادّعای وجود امنیّت در کشور ما دروغ است یا در خطر بودن جان مسئولین؟ یا شاید هم جان مردم ارزشی ندارد؟ مردمی که -به تعبیر سعدی- نسبت به مسئولان: "به جیش کمترند و به عیش خوش‌تر و به مرگ برابر و به قیامت بهتر". جان همه ارزش‌مند است، ولی وقتی در تاریخ بخوانیم: نخستین پادشاهی که برای خود بادیگارد تعیین کرد، معاویة بن ابی‌سفیان بود، پی می‌بریم که ایراد کار کجاست... .

مردم را نباید با این بهانه‌ها -آن‌هم در این شرایط- از قطار انقلاب پیاده کرد؛ چرا که انقلاب از اصلش انقلاب پیاده‌هاست!


امید شمس آذر
۲۱ دی ۹۷ ، ۱۳:۴۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

در حماسه‌ها، ملّت‌ها و قهرمانان آنان با همنوعان خود طرف‌اند. برادر با برادر، پسرعموها با پسرعموها و اقوام و قبایل خویشاوند با یکدیگر؛ در حالی‌که بین ملّت‌های بیگانه و ناهمگن، چندان زدوخورد و اصطکاکی مشاهده نمی‌شود. گویا همین اشتراک و برادری، عامل اصلی بروز اختلاف بوده و جدایی آغاز دوران صلح و "دوستی" است. امّا با این وجود، ملّت‌های متمدّن همیشه جنگ را به جدایی ترجیح داده اند و اصلاً به تعبیری، جنگ برای جلوگیری از جدایی بوده است. اتّحاد و برادری از جداییِ ولو دوستانه بهتر است، امّا به شرطی که حقّ برادری ادا شده و هیچ کس در این میان زیاده‌خواهی پیشه نکند. البتّه که صلح اوّل که نخستین گزینۀ چنین ملّت‌هایی است، بهتر از هر نوع جنگی است، ولی اگر کارساز نبود، چاره‌ای نیست جز جنگ اوّل تا منجر به صلح شود. شرط آن نیز این است که رصد شود تا در بطن خود احتمال به میان آمدن دوبارۀ بحث اشتراک را آبستن نباشد که منجر به دشمنی و بروز جنگ آخر شود!

حال، ببینید از نظرگاه تاریخی نیز اوّل و آخر تاریخ به مالکیّت اشتراکی می‌رسد یا -طبق تعالیم دینی ما- ملّت ها همه از یک تبار واحد بوده و سپس از هم جدا گردیده اند؟


امید شمس آذر
۲۱ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:

اندکى که با آن بپایى به از بسیارى که از آن دلگیر آیى.

همه‌ی ما تجربه کردیم ، هر وقت کار سنگینی به عهده‌ گرفتیم، همان اول کار خسته و ناامید شدیم. چون کارمان پیش نمی‌رود و دلزده می‌شویم. اما اگر کاری که به عهده می‌گیریم اندازه توان و ظرفیت علمی و عملی ما باشد، مرحله به مرحله کارمان جلو می‌رود و همین یک تقویت و تشویق درونی برای ادامه کار می‌شود.

در سیر و سلوک معنوی هم همین قاعده وجود دارد. علما و عارفان طریق می‌گویند ابتدا اندازه توان خود مستحبات را انجام دهید. مثلا برای نماز شب همان ابتدا تصمیم نگیرید که یازده رکعت با تمام مستحبات بخوانید بلکه کم کم نفس خود را عادت دهید. ابتدا فقط یک رکعت نماز وتر را بخوانید بعد از مدتی دو رکعت ، دو رکعت به آن اضافه کنید. اگر هم نمی‌توانید بر همین یک رکعت مداومت داشته باشید، حضرت امیر علیه السلام همین نکته را گوشزد فرموده که کار اندکی که تداوم داشته باشد خیلی بهتر و امیدوار کننده تر است نسبت به کار زیادی که باعث خستگی و دلمردگی انسان شود.

استاد سخن سعدی بزرگ می‌فرماید:

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود... رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود.


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۱۷ دی ۹۷ ، ۱۳:۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


حقیقت شیعه

بر پایۀ حقیقت است

***

 

شرط اوّل قبول مسئولیّت

استقلال رأی است

***

 

قناعت یعنی:

منابع زمین محدود است

خواسته‌های بشر نامحدود است

نامحدود هم در محدود نمی‌گنجد

پس باید مدیریّت شود.

***

 

به بعضی‌ها هم باید گفت:

من سر گنجم

یا تو سر گردنه؟

***

 

گربه حیا نداره،

در دیزی رو چرا باز گذاشتن؟!

***

 

مثنّی مثنّاست،

"الـ" دیگر چیست؟!

***

 

اینکه درِ دستشویی‌های اداره‌جات مینویسند:

"مخصوص پرسنل اداره

ورود افراد متفرّقه ممنوع"

یعنی چی؟

یعنی ... مسئولین با ... مردم فرق داره؟!

***

 

"مزایای برجام نزدیک به صفر شده است"

به سلامتی کی به صفر میرسه تا بعد از اون شروع کنه به مثبت شدن؟

***

 

ویرانه باد کلاس‌هایی که

ورودی‌هایش نفرات برتر کنکور هستند

و خروجی‌هایش:

حبیب و مسعود و مازیار!!

***

 

هرکس ادّعا می‌کند ترک‌ها در تلفّظ "ق" و "غ" فارسی مشکل دارند

بگویید بنویسد: قورباغه، سپس آن را بخواند.

زبان فارسی را حکومت‌های ترک‌تبار جهانی کرده‌اند.

***

 

شنیدند:

"FATF خوب باشد یا بد، لازمۀ ارتباط با بانک‌های جهانی است"

ولی کسی نگفت:

خود این ارتباط با بانک‌های جهانی خوب است یا بد؟!!

***

 

مکالمه‌ای که در مغازه شنیدم)

"- خانم! دیروز اومدم برگه‌ها رو تحویل دادم، ولی شما نبودید، فکر کنم همشیره‌تون بود.

: نه، خودم بودم"!

یعنی آقا باحیا بوده زیاد دقّت نکرده؟

خانم اونقدر آرایش کرده که چهره ش کلّاً تغییر کرده؟

هر دو؟

هیچکدام؟

چی؟

***

 

 

امید شمس آذر
۱۴ دی ۹۷ ، ۱۳:۲۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:

خدایا! به تو پناه مى برم که برونم در دیده ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى دارم به زشتى گراید، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم، و از خوشنودى تو به کنار مانم.

 پناه بر خدا! هیچ چیز بدتر از این نیست که انسان مثل میوه‌ای زیبا و رسیده  کامل و دانا به نظر برسد اما همین که پوستش شکافته شد، بوی کثافت و تعفنش به هوا برخیزد. در برخورد با مردم خوش اخلاق  و خوش رفتار باشد اما در خانه و خانواده‌اش بد اخلاق و تندخو.

خانمی می‌گفت: وقتی با شوهرم بیرون می‌روم و رفتارش را با مردم می‌بینم، حسرت می‌خورم پیش خودم می‌گویم ای کاش یکبار با من و بچه‌هایش اینگونه عزیزم عزیزم می‌گفت و قربان صدقه می‌رفت!

چنین کسانی که ظاهرشان زیبا و باطنشان زشت است، اعمال صالحشان که با ریا و خودنمایی بوده پشیزی ارزش ندارد که هیچ! به جای ثواب برای آنها عذاب نوشته می‌شود. و خداوند مو را از ماست بیرون می‌کشد و چنان ریز به ریز اعمال ما را با توجه به نیّاتمان بررسی می‌کند که دیگر هیچ جای انکاری نمی‌ماند و چاره‌ای جز تسلیم نخواهیم داشت.

(منبع: وبلاگ گوهرنویس)
امید شمس آذر
۱۳ دی ۹۷ ، ۱۳:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

روسفید است زمین

رحمت جامد شش گوشۀ حق

                       باریده ست !


امید شمس آذر
۱۲ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

تمرکزگرایی و انحصار همۀ امور مملکتی در پایتخت، از معضلات همیشگی جوامع خودباختۀ به دنبال سراب واهی توسعه است که کشور ما نیز از آن میان استثنا نبوده؛ امّا میزان قابل‌توجّهی از این مشکل به‌طور خاص به ویژگی‌های خود "تهران" بر می‌گردد. شاید اگر به جای تهران اصفهان، مشهد یا شیراز پایتخت باقی مانده بودند، اکنون دچار این مشکل نبودیم. تهران از نظر موقعیّت جغرافیایی در مکان مناسبی نسبت به کلّ کشور قرار دارد و نزدیکی به کوه دماوند -از نمادهای ملّی ایران- و هم‌قافیگی با ایران، بر موقعیّت مرکزی آن از لحاظ معنوی می‌افزاید. همچنین از نظر قدمت نیز پردوام‌ترین پایتخت ایران در طول تاریخ پس از تیسفون باستانی بوده است که بسیاری ممکن است از این امر مطّلع نبوده یا باورش نکنند! با اینهمه یک مشکل بسیار بزرگ دارد و آن "فقدان هویّت" این کلان‌شهر است. علاوه بر بادخیز نبودن تهران که علّت اصلی بحرانی شدن آلودگی هوا در آنجاست، این شهر زمانی به پایتختی برگزیده شد که -برخلاف پایتخت‌های قبلی دیگر- از سابقۀ شهری برخوردار نبوده و روستایی از روستاهای اطراف ری بوده است؛ آن هم روستایی ییلاقی و عمدتاً "اشرافی‌نشین" که محلّ سکونت شاهزادگان و ملّاکان بوده و هستۀ اوّلیّه‌اش نیز از ناحیۀ شمالی آن یعنی شمیرانات امروزی شروع به گسترش کرده است. همین، مشکل اصلی آن بوده که باعث شده در همۀ حرکت‌های انقلابی و ضدّاستعماری ایرانیان در طول تاریخ پایتختی خود، از بقیّۀ کشور عقب بماند و به راحتی فریب نقشه‌های بیگانگان را خورده و در زمین آنان بازی کند. از تحریف انقلاب مشروطه گرفته تا موفقیّت برنامه‌های ضدّدینی و ضدّملّی رضاخان تا شکست نهضت نفت و وقوع کودتای 28 امرداد 1332 ، همه و همه به مدد همین بی هویّتی تهران صورت گرفته است. زبان فارسی نیز از چنگ و دندان بی‌ملاحظۀ لهجۀ تهرانی جان سالم به در نبرده و در طول این دو قرن بیشترین آسیب‌ها را دیده است. بازماندگان همین خاندان قاجار و خاندان پهلوی نیز که تنها تهرانیان اصیل به شمار می آمدند (در حالی که اوّلی ترک تبار و دوّمی طبرستانی بودند!!)، بعد از افول ستاره بخت شان به فرنگستان مهاجرت کردند و اندک تداوم حیات تهران امروزی هم مدیون تلاش و غیرت مهاجران آذربایجانی و افغانی و دیگر نقاط ایران زمین است. با این‌حال، امری که از همه تلخ‌تر می‌نماید، بی‌خبری تهران "مست و خرافه‌پرست" از وضعیّت ایران هوشیار و همیشه در صحنه است که تمام ایران را تهران می‌بیند و ای کاش ماجرا به همین جا ختم می‌شد که در ادامه، تمام تهران را نیز شمیران می‌بیند. هم وطنانی را که زبان آنان را نفهمند، نسبت نفهمی می دهد، در حالی که خود سعی می کند با ضایع کردن زبان فارسی که هم شده، عبارات انگلیسی را -آن هم به لهجه امریکن- صحیح ادا کند! مرحوم ملک الشّعرای بهار بی‌جهت خطاب به دماوند نسروده بود که:

ای مشت زمین! بر آسمان شو.................بـر ری بـنـواز ضـربـتـی چـند

شـو مـنـفـجـر ای دل زمـانـه!.................وآن آتش خود نهفته مـپسند.

در جریان ملّی شدن صنعت نفت، فقط تهران بود که طرفدار دکتر مصدّق بود و وی که خود نیز چهره‌ای ملّی‌گرا بود و نه بیشتر، هیچ اقبالی در نقاط دیگر ایران نداشت؛ ولی تهران سعی می‌کرد او را یک چهرۀ کاریزماتیک ملّی معرّفی کرده و حتّی با امثال شهید میرزا تقی خان امیرکبیر (اعلی الله مقامه) مقایسه اش کند. در بعد از انقلاب اسلامی هم، تهران چندان رنگ و بویی از انقلاب به خود نگرفت و در همان حال و هوای اشرافیّت شایعه باور غرب پرست باقی ماند. در انتخابات سال ۸۸ میرحسین موسوی نفر اوّل بود، ولی فقط در تهران و نه جاهای دیگر. چرا که او برخلاف رقیب خود، دو دور تمام به همه استان ها و شهرستان های کشور سفر نکرده و طرح های عمرانی فراوان در روستاها افتتاح نکرده بود. او چندان از محلّ سکونت خود دور نشده بود که انتظار اقبال عمومی در سراسر ایران را داشته باشد، ولی چه توان کرد؟ تهران است دیگر! بیشترین فریب خوردگان این شورش اشرافیّت بر جمهوریّت، مردم همین تهران بودند که تا همین امروز، کشور را درگیر هزینه سازی های کلان خود کرده اند. فتنه ۸۸ خود اعلام کرده بود که: "انتخابات بهانه ست، اصل نظام نشانه ست!" و اکنون به روشنی دیده می شود که بعد از قیام نیمه موفّق ۹ دی که از فاز سخت افزاری خود عقب نشستند، در عرصه نرم چه فعّالیت های تخریبی که نکردند و نمی کنند.

نمی دانم چاره چیست و آیا اصلاً تهران قابل اصلاح است یا نه؛ ولی همین اندازه می دانم که این نقطه بدیُمن، تافته ای جدا بافته از تمام ایران و در عمل برای خود یک کشور مستقلّ است. با هر طریق خداپسندانه ای که شده، نباید بیش از این اجازه داد ظرفیّت های کشور ایران، معطّل عقب ماندگی تهران شود. ۲۰۰ سال زمان کمی نیست!


امید شمس آذر
۱۱ دی ۹۷ ، ۲۲:۴۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
امید شمس آذر
۱۱ دی ۹۷ ، ۱۲:۰۳
آیۀ اکمال یعنی همان آیۀ 3 سورۀ مائده «أالیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی...» که بنا به قول مشهور پس از ابلاغ فرمان جانشینی حضرت امیرالمؤمنین (ع) در غدیر خم نازل شده است، از جمله آیاتی است که به طور آشکارتری به بیان فضائل علی(ع) و اهل بیت پیامبر (صلّی‌الله علیهم) پرداخته است. در روز غدیر بود که دین کامل و نعمت تمام شد، کافران از امّت اسلام مأیوس شدند و خداوند اسلام را به عنوان دین برای امّت پذیرفت. با این‌همه، شبهه‌ای در این میان مطرح است که: اگر این آیه مربوط به ولایت حضرت امام علی(ع) است، چرا آیات پیش و پس از آن مربوط به مسئلۀ غذاست؟ علمای شیعه در پاسخ به این شبهه چنین گفته‌اند که: "این امر به خاطر استتار مسئلۀ مهمّ ولایت در میان مسائل کم‌ اهمّیت‌تر فرائض خوراکی‌هاست تا از تحریف احتمالی آن جلوگیری کند؛ آن‌سان که در گذشته طلا را لای بار پنبه جاسازی می‌کردند تا از به سرقت رفتن آن جلوگیری کنند". امّا شاید حکمت دیگری نیز داشته باشد.
یک جا آمدن مسئلۀ ولایت و مسئلۀ خوراکی‌های حلال و حرام، این معنی را می‌تواند بدهد که بدون ولایت دین کامل نیست تا از حلال و حرام بودن گوشت خوک و مردار و... هم صحبتی شود و رعایت چنین فرائضی بدون پذیرش ولایت بی‌فایده است. زیرا پذیرش ولایت است که مسائل عبادی و فرائض شرعی را ارزش و جهت می‌دهد. ولایت نیز تنها شامل ولایت تشریعی نمی‌شود که با بازداشته شدن ولیّ معصوم از حقّ زمامداری جامعه در اثر طغیان هوای نفس برخی از انسان‌ها، از موضوعیّت بیفتد؛ بلکه ولی همواره ولایت دارد، چه بر سر کار باشد و چه نباشد. نکتۀ دیگر اینکه: در امتداد ولایت ولیّ معصوم، ولایت ولیّ فقیه نیز بر این اساس به خاطر احترام ناشی از ترس به ساحت "شخص اوّل مملکت" نیست. چرا که ولایی بودن آنچنانی، فرقی با اطاعت سرسپردگان رژیم سابق از طاغوت ندارد. این اطاعت، ناشی از اعتقاد است و این اعتقاد نیز، اعتقادی قلبی است که بیشتر با دلایل عقلی بر ما اثبات شده است.

امید شمس آذر
۱۰ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

آنان که روزی سبز را بازیچه کردند

گفتند و می‌دانم که می‌دانی چه کردند


آنان که خود سرخ دانشمندها را

در زیر پای غربیان قالیچه کردند


این ملّت اندیشه‌پرور را به جای

نفی سبیل، اهل سبیل نیچه کردند


این اقتصاد مبتلا به نشت ما را

این بار اسیر خشکی و دلپیچه کردند


مغز عموم توده را خوردند اوّل

بعدش هوای چربی و ماهیچه کردند


گفتند: امام مهربانی (ع) را نگه دار

آنان که روزی سبز را بازیچه کردند !



امید شمس آذر
۰۹ دی ۹۷ ، ۰۹:۳۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:

طمع کشاننده به هلاکت است و نارهاننده، و ضامنى است حق ضمانت نگزارنده، و بسا نوشنده که گلویش بگیرد و پیش از سیراب شدن بمیرد، و ارزش چیزى که بر سر آن هم چشمى کنند هر چند بیشتر بود مصیبت از دست دادنش بزرگتر بود.

طمع به معنای سیری ناپذیری است. چشم طمع داشتن به هر نحوی که باشد مثل طمع به مال دیگران یا طمع به ناموس دیگران ، باعث هلاکت انسان می‌شود. شاید ابتدایش لذت و سرخوشی باشد اما به تدریج فرد را می‌کشد و می‌کشد و رهایش نمی‌کند تا اینکه به آبروریزی و نابودی برساندش!

سه خواسته و طلب شدید در انسان هست که سیری ناپذیر می‌باشد: ثروت ، شهوت و قدرت.

کسی که شربت گوارای ثروت را می‌نوشد، ابتدا لذت می‌برد دوباره می‌نوشد. در کنارش شهوت رانی و عافیت طلبی می‌آید، دوباره می‌نوشد، تشنه تر می‌شود. سه باره می‌نوشد، هنوز برای نوشیدن مثل سگ هار تشنه‌ای، له له می‌زند. هر چه می‌نوشد سیراب نمی‌شود. زن و زندگی‌اش را از دست می‌دهد. دوباره می‌نوشد ، مست می‌کند. بعد از مستی دست به هر کاری می‌زند که دوباره بنوشد. آبرویش می‌رود و قبل از ارضای غریزه شهوانی‌اش جان به جاندار دوزخ می‌سپرد.

(منبع: وبلاگ گوهرنویس)
امید شمس آذر
۰۷ دی ۹۷ ، ۱۳:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بالاخره ازدواج کردم. هرچند پول و پله‌ای نداشتم، با توکّل به خدا و تکیه بر قابلیّت‌های شخصیّتی خودم شجاعانه پا پیش گذاشتم. طرف مقابلم نیز آدم خداشناسی بودند و مرا آنطور که بودم پذیرفتند و توافق کردیم تا زمانی که شرایط روبراه کردن زندگی مشترک را داشته باشیم، نامزد بمانیم. اوایل شیرین گذشت، ولی رفته‌رفته به خاطر بلاتکلیفی مان به تلخی می گرایید. خانوادۀ من حاضر بودند چند مدّتی عروسشان را پیش خود نگه دارند، ولی من و مهسا به این کار راضی نبودیم و ادامۀ تحمّل این بلاتکلیفی را ترجیح می دادیم. خانوادۀ آنها هم که وضع مالی نسبتاً خوبی داشتند، حاضر بودند برایمان خانه ای تهیّه کنند، ولی با این پیشنهاد هم مخالفت کردیم و خواستیم از ابتدا مستقل باشیم. مهسا همیشه راضی و قانع بود، ولی به خوبی می‌دیدم که چطور روز به روز تکیده‌تر می شود و چهره اش به پیری می گراید. بالاخره یکی از بزرگان فامیل که احوال ما را می‌دانست، یک روز به طور غیر منتظره‌ای سراغم آمد و سند شش‌دانگ یک باب منزل مسکونی تر و تمیز را به عنوان هدیه ای خالصانه در دستم گذاشت.

دچار بهت عجیبی بودم. شادمانه تشکّر کردم، ولی مانده بودم چگونه موضوع را با مهسا در میان بگذارم؛ چون می‌دانستم قطعاً ناراحت می‌شود و هدیه را پس می‌زند. من امّا نمی‌توانستم پس بزنم، چون طاقت دیدن چروکهای زودرس صورت او را نداشتم. آن بزرگوار بدون اینکه اجازه دهد نامی از او بیاورم و کسی جز من و خودش و خدا از موضوع باخبر شود، رفت و من برای جا انداختن موضوع نقشه‌ای کشیدم. همان سند را به همراه شناسنامه و کارت ملّی و یکی_دو سند دیگری که احتمال می‌دادم لازم باشد، با خود برداشتم و از صبح فردا تا نزدیک غروب، سراغ زرگری‌ها و سکّه‌فروشی‌های شهر را یکی‌یکی گرفتم تا بلکه متقاعدشان کنم یکی_دو روز برایم فیلم بازی کنند: "با گرو گذاشتن سند، سه سکّه ازشان به امانت بگیرم و پیش مهسا ببرم و وانمود کنم اینها جایزه‌ای است که به من تعلّق گرفته و می‌خواهم فردا آنها را بفروشم و یک خانه بخریم". هیچکدام در ابتدا حرفهای مرا باور نمی‌کردند و اعتمادی بهم نداشتند. تا اینکه نهایتاً یکی‌شان که آدم مسنّی بود قبول کرد که در فیلنامۀ ابداعی من ایفای نقش کند! شب به مهسا زنگ زدم و شادمان گفتم: حدس بزن امروز چه هدیه‌ای از طرف خدا نصیبم شده؟ نمی‌توانست بیشتر از اضافه شدن حقوق یا پیدا کردن شغل بهتر، حدس دیگری بزند. گفتم: می‌توانم ان شاءالله تا آخر همین هفته خانه تهیّه کنم، اجاره نه هااا، ملک شخصی! اوّلش فکر کرد شوخی می‌کنم؛ بعد که مطمئن شد قضیه جدّی‌ است، پرسید: از کجا؟ من هم گفتم: دو سال قبل، پیش از اینکه باهم ازدواج کنیم، در مسابقۀ خاطره‌نویسی حوزۀ هنری شرکت کرده بودم، امروز برندگان کشوری مشخّص شدند و سه سکّۀ تمام بهار آزادی را نقداً رفتم و از مرکز استان تحویل گرفتم. تا چند لحظه خشکش زده بود. بعد زد زیر گریه، بعد هم شادمانی و شکرگزاری با صدای بلند. دعوتش کردم که فردا باهم نهار بیرون بیرون برویم و یک پرس کباب درست و حسابی بخوریم، بعد از آن سکّه ها را بفروشیم. بعد هم بروم بنگاه املاک برای خرید خانه. فردایش آمد. هنگام خوردن نهار، سکّه‌ها را نشانش دادم و در واقع تمام این فیلم‌ها را برای همین لحظه ساخته بودم. گفت که: چه عجب سه سکّه و چه عجب بعد از دو سال؟ گفتم: مملکت ماست دیگر! اگر کارها طبیعی پیش برود غیرطبیعی است!! نفرات بعدی هم به ترتیب دو سکّه، یک سکّه، نیم سکّه و ربع سکّه برنده شده‌اند. گفت: آنها کی بودند؟ گفتم: از شهرستانهای دیگر بودند، نامشان یادم نیست. گفت: پس قول بده آن خاطره را بعداً برای من هم بخوانی. قول دادم. لبخندی زد و مشغول ادامۀ خوردن شد. هرچند ذرّه‌ای‌ احساس می‌کردم که در درستی کامل حرفهای من تردید دارد، ولی به هرحال خوشحال بود. بعد از نهار، سراغ همان طلافروشی رفتیم. به او گفتم: بیرون مغازه بایست تا من برگردم. داخل مغازه امانتهای همدیگر را در حالی که پشتم به سمت در بیرونی بود، ردّ و بدل کردیم و به قول نظامی‌ها عملیّات با موفّیت انجام شد! مهسا را تا سمت خانه‌شان بدرقه کردم و فردای آن روز -مثلاً- رفتم بنگاه و خانه را خریداری کردم. سند خانه و خود خانه را چند روز بعد نشانش دادم و قول و قرارهای عروسی را گذاشتیم و نهایتاً زندگی خوب و خوشمان را آغاز کردیم؛ امّا همیشه به رغم خوشحال کردن مهسا، از این دروغی که به او گفته بودم، احساس عذاب وجدان می‌کردم و دنبال فرصتی بودم تا حقیقت را با او در میان بگذارم، منتها هربار از عواقبش می‌ترسیدم و پا پس می‌کشیدم.

دروغهای چندی در اوایل زندگیمان به مهسا گفته بودم، ولی همۀ آنها را در ظرف چند روز، چند هفته و نهایتاً چند ماه بعد اعتراف کرده بودم و او هم به شرط تکرار نشدنش حلالم کرده بود؛ امّا این یکی تنها دروغی بود که هیچوقت نتوانستم در موردش با او صحبتی کنم. ده روز پیش مراسم اوّلین سالگرد مرگم گرفته شد و در طول این یک سال هنوز به خواب او نرفته ام. نمی‌خواهم دوباره دچار دلهره و رودرواسی شوم. می‌خواهم تا فرصت باقی است حقیقت را بهش بگویم تا قبل از ملاقات رودررو از این عذاب وجدان خلاص شوم. امشب اگر ملائکه اجازه دهند، برای پنجشنبه شب آینده وقت می‌گیرم که به خوابش بروم. شما هم دعایم کنید!


امید شمس آذر
۰۵ دی ۹۷ ، ۱۲:۳۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۵ نظر

حضرت امیر علیه السلام به کسى که از او مشکلى را پرسید فرمودند:

براى دانستن بپرس نه براى آزار دادن که نادان آموزنده همانند داناست و داناى برون از راه انصاف، همانند نادان پر چون و چراست.


کسانی که برای گیرانداختن و آزار یا تحقیر کردن معلم یا استاد خود از او سوالات بی‌در و پیکر می‌پرسند در حالی که خودشان جواب را می‌دانند؛ به فرموده حضرت، نادانانی هستند پرافاده و پرادعا و بی‌انصاف. این افراد با تکبّر قصد کوچک کردن معلم یا روحانی مسجد خود دارند و از این جهت استکبار مورد غضب یگانه هستی بخش قرار خواهند گرفت.

اما کسانی که برای یادگرفتن و عمل کردن سوالی را می‌پرسند بواسطه آن حالت درونی تواضعی که دارند، مورد رحمت خداوند رحیم قرار خواهند گرفت و به فرموده حضرت در حقیقت دانایانی هستند متواضع و جوینده دانش.


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۰۱ دی ۹۷ ، ۱۳:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:

 مردم دنیا در کار دنیا دو گونه‌اند:

۱- آن که براى دنیا کار کرد و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازمانده‌اش از درویشى ترسان است و خود از دنیا بر خویشتن در امان. پس زندگانى خود را در سود دیگرى دربازد.

۲- آن که در دنیا براى پس از دنیا کار کند، پس بى آنکه کار کند بهره وى از دنیا بسوى او تازد، و هر دو نصیب را فراهم کرده و هر دو جهان را به دست آورده، چنین کس را نزد خدا آبروست و هر چه از خدا خواهد از آن اوست.

وصف حال گروه اول:

کسانی هستند که برای رسیدن به مال دنیا به هر کاری دست می‌زنند، فراموش می‌کنند که خدایی هم هست، بهشت و جهنمی هم هست. پول روی پول انباشته می‌کند و خیال می‌کنند پول خوشبختی و امنیّت از بیماری و مرگ می‌آورد، زهی خیال باطل! دائم در ترس و اضطراب است. گمان می‌کند اگر در ثروت اندوزی کوتاهی کند، فرزندان و ورثه‌اش فقیر و بیچاره خواهند شد. چنین کسانی تمام عمر و جوانی و خوشی خود را باخته‌اند در قبال سود دیگران. یک ارزن به رازقیّت خدا اعتماد نکردند و زمانی بیدار می‌شوند که کار از کار گذشته و در حفره تاریک قبر سرازیر شده‌اند.

وصف حال گروه دوم:

کسانی که از مال دنیا استفاده می‌کنند برای رسیدن به زندگی سعادت‌مند جاودان. کسی که به رازقیّت خداوند مهربانش اعتماد کامل دارد و خودش را دربست به او سپرده و راضی است به رضای او. چنین کسی بدون اینکه خودشان را برای رسیدن به مال دنیا به زحمت بیاندازد و حرص و جوش بخورد، دنیا و ثروت به سویش می‌تازد. خوشا به حالشان که هم دنیا دارند و هم آخرت. چنین کسانی همیشه به یاد خدا هستند و خدا هم همیشه به یاد آنهاست. نزد خدا آبرو دارند و هر چه از خدا بخواهند ، خدا به آنها می‌دهد چون خدا هر چه خواسته آنان عمل کرده‌اند.


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۲۹ آذر ۹۷ ، ۱۳:۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

هر چیزی که خدا در قرآن مستقیماً به خود نسبت داده

جنبه ای از متافیزیک هم دارد

***

 

عَرَض هایی که بر ما مسلّط شده است

اجازۀ به ظهور رسیدن ذات را نمی دهد

***

 

تخصّص گرایی در به کار گیری نیروها خوب است

تخصّص زدگی بد است؛

و البتّه این فقط شامل حال بازنشستگان نمی شود

شامل حال جوانان هم می شود.

***

 

در آیندۀ نزدیک "چادر آمریکایی" هم به بازار خواهد آمد.

خاطرتون باشه کی گفتم!

***

 

با گوش خودم شنیدم)

- دو طفلان مسلم چند نفر بودند و اسم پدرشون چی بود؟

: میدونستم، یادم رفته!!

***

 

- چه عجب ایندفعه غافلگیرم نکردی؟

: خواستم یه دفعه هم غافلگیرت کنم خب!

***

 

فکر کنم عمل گردن و درد دست به تصاحب کرسی نمایندگی میرزیده هااا

نه؟!

***

 

آیا متضاد بیزار می شود

بازار؟!

***

 

راحت الحلقوم است

امّا اسمش اصلاً راحت نیست.

***

 

فریب نخورید

اکثر تورها "تور" اند.

***

 

سلطان سکّه اعدام شد

تکلیف خدای سکّه چه می شود؟

***

 

برای پیشرفت لازم است از فرق سر تا نوک پا از غرب تقلید کنیم؛

همانطور که آنان لباس خود را پوشیدند، به زبان خود حرف زدند و فرهنگ خود را پاس داشتند،

ما هم مثل آنها لباس خود را بپوشیم، به زبان خود حرف بزنیم و فرهنگ خود را پاس بداریم.

***

 

 

امید شمس آذر
۲۶ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر


تا یک نظر این چشم بر آن چهره نمود

شد سرخی گونه ها پدیدار چه زود


می گفت که روی ماه می کارم سیب

آن کار "ناسا" نبود، کار من بود!


امید شمس آذر
۲۵ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

چندین سالی است دیگر اهل سینما نیستم، ولی خاطرات خوشایندی از فیلمهای خوبی که قبلاً دیده ام در خاطرم باقی مانده که جملات زیر -به ترتیب الفبایی نام فیلمها- از جملۀ آنهاست. ببینید چند مورد دیگر می توانید به آنها اضافه کنید:


1- « -حاج آقا! اجازه بده دستتونو ببوسم. :تسبیحو رد کن بیاد».

گفتگوی امین حیایی (بیژن) با فخرالدّین صدّیق شریف (حاج آقا) در فیلم "اخراجی ها 3".


2- « -ما سوّم شدیم آقا؟ :سوّم چیه پسرم؟ تو اوّل شدی، اوّل!».

گفتگوی میرفرّخ هاشمیان (علی) با مربّی اش در فیلم "بچّه های آسمان".


3- « -در راه وطن از همه چیزم می گذرم. :حتّی من؟ -حتّی تو».

گفتگوی رضا صفایی پور (کاوه) با دخترش در فیلم "پرچمهای قلعۀ کاوه".


4- « -گریه برا مَرده، ولی مرد سرشو بالا میگیره گریه میکنه».

سیّد شهاب الدّین حسینی (رضا) به پسرش در فیلم "حوض نقّاشی".


5- « -یه وقتایی ستاره ها با آدم حرف میزنن، باید گوش بصیرت داشته باشی».

افشین هاشمی (خطیب) به مسعود رایگان (دکتر) در فیلم "خیلی دور، خیلی نزدیک".


6- « -من؟ :نه، من! ترکی؟ سن! نَمَنَه؟ بیلدین؟».

پاسخ مرحوم خسرو شکیبایی (آقای خجسته) به خواستگار دخترش در فیلم "دلشکسته".


7- « -بگویم به خرابات رفته بودی برای شرب خمر؟ :اگر دیده ای، پس با من در خرابات بوده ای. اگر شنیده ای، شاهد بیاور».

داریوش ارجمند (سلیمان) و رضا کیانیان (ادریس) در فیلم "راه آبی ابریشم".


8- « -آرد خریدی پسرم؟ تلفن کردی شرکت؟ خوش گذشت هواخوری؟».

زنده یاد رقیّه چهرآزاد (مادر) به فرزندانش در فیلم "مادر".


9- « -ما پیر شدیم و داریم میمیریم، اونوقت پدرمون زنده ست و داره اموالشو تقسیم میکنه!».

محمود بنفشه خواه (پسر آقای پاک نهاد) در فیلم "مدرسۀ پیرمردها".


10- « -کجا؟!».

آخرین جملۀ مهدی فخیم زاده (نمکی) در فیلم "مسافران مهتاب".


11- ؟



امید شمس آذر
۲۴ آذر ۹۷ ، ۱۴:۱۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر


حضرت علی علیه السلام فرمودند:

اى پسر آدم اندوه روز نیامده‌ات را بر روز آمده‌ات میفزا که اگر فردا از عمر تو ماند، خدا روزى تو را در آن رساند.

چه بسیار آدم‌هایی دیده‌ام و دیده‌اید که دائم از وضع زندگی خود و خرج و مخارج و هزینه‌های زندگی ناله می‌کنند و ناراضی‌اند. معمولا هم آدم‌هایی هستند که از حد متوسّط جامعه بالاترند. حساب‌های بانکی ‌شان ذخیره شده برای روز مبادا! سرمایه‌شان را سکه و دلار گرفته‌اند و از فردای بازار ارز نگران‌اند.

هم امروزشان با دلهره و استرس است هم فردایشان. نمی‌گویند که در حدود دو ماه ارزش سرمایه شان ده برابر شده ، فقط نالانند از اینکه امروز قیمت دلار پایین آمده و فردا پایین‌تر. جناب سعدی می‌فرماید: غم فردا نشاید خوردن امروز.

حضرت امیر علیه السلام به ما نهیب می‌زند که ای بچه‌ی آدم، آدم باش. اینقدر حرص و اندوه مال دنیا را نخور. اینقدر به فکر جمع کردن پول برای فردایت نباش. اینقدر غم فردای بازار سکه و ارز را در دلت مثل زهر مار نجوشان!

یک کلام ختم کلام : خدا روزی تو و فرزندان و خانواده‌ات را می‌رساند، همانطور که روزی دیروز و امروزت را رسانده، روزی فردایت را هم می‌رساند. فقط کافی است به او اعتماد کنی. والسلام!


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۲۳ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
می گویند: "زمانهای قدیم آسایش نداشتیم، ولی آرامش داشتیم. اکنون آسایش داریم، ولی آرامش نداریم". می گویم: آیا واقعاً اکنون آسایش داریم؟! درست است به جای ساختن خانه با کاهگل، در خانه های مستحکم از پیش آماده شده می نشینیم؛ به جای آوردن آب از سر چشمه، از شیر درون خانه آب می خوریم؛ به جای کبوتر نامه بر، از تلفن برای انتقال پیام استفاده می کنیم؛ به جای اسب، سوار ماشین می شویم و گاهاً به جای راه رفتن بر زمین، در آسمان پرواز می کنیم؛ امّا کدامیک از این خدمات رایگان است؟! لوازم برقی که جای کارهای دستی را گرفته اند، خودشان رایگانند یا انرژی مصرفی شان؟! لوازمی که بعضاً هزینه بالای تهیّه آنها، بزرگترین مانع برآورده شدن یکی از اساسی ترین نیازهای انسانهاست! هزینه های تحمیلی بابت بی تحرّکی و بیماریهای ناشی از آن نیز بماند!
بحث سنّت و مدرنیته یا حتّی سبک زندگی اسلامی و غربی نیست، بحث "خدامحوری" و "انسان محوری" است. خدا نعماتش را به رایگان در اختیار ما قرار داده، ولی ما انسانها به خاطر طبیعتی که داریم، حاضر به ارائه رایگان خدمات خود و حتّی نعمات خدا برای همنوعان مان نیستیم. عاملی که هم آرامش را سلب می کند و هم آسایش را!

امید شمس آذر
۲۲ آذر ۹۷ ، ۱۸:۱۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر

حضرت امیر علیه السلام می‌فرمایند:

همنشین پادشاه همچون شیر سوار است، حسرت سوارى او خورند و خود بهتر داند که در چه کار است.

کسی که همراه و پادوی پادشاه است، یا در زمان ما نوکر بله قربان گوی رییس است. حالا در هر پست و مقام یا رتبه‌ای که باشد مانند شیر سوار است که مردم حسرت زندگی او  را می‌خورند. فکر می‌کنند او رفیق رییس است و هر چه بخواهد برایش مهیّاست، اما خبر از دل او ندارند. به گفته مولای متقیّان او مانند شیر سواری است که هر لحظه‌اش با بیم و امید سپری می‌شود. ممکن است یک لحظه دیگر مورد خشم رییس واقع شود ، آنگاه تیکه پاره‌‌اش زیر دندان‌های شیر له می‌شود. 

پادشاه (همان رییس و مدیری که مست قدرت است در زمان ما) مانند شیر مغرور و زورگو است. روزی میلش می‌کشد و به روباه‌های نوکر و بله قربان گوهای خود مرحمت می کند و تکه گوشتی چرب برایشان می‌اندازد و روزی عصبانی می‌شود و همه را از دم تیغ می‌گذراند. جناب سعدی در گلستان فرموده: عمل پادشاه ای برادر دو طرف دارد: امید و بیم.

پس ای برادر به جای حسرت خوردن مقام و ثروت و جایگاه همنشین پادشاه  ، برایش دل بسوزان که بالاخره روزی می‌آید که سیه روزی نصیبش می‌شود . 

ای برادر خودت به داشته‌ها و نداشته‌هایت راضی باش و در سختی‌ها به خدا توکل کن و در همه حال خدا را شکر کن.


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۱۵ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سام(ع) از مرسلین بود و در 2743 سال بعد از هبوط آدم(ع) وفات یافت. سلسلۀ نسب هود و ابراهیم (علهماالسّلام): هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح، ابراهیم بن تارح/ترح بن ناحور بن سروگ/یروج بن رعو بن فالج/پلگ بن عابر/عبیر بن شالح/شلح بن ارفخشد/ارفکشد بن سام بن نوح.1 به روایتی عابر همان حضرت هود(ع) است. نسب صالح(ع): صالح بن عبید بن اسف بن ماشخ بن جاثر بن ثمود بن جاثر بن سام بن نوح. خضر(ع) از مرسلین است و از نسل ارفخشد (به روایتی از نسل ازفخد). گویند نمرود پادشاه معاصر ابراهیم(ع) 1700 سال عمر کرد. اسماعیل(ع)، اسحاق(ع)، مدین، شیاق، شوما، مدان، یقشان و زمران نام پسران ابراهیم بوده است. شالخ(ع) 460 سال و ارفخشد 430 سال عمر کردند. لوط(ع) برادرزادۀ ابراهیم بوده و "والهه" نام زوجۀ لوط بوده است. مؤتفکه و مؤتفکات، صورتی از لفظ عبری "عهپکا" عنوان شهرهای ویران شدۀ قوم لوط است. "موآب" نام کوهی است که لوط و نزدیکانش به آن پناه بردند. لوط در زبان عبری به معنی پوشش است.2 "فائقه(س)" نیز نام دختر اسحاق(ع) بوده است.

یوسف(ع) را فردی به نام "مالک" از چاه بیرون آورد و پس از چند سال نگهداری، در 13 سالگی در مصر فروخت. یوسف مدّت 110 سال زندگانی کرد و چون وفات یافت، بدنش را مومیائی کردند و در تابوتی محفوظ داشتند، و همچنان در مصر بود تا چون بنی اسرائیل همراه موسی(ع) از مصر بیرون رفتند، جنازۀ یوسف را نیز همراه بردند. استاد عبدالوهّاب نجّار در کتاب قصص الانبیاء می نویسد: «من در حرم خلیل در حبرون در نزدیک مغارۀ مکفیلیّه (مدفن ابراهیم و ساره و رفقه و اسحاق و یعقوب) تابوتی دیدم که مردم شهر می گفتند آن تابوت یوسف است». سپس دانشمند مزبور می گوید: «من تصوّر می کنم که مردم حبرون در این باره اشتباه کرده اند؛ زیرا یوسف -چنانکه در تورات ذکر شده- در سرزمین افراییم دفن شده است و حبرون در سرزمین یهودا است». پس از آن می گوید: حضرت فاضل محمّد حسن نمر نابلسی بمن خبر داد که یوسف در نابلس مدفونست و در آنجا ضریحی دارد، و همچنین حضرت فاضل امین بک عبدالهادی (از اعیان نابلس) این قول را تأیید کرد، و قول معقول دربارۀ مدفن یوسف همین است، زیرا نابلس جزء سرزمین افرایم است و نام آن در روزگار قدیم شکیم یا شخیم بوده.3

نسب ایّوب(ع): ایّوب بن آموص بن رزاح بن عیص بن اسحاق، و به روایتی: ایّوب بن یاحیر. عمرش 140 سال بوده و در حوران مدفون است و در 4 آیه از قرآن نامش ذکر شده است. به احتمالی اموس نام ایّوب بوده و به احتمال دیگر، اموس نام پدر ایّوب بوده که محرّف اوس است که نام محلّ اوست. قبر ایّوب در قلعۀ حجاف در چندمیلی عدن قرار دارد. ذی الکفل(ع) نام اصلی اش بشر فرزند ایّوب بوده.4 گویند: ایّوب بعد از 73 سال عمر، 146 سال دیگر عمر کرد. شعیب(ع) بزرگ مدیان/مدین و پدرزن موسی(ع) بوده است. نسب او: شعیب بن صیفون بن عنقاء بن ثابت بن مدین بن ابراهیم است. رؤوئیل نام اصلی شعیب و یترون/یثرون که در تورات آمده، لقب اوست.5


_____________________________________________________

1 و 3. بلاغی، صص 417 و 419

2 و 4 و 5. خزائلی.


Image result for ‫حضرت ابراهیم‬‎


امید شمس آذر
۱۴ آذر ۹۷ ، ۱۶:۳۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

قرآن

کتابی که تک تک واژگانش کلیدواژه اند

***

 

نگوییم:

امکانش وجود ندارد

بگوییم:

امکانش از راه عادّی وجود ندارد

***

 

به خدا قسم

اثر بزرگنمایی تحریم ها در داخل کشور

از خود تحریم ها بیشتر بود

***

 

#نه به حجاب اجباری

قربونت برم، کدوم اجباری چهل سال طول میشه؟!

***

 

خوش به حال حلزون

که نه مشکل مسکن دارد

و نه مشکل همسر

***

 

آیا "قالابالیخ" به فارسی می شود:

قلعه ماهی؟!

***

 

گفت: این احساس تو منو کشته.

من هم موندم که بگم متأسّفم یا خوشبختم!؟

***

 

شبهای امتحان، خود را با نسکافه بیدار نگه داشتیم.

جهاد مقدّسی است،

ولی از کم کاری مان ریشه می گیرد.

***

 

عجیب ترین جمله ای که روی شیشۀ ویدیو کلوپ دیدم:

"فیلم محمّد رسول الله (ص) ایرانی رسید با دوبلۀ فارسی"!!

من این فیلم رو ندیده م، هرکس دید به من خبر بده.

متشکّر

***

 

آذری جهرمی جوانترین وزیر دولت نیست

تنها وزیر جوان دولت است.

***

 

گیریم سگ نجس نیست؛

مگه سوسک و قورباغه و خر و گوسفند نجس اند؟

کدوم سلبریتی حاضره با اونها عکس بندازه؟!

***

 

مدیر محترم شبکۀ شما!

وقتی یک لات زیر ابرو برداشته رو میکنی مجری برنامه،

انتظار چه نتیجه ای میخوای داشته باشی؟

***


Image result for ‫من و شما‬‎

 

امید شمس آذر
۱۴ آذر ۹۷ ، ۱۵:۴۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر

در شاخصه های علم اقتصاد، مفهومی با عنوان "خطّ فقر" وجود دارد که با ملاکهای مشخّصی محاسبه و تعیین می شود؛ ملاکهایی که پیوسته متغیّر بوده و با توجّه به این تغیّرها، زمانی اعلام می شود که 33% جمعیّت کلّ کشور دچار «فقر مطلق» هستند و گاهی نیز اعلام می کنند که دولت ما امسال توانست فقر مطلق را ریشه کن کند! فارغ از این که کی قرار است در مملکت اسلامی، به جای آماردهی های از سنخ "بازی و ریاضی" به تعاریف قرآنی روی آورده و فی المثل به مفهوم مسکین که پایین تر از فقیر بوده و به معنی کسی است که از شدّت فقر در خانۀ خودش سکنا گزیده است، توجّه شود، بنده یک ملاک واقع بینانه برای خطّ فقر اعلام می کنم تا ببینیم واقعاً چند درصد از جامعۀ ما فقیر -اعمّ از نسبی یا مطلق- هستند:

خانوادۀ متوسّطی را فرض کنید که در شهری متوسّط دارای درآمدها و هزینه های متوسّط زندگی می کنند. نیاز به مسکن، آب، برق، خدمات حمل و نقل، تحصیل و... که بعضاً در قانون اساسی کشورمان فراهم آوردن رایگان آن برای همۀ هم وطنان وظیفۀ دولت قلمداد شده است، جزء نیازهای اوّلیّۀ این خانواده است. فرض کنیم این خانواده هیچگاه با مسئلۀ بیماری گریبانگر نشده و تمام احتیاجات خوراک و پوشاک خود را نیز داخل خانۀ خود تولید و برآورده خواهند کرد. با این حساب، مبلغی که به عنوان اجاره بها و نرخ آب و برق و گاز و... و سایر هزینه هایی که جهت برخورداری از امکانات اوّلیّۀ زندگی، به "دیگران" پرداخت می کنند با فرض اینکه مُسرف هم نبوده و در حدّ متوسّط مصرف می کنند، چقدر است؟ زمانی که این هزینه ها را از درآمدشان کسر کنیم، لازم است حدّاقل 50% آن برای "خودشان" باقی بماند یا نه؟ اگر کمتر از این مقدار باقی بماند، فقیر هستند.


امید شمس آذر
۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۴۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

چندی است در رسانه ها دربارۀ فیلتر تلگرام و خوب یا بد، مفید یا بی فایده و اصلاً ممکن یا امکان ناپذیر بودن و حتّی راست یا دروغ بودن آن بحث می کنند. این بحث ها تا زمانی که دوست داشته باشیم هر چه سریعتر با معیارهای غرب وحشی*، ترقّی یافته تلقّی شویم و طبعاً اهل تظاهر به چیزی باشیم که نیستیم، شیرین است و ادامه یافتنش سرگرم کننده. امّا در این فرصت، اگر نظر شخصی ام را بخواهم ابراز کنم، تلگرام و شبکه های اجتماعی مشابه با تمام محاسن و معایبی که دارند، در یک برایند کلّی از نظر خود بنده، کلّا بد است؛ امّا به نظر می رسد از نظر مسئولین تا زمانی که ملّت را مشغول جفنگیّات و خزعبلات صد من یه غاز خودش بکند خوب است، ولی وقتی نکات خلاف ایشان را عمومی کند و از اخبار بیست و سی پخش شده و مجبور به عذرخواهی شوند، بد است! فیلتر تلگرام هم فیلتر واقعی نیست، فقط برای این است که مردم موقع استفاده از آن مختصری نزد وجدان خود احساس گناه هم بکنند! جایگزین های داخلی اش نیز تفاوتی با آن ندارند و اینجا این سؤال مهم پیش می آید که: اصلاً چرا ملّت را به استفاده نکردن از شبکه ها و پیام رسان های خارجی ترغیب کنیم، زمانی که ایرادات معنوی آن در همین پیام رسان های داخلی خودمان هم وجود داشته باشد؟ مثل اینکه بگوییم: شما ماهواره نگاه نکنید، ما برنامه های ماهواره را در تلویزیون خودمان پخش می کنیم!! حرفی ندارم.

_______________________________________

* وحشی نه به معنای بی تمدّن، بلکه به معنای عاصی و طغیانگر.


امید شمس آذر
۱۲ آذر ۹۷ ، ۱۱:۳۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر
صندلی هستم. معرّف حضور. نامم از نام چوب صندل که اجدادم از آن ساخته می شدند، گرفته شده. خودم از صندل ساخته نمی شوم. حتّی از چوب هم به عمل نمی آیم و بعضاً فلزّی و پلاستیکی و... هستم؛ ولی همچنان صندلی نامیده می شوم و این نام خانوادگی بر روی ما باقی مانده است. وسیله ای هستم برای نشستن. چهار پا دارم، ولی مانند چهارپایان دیگر نه زحمت زیادی می کشم و نه دردسر فراهم می کنم. امّا نمی دانم چرا این اواخر برای بعضی آدم ها دردسر شده ام. خدا شاهد است موجود ساده ای هستم و هیچ نیّت بدی در سر ندارم. اصلاً سری ندارم که نیّتی داشته باشم. اسمم بد دررفته است. تقصیر من چیست که برخی با نشستن روی من، حسّ فرمانروایی بر عالم و آدم بهشان دست می دهد؟ حتّی آنهایی که مسئولیّت سنگین خدمت به مردم را بر دوش می گیرند، به جای ترس از لحظه لحظه پاسخگویی آن، برعکس احساس راحتی و آسایش می کنند و تا پایان عمر حاضر به کندن نشیمنگاه مبارکشان از من حقیر نیستند. دلیل این اوضاع عجیب را نمی دانم، فقط می خواهم این اندازه اعلام کنم که: من تقصیری ندارم. اسمم بد دررفته است! ارادتمند: صندلی.


امید شمس آذر
۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۴:۳۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر
مولای متّقیان علی علیه السلام می‌فرمایند:

بدانید که من با دو کس مى ستیزم: آن که چیزى را خواهد که حق آن را ندارد، و آن که حقى را که بر گردن اوست نگزارد.

بندگان خدا! شما را به پرهیزگارى وصیت مى کنم، که پرهیزگارى بهترین چیزى است که بنده خدا دیگرى را وصیت کند که آن را پیشه گیرد، و نزد خدا بهترین کارها آن است که به تقوى پایان پذیرد.

حضرت امیر علیه السلام به شدت و با قاطعیّت دو گروه را دشمن می‌شمارد و با آنها مبارزه می‌کند:

۱- گروهی که همیشه به دنبال چیزی فراتر از حق خود هستند، حاضرند حق عده‌ی زیادی را لگدمال کنند تا خودشان به ثروت و قدرت برسند. افراد سرشناسی مثل طلحه و زبیر از این گروهند.

۲- گروهی که بطور طبیعی یا بواسطه ظلمی که کردند، حقی بر گردنشان است و باید حق را رعایت کنند و مطابق حق رفتار کنند.مثل افرادی که از بیت‌المال دزدی می‌کنند و حق میلیون‌ها نفر را می‌خورند.

شاخصه شناخت حق چیست؟ کیست؟ 

رسول خدا صل الله علیه و آله می‌فرمایند: عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَار. علی با حقّ است و حق با علی. هر کجا علی باشد، حق هم آن جاست. حق به دور علی می‌گردد، نه این که علی به دنبال حق باشد.

 بنابراین شاخصه شناخت حق، خود جناب امیرالمومنین علیه السلام می‌باشند. دلیلش واضح است چون علی علیه السلام بر مبنای قرآن و سنت پیامبر صل الله علیه و آله عمل می‌کند. بعد از ایشان دیگر ائمه علیهم السلام شاخص هستند و در دوران غیبت کبری طبق بیان حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه فقهای مجتهد جامع الشرایط و با تقوا که در رأس آنها ولیّ فقیه زمان هستند، شاخص شناخت حق می‌باشند.


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۹:۲۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر
اهل رمان خوانی و داستان نویسی نیستم؛ ولی طرح اوّلیّه چند داستان را به سفارش دوستانی که می خواهند به زور به این وادی بکشانندم، در ذهن داشتم که اینجا به ترتیب الفباییِ نام شخصیّت های اصلی به نمایش می گذارم تا نظرات شما را در موردشان بدانم که کدامیک قابلیّت تبدیل به یک داستان تمام عیار را دارد:
۱ - امیر بالاخره کچل شد، چون همیشه نگران از دست دادن موهایش بود!
۲ - جواد ایّام فرجه را در خوابگاه مانده بود، چون می ترسید پدرش متوجّه شود ابروهایش را برداشته است!
۳ - مادر خالد برای شفای پسرش به زیارت مزار اویس قرنی در یمن رفته بود، چون به زیارت مشهد اعتقادی نداشت!
۴ - رضا دچار افت تحصیلی شد، چون در مدرسه به خاطر ریش مسخره اش می کردند!
۵- سالار از ابتدای ورود به دانشگاه دنبال دوست دختر می گشت، چون نمی خواست پدرش فکر کند عاشق شده و نتوانسته است درس بخواند!
۶ - برادران سکینه او را دیوانه معرّفی می کردند، چون می خواستند در خانه بماند!
۷ - پدر و مادر طاهره نتوانستند او را به مدرسه بفرستند، چون حجاب در مدارس ممنوع بود!
۸ - قاتل خشمگین مرد دستفروش را به قتل رساند، چون با قیافه اش حال نکرده بود!
۹ - مهدی توانست با توکّل به خدا سرطان خود را درمان کند، چون با کسی در این موضوع صحبت نکرده بود!
۱۰ - و... .

امید شمس آذر
۰۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۴۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

دو حدیث یکی از پیامبر اعظم (ص) و یکی امام سجّاد(ع) در حین ورق زدن دو کتاب در دو نمایشگاه به فاصله زمانی اندکی از یکدیگر مشاهده کردم که با خواندن هر دو بغضم گرفت و اگر مکان عمومی نبود، اشکم جاری می شد. نقل به مضمون، حدیث اوّل این بود که:

روزگاری می رسد که مرد (=فرد) مخیّر می شود که بین بی عرضگی و نادرستی، یکی را انتخاب کند. ای مردم! از هم اکنون به شما هشدار می دهم هرکس آن زمان را درک کرد، بااااید بی عرضگی را بر نادرستی ترجیح دهد.

و امّا حدیث دوّم:

مردم آخرالزّمان پنج دسته اند؛ شیرها که سلاطین ستمگرند، گرگها که تاجران متکبّرند، خوکها که منافقین پست اند، روباهها که زنان بی حیایند و گوسفندها که اقلّ قلیلند مومنانی هستند که شیرشان (=علم) را می دوشند، پشمشان (=مال) را می چینند و در آخر خودشان را ذبح می کنند. گوسفند بیچاره در میان اینهمه شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک چه کند؟


امید شمس آذر
۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۲۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:

اى پروردگار این زمین که آن را آرام جاى آفریدگان کرده‌اى و جاى رفت و آمد خزندگان و چارپایان، ... اگر بر دشمنانمان پیروز کردى، ما را از ستم برکنار کن، و در راه حق راست و استوار، و اگر آنان را بر ما پیروزى دادى، شهادت را روزى ما کن، و از فتنه نگهدارمان...

ای خداوند زمان و زمین ، ما در مقابل دشمنان داخلی و خارجی از دو حال خارج نیستیم: یا پیروز می‌شویم یا شکست می‌خوریم. در هر حال راضی به رضای تو هستیم و هیچ اعتراضی نداریم. خودت صاحب همه‌ چیز ما هستی،  جان و مال و هستی  ما در گرو عنایت توست بنابراین هر چه خواهی کن اما :

۱- اگر ما را پیروز میدان کردی ، پاهای ما را در مسیر حق استوار فرما و دست‌های ما را از ستم کردن کوتاه کن.

۲- اگر دشمن را بر ما پیروز کردی،  بالاترین مقام نزد خودت یعنی شهادت را روزی ما کن. اما اگر زنده نگه‌مان داشتی، ما را از فتنه‌های خانمان سوز حفظ فرما.

خداوندا شهادت آرزوی مولایمان علی علیه السلام  و آرزوی اولیای الهی است، به حق زهرای علی و جگر گوشه‌هایش شهادت در راه خودت را عاقبت امر من گنه‌کار قرار بده.


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۰۶ آذر ۹۷ ، ۱۹:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

یادش به خیر؛

خودکارمون جوهرش از سرما یخ میبست

میگرفتیمش روی بخاری، قی میکرد!

***

 

واقعاً دستگاه خودپرداز که میگه:

"از اینکه این بانک را برای دریافت خدمات انتخاب کردید متشکّریم"

فکر میکنه که ما یه ساعت تو شهر گشتیم تا اونو پیدا کنیم؟

چقدر خنگه!

***

 

وقتی دست به تمجید یا تقبیح دروغین از کسی بزنیم

پس ادّعای حمایت یا انتقادمان از وی نیز دروغ است

***

 

ندانستن فرجام کار

گاه به شبهۀ پوچ گرایی منجر می شود

***

 

تفاوت نقّاشی اسلامی با اروپایی

تفاوت نقّاشی با عکّاسی است

***

 

با اقدامات افراطی

نمی توان به اهداف اعتدالی دست یافت

***

 

یک توطئه تا زمانی کارگر است که شناخته نشود

همین که شناخته شد، خنثی است

***

 

تجربه نشان داده

کسانی که نظرات شاذّی ارائه می دهند

ولی توان دفاع درست از آن را ندارند،

عمدتاً یا سارقند

یا بلندگوی دیگران.

***

 

من ادّعا ندارم که همه چیز می دانم

شما انتظار دارید که هیچ چیز ندانم.

***

 

اگر فتنۀ سقیفه اتّفاق نمی افتاد

مسلمانان نمی توانستند ولایت باطنی ائمّۀ اطهار (ع) را

در مقابل خلافت ظاهری ایشان درک کنند.

***

 

"رفاقت" یعنی:

داشتن هوای همدیگر به عوان پرداخت حقّ السّکوت به خاطر آتوهایی که در دست هم دارند

ولو با ظاهری صمیمانه،

"دوستی" یعنی:

تنظیم روابط متقابل بر مبنای نمک شناسی و مهرورزی

ولو با ظاهری خشک.

(کدام بهتر است؟)

***

 

قرار نیست تندرو باشیم؛

 

فقط کافیست به اندازه ای که اهل باطل در باطل خود راسخ اند

ما در حقّ خود راسخ باشیم

***

 

 

امید شمس آذر
۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر

عازم گرمابه می شد یک زمان

جعفر صادق (ع) امام شیعیان


گفت حمّامی: مرا رخصت نما

تا قُرُق گردانمش بهر شما


-در حقیقت رسم بود این ماجرا-

گفت: لازم نیست، پرسیدش: چرا؟


گفت: مؤمن از تعلّق ها رهاست

کار او آسانتر از این حرفهاست.



امید شمس آذر
۰۳ آذر ۹۷ ، ۱۸:۰۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

هفتۀ وحدت با ابتکار امام خمینی(ره) و طیّ تبدیل تهدید اختلاف نظر شیعه و سنّی بر سر تاریخ میلاد پیامبر گرامی اسلام (ص) به فرصت اتّحاد اسلامی نامگذاری شد. همه می دانیم که مسلمانان جهان اعمّ از شیعه یا سنّی باید طبق قاعدۀ نفی سبیل، در برابر دشمن مشترک -که از اساس مسلمان نیست تا بخواهد شیعه یا سنّی هم باشد- مسائل مورد اختلاف خود را پنهان کرده و بهانه برای سوءاستفده از آن به دست دشمن ندهند؛ امّا به نظر می رسد دشمن فاز جدیدی از ایجاد تفرقه بین جهان اسلام را شروع کرده و -با حفظ فاز قبلی- اکنون در حال اجرای آن است.

بعد از افول دوران شکوه تمدّن اسلامی و آعاز سلطۀ استعمار بر سرزمین های مسلمانان، امّت اسلام به لحاظ اداری و سیاسی دچار خط کشی و مرزبندی های ساختگی در میان خود گردید. امّتی که قبلاً دارای پول واحد، خط و تقویم واحد، لباس هم شکل، زبان رسمی واحد و حکومت واحد بود، در حال حاضر از این جنبه ها به بیش از 50 تکّه تقسیم شده است. غرب تصوّر می کرد بعد از این مرزبندی های کذایی، اساس مفهوم امّت نیز ذر بین مسلمانان از بین رفته است؛ امّا با مشاهدۀ اعتراضات خودجوش در نواحی مختلف جهان اسلام بعد از حوادثی مانند توهین به پیامبر اسلام (ص) در نشریه های اروپایی، اهانت به مصحف شریف قرآن در آمریکا، نسل کشی مسلمانان در میانمار، حذف قانون سوگند به ختم نبوّت در پاکستان و موارد مشابه، دریافت که مفهوم امّت همچنان در میان مسلمانان برقرار است و محورهایی چون شخصیّت حضرت رسول(ص)، قرآن کریم، حرمین شریفین در مکّه و مدینه و مسجدالأقصی و مسجد صخره در قدس شریف، ساحت مقدّس اهل بیت رسول خدا و صحابۀ برگزیدۀ ایشان (ص) و ... ، عامل برقرای وحدت در میان امّت مسلمانند و برای ملّت های اسلامی به واقع هیچ تفاوتی بین شیعه یا سنّی بودنشان نیست. راهپیمایی اربعین هم که جای خود. از این رو اکنون روی چیز دیگری حساب می کند... .

در حال حاضر به علّت سنگ تمام گذاشتن ملّت ها در نمایش وحدت اسلامی و ادای این تکلیف توسّط آنها، دوران تفرقه اندازی بین شیعه و سنّی به حاشیه رفته و اصلی ترین عامل تفرقۀ جهان اسلام، عدّه ای از دولت های منطقه اند که به جای باور به توان عظیم ملّت های خود، چشم امید و دست نیاز به سوی دولت های غربی گرفته، یا علناً وابستۀ آنان اند و یا به طور مخفیانه دلبسته! چرا دولت ترکیه باید بعد از چندین سال التماس و انجام امور خفّت بار برای جلب اعتماد و اثبات حسن نیّت به اتّحادیّۀ اروپا به منظور پذیرش عضویّت این کشور در آن اتّحادیّه، نهایتاً از آن روی گردانده و اعلام کند که ما منّت اروپا را نمی کشیم؟ چرا رهبر اقلیم کردستان عراق، پس از انجام همه پرسی ناکام و شکست طرح تجزیۀ کردستان، نهایتاً اعلام کند که ما اشتباه کردیم که به آمریکا اعتماد کردیم؟ چرا دولتمردان ایران بعد از چندین سال از مذاکرات طاقت فرسا با طرفهای غربی که نهایتاً به امضای کاغذ سوراخ سوراخی انجامید که خود آن را در آن زمان معجزۀ قرن(!) نامیدند، تازه بیایند و امروز همان حرفهای آن زمان منتقدان کم سواد(!) خود را تکرار کنند؟ چرا دولت عربستان سعودی ............. ؟

ملّت ها انصافاً کار را تمام کرده اند، اکنون نوبت دولت هاست.


امید شمس آذر
۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۳:۴۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:

... حرمت مسلمان را از دیگر حرمتها برتر نهاده، و حقوق مسلمان را با اخلاص و یگانه پرستى پیوند داده، پس مسلمان کسى است که مسلمان از دست و زبان او آزارى نبیند جز آنکه براى حق بود، و گزند مسلمان روا نیست جز در آنچه واجب شود.

اسلام عزیز حرمت مال و جان و آبروی مسلمان را از همه حرمت‌ها بالاتر می‌داند، حتی از حرمت خانه‌ی خدا ! امام صادق علیه السلام فرمودند:« المؤمنُ اعظمُ حرمه من الکعبه» حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر است .  رعایت حقوق مسلمان با اخلاص و توحید در هم تنیده شده است به نحوی که اگر کسی ادعای یگانه‌پرستی و اخلاص می‌کند اما هیچ نگرانی و ترسی از بردن آبروی دیگران ندارد دروغ می‌گوید دروغ ! 

هتک حرمت و گزند مسلمان فقط در صورتی جایز و گاهی واجب است که خطر هتک حرمت احکام اسلام و هتک حرمت دیگر مسلمانان وجود داشته باشد. وقتی مسلمانی علناً شراب‌خواری می‌کند، علناً حیا و عفت خود را پایمال می‌کند و باعث آلوده شدن محیط جامعه اسلامی می‌شود باید با او برخورد کرد البته ابتدا با مهربانی تذکر داده می‌شود و بعد طبق قانون رفتار. 

آبرویش می‌رود ، برود. آیا امنیّت روحی و جانی دیگر مسلمانان حرمت ندارد!؟ وقتی حرمت اسلام و احکام اسلام و حرمت مسلمانان زیادی در معرض خطر است ، واجب است حرمت مسلمان خطاکار شکسته شود. هم شرع می‌گوید و هم عقل.


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۹:۱۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

در گنجینه موسیقی سه فرهنگ همسایه منطقه یعنی ایرانی، آذربایجانی و ارمنی، سه تصنیف با آهنگی مشابه وجود دارند که بین سه فرهنگ مذکور بر سر مالکیّت معنوی آهنگ مشترک اختلاف است؛ به ترتیب: تصنیف "دامن کشان ساقی میخواران" متعلّق به موسیقی سنّتی ایرانی، "ساری گلین" (عروس زرّین) متعلّق به موسیقی آذربایجانی و "ساری گسین" (دختر کوهستان) متعلّق به موسیقی ارمنی. با بررسی بیطرفانه تاریخی می توان اختلاف پیش گفته را برطرف کرد؛ ولی اگر تحقیقات تاریخی بنا به دلایلی به نتیجه قابل قبولی نرسید، از یک روش منطقی دیگر نیز می توان حقیقت را حدس زد.

اینکه نزدیکترین تصنیف به ساقی میخوران در موسیقی ایرانی را به لحاظ دستگاه و نوع آواز آن پیدا کرده و همین کار را مورد ساری گلین آذربایجانی و ساری گسین ارمنی نیز صورت دهیم و سپس به میزان شباهت های هرکدام از جفت نغمه های مورد نظر، ارزیابی کنیم که فاصله آنها در هرکدام از موسیقی های سه گانه مورد بحث چقدر است؟ هر موسیقی که کمترین فاصله دو نغمه متعلّق به آن بود، مالکیّت معنوی مورد اختلاف نیز متعلّق به همان فرهنگ است. از این روش برای هر اختلاف دیگری از این قبیل نیز مانند اختلاف در مورد ملیّت شخصیّت های تاریخی، آداب و رسوم و... می توان استفاده کرد.


امید شمس آذر
۳۰ آبان ۹۷ ، ۱۳:۲۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر

حضرت امیر علیه السلام بعد از شکایات مردم از عثمان و اعمال ناپسند او ، خطاب به او هشدار دادند:

خدا را! خدا را! خویشتن را به پاى. به خدا، تو کور نیستى تا بینایت کنند، نادان نیستى تا تو را تعلیم دهند. راهها هویداست، و نشانه هاى دین برپاست.

خیلی از افراد هستند که با اینکه می‌دانند حق با کیست، اما باز هم حق را زیر پا می‌گذارند و به مقتضای هوای نفس خود رفتار می‌کنند. شواهد زیادی در طول تاریخ وجود دارد مثلا جناب طلحه و زبیر مگر کور بودند؟ مگر نادان بودند؟ خیر آنها هر روز رسول الله صل الله و علیه و آله را می‌دیدند و درک می‌کردند، می‌دانستند حق با علی علیه السلام است، فضائل و کرامات امیرالمومنین علیه السلام را با چشم خود دیده بودند. حدیث‌های پیامبر صل الله و علیه و آله درباره جانشینی و خلافت حضرت امیر علیه السلام را با گوش خود شنیده بودند و راه برای آنها کاملا روشن بود. 

اما چرا در مقابل حضرت لشکر کشی کردند!؟ یا مثلا همین جناب عثمان مگر کور و کر بود؟ همه‌ی نشانه‌های دین وجود داشت، همه‌ی احکام اسلام اعم از فردی و اجتماعی و سیاسی  را پیامبر صل الله و علیه و آله  بیان کرده بود. چرا عثمان خلاف سنت پیامبر صل الله و علیه و آله  عمل می‌کرد؟!

جناب طلحه و زبیر در زمان خلافت خلفای سه گانه غرق در امور دنیوی و اشرافی‌گری شدند، باغ روی باغ، کوزه‌های پر از طلا، کاخ‌های رنگارنگ در شهرهای مختلف ، در زمان خلفا پارتی بازی و رانت خواری به اوج خود رسید ، ساده‌زیستی و عمل به سنت رسول الله صل الله و علیه و آله  به فراموشی سپرده شد تا اینکه حضرت علی علیه السلام به خلافت ظاهری رسیدند و دست چپاولگران به بیت المال را قطع کردند. 

امثال طلحه  و زبیر آنچنان غرق در کاخ و طلا بودند که عدالت علوی را درک نمی‌کردند، با اینکه می‌دانستند علی علیه السلام بر حق است اما به خاطر حبّ دنیا و هوای نفس شیطانی ‌خود در مقابل حق ایستادند. پس دانستن به تنهایی کافی نیست باید بصیرت و معرفت باشد تا انگیزه‌ی پیروی از حق ایجاد شود. باید تعلّقات پوچ دنیا را از قلب بیرون کرد ، اگر ذرّه ای محبت دنیا در دل جا خوش کند به همان مقدار محبت خدا رخت بر می‌بندد و عاقبت انسان چه بشود خدا می‌داند! 

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا .


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۲۵ آبان ۹۷ ، ۱۹:۱۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

وفات شیث(ع) 1042 سال بعد از هبوط آدم بوده. مقبرۀ شیث در موصل می باشد. انوش(ع) یا "ریسان" -که "شیبان" هم نامیده شده- در 150 سالگی شیث ولادت یافت و در 1230 سال بعد از هبوط آدم وفات یافت. نام مادرش -چنانچه قبلاً اشاره گردید- "نُزله(س)" بود که از حوریان بهشتی بود. طهمورث با انوش معاصر بود. عوج بن عناق در زمان قینان(ع) به دنیا آمد. یارد(ع) در 60 سالگی مهلائیل متولّد شد، شوش را ساخت و در آنجا پایتخت داشت. مهلائیل(ع) نیز در بابل پایتخت داشت.

بموجب وندیداد: از ذوب برفهای زمستانی طوفانی حادث شد و یما برای نجات خود و مردمش کشتی بساخت. در منابع دیگر مذهبی ایران قدیم آمده که: شستشوی ایران از اهریمنان بظهور پیوسته است. بنا بر افسانه های هندی: طوفان ساتاپا در هند اتّفاق افتاده و ماهیی که بدست مانو گرفتار آمده، او را پیش از وقوع طوفان از طوفان خبردار ساخته و مانو برای نجات از طوفان کشتی ساخته است. همچنین به روایت یونانیان: دکالیون فرزند پرومته بوسیلۀ پدر خود آگاه شد که کشور تسالیا را طوفان فرا خواهد گرفت؛ از این رو کشتی ساخت و خود را از طوفان نجات داد. پس از نجات، وی سنگها را به همراه زوجه اش پیرا که دختر یکی از خدایان بود، برمیداشتند و از بالای شانه شان پرتاب می کردند و سنگها به مرد و زن تبدیل می شدند. می گویند لفظ پوپولین به معنی مردم به همین مناسبت همریشه با سنگ است.1

جودی، کوهی است در نزدیکی موصل که با کوههای ارمنستان پیوسته است و اکراد در جوار آن زندگی میکنند، و از اینجهت اکراد آنرا بلغت خود "کاردو" یا "جاردو" مینامند؟ و یونانیان آنرا تحریف کرده و "جوردی" نامیده اند و پس از آنکه بلغت عربی وارد شده، معرّب آن "جودی" شده است. کوه جودی دارای دو قلّه است که استخری آنرا "حرث و حویرث" نامیده. ارتفاع قلّۀ اوّل 17260 قدم و ارتفاع قلّۀ دوّم 16270 قدم از سطح دریاست. در تفسیر "المنار" آمده که نسخه های تورات در خصوص قرار گرفتن کشتی نوح(ع) بر کوه "اراراط" اتّفاق ندارند؛ زیرا تورات سریانی و کلدانی تصریح میکنند که کشتی بر کوه "اکراد" قرار گرفت و این قول با قول "پروزس" معاصر اسکندر موافق است. روایات طوفان همگی اشاره دارند که کشتی نوح بر جودی قرار گرفته و این روایات قول "Pruzus" را در خصوص وجود آثار کشتی در قلّۀ کوه جودی تأیید میکند. صاحب قاموس مقدّس نقل میکند که کوه جودی همان کوه اراراط است و این مطلب خطاست؛ زیرا کوه اراراط کوهی است که بنا بقول ارجح اکنون اروپائیان آنرا "أراط" و ترکها آنرا "آکرداغ" و ارامنه آنرا ماسیس [مجوس؟] مینامند و آن کوه در دشت رسّ [=ارس] در شرق ارمنستان واقع است. نام این کوه در آیۀ 44 از سورۀ هود ذکر شده.2 برای اطّلاع بیشتر در این زمینه، می توالنید به مقاله ای از نگارنده تحت عنوان «بحثی در نام آرارات» رجوع کنید. دکتر محمّد خزائلی نیز در مورد مکان کوه مورد بحث آورده است: 1- کوه جودی بنا به قول اصفهانی در عربستان و یکی از دو کوهی است که در قلمرو قبیلۀ طی واقعست. 2- سلسلۀ "کاردین" در شمال شرقی جزیرۀ ابن عمر [بین النّهرین شمالی] در مشرق دجله نزدیک به موصل است. به کردی کارد، به یونانی جوردی و به عربی جودی. در ترجمۀ کلدانی و سریانی تورات کاردین. 3- نویسندۀ قاموس کتاب مقدّس، معنای اوّلیۀ آرارات را ملعون ضبط کرده و گفته است: بنا بر روایات، کشتی نوح بر فراز این کوه به خاک نشست و آنرا عربها جودی مینامند و ایرانیان "کوه نوح" و ترکان آن را "کرداغ" به معنی کوه سراشیب می خوانند و در نزدیکی ارس واقع است.3


____________________________________________________________

1. محمّد خزائلی، اعلام قرآن، تهران: امیرکبیر، 1367

2. صدرالدّین بلاغی، قصص قرآن، چاپ بیستم 1385 ، تهران: امیرکبیر، ص 348

3. خزائلی: همان




امید شمس آذر
۲۱ آبان ۹۷ ، ۱۱:۵۹ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:

بر شما باد به کتاب خدا که ریسمان استوار است، و نور آشکار است، و درمانى است سود دهنده، و تشنگى را فرو نشاننده. ... کهنه نگردد به روزگار، نه از خواندن و نه از شنیدن بسیار. راست گفت آن که سخن گفت از روى قرآن، و آن که بدان رفتار کرد پیش افتاد  از دیگران .

شاید بسیاری از شما تجربه کرده باشید، گاهی از جهت روحی خسته و درمانده ، غمی به دل ، نگران حال و آینده ، دلتان شور می‌زند. دنبال یک مرهم نورانی برای دلتان هستید، نگاهتان به کتاب خدا می‌افتد، بازش می‌کنید و چند آیه‌ای تلاوت می‌کنید، انگار ریسمانی زرباف را چنگ زده و از قعر چاه بیرون آمده‌اید. شاید معانی جملات نورانی را نفهمیده باشید اما کلمات نورانی قرآن خاصیَت درمانگری خود را داشته و بار سنگینی از روی دل شما برداشته است.

حضرت امیر علیه السلام تأکید می‌فرمایند که قرآن را تلاوت کنید، ریسمانی محکم و نورانی است برای بیرون آوردن شما از ظلمات اوهام دنیا ، درمان دردهاست ، همچون آبی گوارا و زنده کننده قلوب چرک‌مرده را حیاتی دوباره می‌بخشد.  با گذشت زمان و با خواندن و شنیدن تکراری کهنه نمی‌گردد، شاید تجربه کرده باشید هر بار که آیاتی تکراری را می‌خوانید انگار مطلب جدیدی دست شما را گرفته است.

 نکته:  به مرور زمان و با افزایش تجربه و چشیدن زهر دنیا، شناخت و بصیرت انسان افزایش پیدا می‌کند و فهم او از تلاوت آیات قرآن دقیق‌تر و بی‌آلایش تر می‌شود.

نکته‌ نهایی در کلام حضرت:

اگر می‌خواهید از دیگران سبقت بگیرید چه در امور دنیا و چه در امور آخرت، بهترین راه رجوع به قرآن و عمل به آن است. بدیهی است برای فهم قرآن باید به مفسرین حقیقی آن یعنی چهارده معصوم علیهم السلام رجوع کرد و برای فهم دقیق روایات امامان معصوم علیهم السلام هم باید به متخصص و کارشناس آن یعنی مراجع و مجتهدین بصیر و باتقوا مراجعه کرد.


(منبع: وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۱۹ آبان ۹۷ ، ۱۹:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

کمترین حدّ خودشناسی این است که

بتوانی خود را به دیگران بشناسانی

***

 

باران چیزی نیست جز:

توزیع عادلانۀ آب دریا بین خشکی های مستعد.

***

 

بهار آمده

آنهم چه بهاری؟ سبز سبز!

***

 

ایران و عراق

دو کشور دوست، همسایه و حتّی برادر نیستند؛

یک جان هستند در دو بدن.

***

 

نوزاد زرّافه موقع به دنیا آمدن

از ارتفاع دو و نیم متری به زمین می افتد...

پس بگو چرا زرّافه ها تا آخر عمر لال می مانند!

***

 

- پدرتو دوست داری؟

: آره، ولی نمیدونم چرا دگمۀ آستینش تنگه؟ نمیتونه بالا بزندش!

***

 

دیدین این آدمایی که شبا خورخور میکنن

خورخورشون به کنار، فیلمشون رو هم بگیری نشونشون بدی گردن نمیگیرن.

اینقدر حرصم میگیره...

نمونه ش خود من!!

***

 

از دیگاه بعضی ها:

آقا! چه فارس و چه ترک و چه کرد و لر و عرب و بلوچ و ترکمن و...؟

همه مون ایرانی هستیم، آریایی هستیم، پارسی هستیم، فارس هستیم، ... !!

***

 

میدونید تیله رو چجوری تهیّه میکنن؟

تا یه ماه به گوسفندا خرده شیشه میدن بخورن

بعد ازشون تیله به دست میارن... (!)

قبول نداری؟ پس چی؟ اگه بلدی خودت بگو خب!

***

 

اونا غلط کردن چند ماه پیش راجع به 13 آبان یه چیزی گفتن

اینا چرا هی تکرارش کردن؟؟!

***

 

برای دو نفر که بر سر "رسیدن به قدرت" باهم دعوا می کنند

همین اشتراک جهت متّحد شدنشان کافی است.

***

 

محلّ آرمان در مغز و قلب ماست،

محلّ منافع ملّی کجاست؟؟

***

 

 

امید شمس آذر
۱۹ آبان ۹۷ ، ۱۴:۳۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر