حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

اگر ایرانیان از حملۀ اعراب ناراضی بودند

نمی گفتند: "شاهنامه آخرش خوشه"

***

 

یکی به این محمّد اصفهانی بگه:
آقای دکتر! کدوم حرفتو باور کنیم؟
یه بار میگی:
باور نکن تنهاییت را...
یه بار هم میگی:
باور کن، باور کن، تنها ماندی دلا... !

***

 

شاکی:

تو میخوای خودت رو مطرح کنی،

متّهم:

عکسش صادقتره!

***

 

ما اهل کوفه نیستیم

اهل کوفه ما هستیم

***

 

تا نباشد چیزکی "مردم" نگویند چیزها

امّا دیوان بگویند خیلی چیزها

***

 

هرکس هرچه پشت سر من بگوید دروغ است

ولو تعریف کرده باشد

***

 

عظمت در حبّ ریاست نیست

عظمت در حبّ نقی(ع) است

***

 

دولتی می تواند جوانان را باور کند

که ابتدا خود را باور داشته باشد

***

 

از دفترچۀ خاطرات یک پسر دانشجو:

امروز مسواک زدم

***

 

- مگه گربه ای ته ظرف رو لیس میزنی؟

: مگه از گربه کمترم؟

***

 

شریفی نیا دید اینجوری نمیشه

رفت نقش فتحعلی شاه رو بازی کرد که 700 تا زن داشت

***

 

«ترامپیسم ایرانی در کمین روحانی»

عجب! نمردیم و تشبیه رییس جمهور ایران به زنهای آمریکایی را هم دیدیم

***

 

 

 

امید شمس آذر
۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

از تفریحات سالم ما در دوران تحصیل در مقطع کارشناسی زبان و ادبیّات فارسی، یکی ش این بود که: با دوستان همکار در انجمن ادبی دانشکده -که معمولاً سه نفر بودیم- در مسیر بازگشت از جلسه، قرار می گذاشتیم که هرکدام یک کلمه پیشنهاد می دادیم و یکی مان -بسته به تیزی طبعش- از آن کلمه ها یک بیت می سرود. سپس دیگران با ابیاتی بی معنا و مفهوم، آن بیت را دنبال می گرفتند و حاصل کار می شد یک غزل مصنوعی. معمولاً این میان تنها من بودم که شب ها می نشستم و غزل حاصله را سر و سامان داده و تبدیل به یک غزل طبیعی می کردم و در جلسۀ بعدی می خواندم. باری، یکی از آن گروه کلمات سه گانه، پیشنهاد دوستم آقای نیما برگشادی بود به من؛ عبارت از: "پنجره، مالبرو، نقطه"! با این کلمات سرودم:
دست رد بر پنجره کوبیده شد، یعنی: برو!
روی بازو خطّ تیغ و نقطه های مالبرو ... .

ادامه اش غزلی شد با نام "اعتراض" که در آینده -ان شاءالله- از خاطرتان خواهد گذشت.
* **
من نیز پیشنهاد کردم: "برف، تمساح، خاک"! ایشان نیز سرود:

رقص تمساح از میان برف و خاک
معنی مردن همین، بی ترس و باک!
امید شمس آذر
۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تمام موفّقیت هایم را در درجۀ اوّل مدیون مادرم هستم که مرا از راه حلال به دنیا آورد،

سپس مدیون پدرم که مرا با نان حلال بزرگ کرد.

بیش از این توقّعی از آنان نداشته و نمی توانم داشته باشم.

امید شمس آذر
۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

چو اسرائیل(ع) بنهادم قدم بر غمسرای خود

که بر حرف آورم این خامۀ ماتمسرای خود


به جای من همه او مغز خود را کار می بندد

که از خون رگش آیم به شرح ماجرای خود


از اوّل سوختن، پس پختگیّ و بعد از آن خامی

به حال قهقهه خندم به عمر قهقرای خود


بیاید آخر آن روزی که عمرم را ز سر گیرم

بیایم بر سر جایی فرای من، فرای خود


کند طلعت طلوع از تو، سپس غربت غروب از من

پرم با بال شوق وصل تو تا ماورای خود


چو چشمان تو آهویی ندارد آه ها از او

که دست مردمش دادم دل مردمگرای خود


من از نزدیک خود دورم، نمی دانم چه می گویم

نشسته تا چه وحیی م آید از غار حرای خود


اگر که عشق با عقل ازدر ناراستی آید

ندانم چون بسازم با طرا و با ثرای خود


گل گندم! تو می دانی که من چون آتشی مرطوب

وجود نیستم شد هست در چون و چرای خود


برای خود بگویم باید آخر از خردخُردی:

دلا! خر شو خری هم عالمی دارد برای خود



امید شمس آذر
۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۳:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
  • رهبری این همه تأکید می کنند که: از توهین به نمادهای اهل سنّت بپرهیزید.

شما پرهیز که نمی کنید هیچ، این کار را برای خود واجب قرار داده اید!


  • رهبری صریحاً می گویند: خدا لعنت کند دستهایی را که نمی خواهند دانشگاه سیاسی (و نه سیاست زده) باشد.

شما به انحاء مختلف خود را مستحقّ این لعنت می گردانید!


  • رهبری با اطمینان از حقّانیّت مواضع ما، اصل آزادی بیان را همیشه گوشزد می نمایند.

شما به دلایل غیر موجّه، این اصل را خدشه دار می کنید!


  • رهبری با ذکر این نکته که «امثال بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی را با این "مدّعیان صوفی گری" نباید اشتباه کرد»، تصریح می کنند که تصوّف یا عرفان، خود اصیلی که بدل هم دارد.

شما مرتّب دم از بطلان تصوّف به عنوان نسخه بدل عرفان می زنید تا بزرگانی را که صوفی نامیده شده اند قاطی مدّعیان تخطئه کنید!


  • رهبری در مقابل اظهارات شما که معتقد بودید عدّه ای به این خاطر مکتب ایران را مطرح کرده اند که قطبی در مقابل مکتب اسلام ایجاد کنند، می فرمایند که: «من چنین برداشتی نمی کنم».

آنگاه شما با گستاخی می گویید: خیر، همینی که ما می گوییم!


  • رهبری در راه برون رفت از فتنۀ خطرناک مزبور، گفتمان بی نظیر "مکتب امام(ره)" را طرح می نمایند.

شما به نحو حیرت انگیزی این گفتمان را در جا خفه می کنید!

 

  • رهبری زبان کنونی مردم آذربایجان را همیشه "ترکی" عنوان کرده اند.

شما همیشه می گویید "آذری"!


  • رهبری سال 91 را سال "تولید ملّی، حمایت از کار و سرمایۀ ایرانی" نام می گذارند.

شما بنر می زنید: سال تولید ملّی، حمایت از کار و سرمایۀ "ملّی" گرامی باد!


  • رهبری از آقای هاشمی رفسنجانی همیشه به لقب "حجّةالاسلام والمسلمین" تعبیر کرده اند.

شما اصرار دارید که بگویید: "آیت الله" هاشمی رفسنجانی!


  • رهبری در جریان فتنۀ 88 ندا بر می آورند: «أین عمّار؟» کیست روشنگری که اذهان عمومی را روشنگری کند؟

شما بلافاصله این ندا را به این صورت تحریف می کنید که گویا ایشان طلب جان فدا و پیش مرگ کرده اند!


  • رهبری از شهید آوینی(ره) به نام سیّد شهیدان اهل "قلم" یاد می کنند.

شما این شهید بزگوار را در مستند تلویزیونی اش روایت فتح خلاصه می کنید!


  • رهبری برای جا انداختن الگوی زندگی پیشرفته بر اساس سیره و فرهنگ بزرگان دین و مردان خدا، گفتمان سبک زندگی اسلامی را مطرح می فرمایند.

شما فوراً آن را به سنّت گرایی در زمین هایی چون معماری و طبّ و ... تعبیر می کنید و از این راه دوباره همین تجمّل گرایی کنونی را با رنگ و لعابی دیگر ترویج می دهید!


 

کافی ست یا باز هم بگویم؟

شما که اگر سال 92 ساختمانی را افتتاح کنید، می گویید: به مناسبت سال حماسۀ سیاسی - حماسۀ اقتصادی. اگر همان ساختمان را سال 93 افتتاح کنید، می گویید: به مناسبت سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّی و مدیریّت جهادی. سالهای دیگر هم به همین منوال!


کاسه های داغ تر از آش! که به دروغ خود را مدافع حریم ولایت و محافظ نظام و آرمانهای امام می نامید:

ما رهبرمان حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای ست. شما رهبرتان کیست ؟؟

امید شمس آذر
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۳:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

هواهای نفسانی طبقات مختلفی را شامل می شود که شدّت سختی غلبه کردن بر هرکدام از آنها، به میزان فاصله ای است که از میانگین قابل قبول انسانیّت دارند. در این میان، خشم و غضب جایگاه بسیار غلبه ناپذیرتری نسبت به شهوت جنسی دارد. نفوذناپذیرتر از هردوی اینها، جایگاه حبّ مال و ثروت است از تمامی اینها نیز مقاوم تر: حبّ جاه و مقام؛ چنانچه گفته اند: این میل، آخرین بازمانده از امیال نفسانی است که از دل مؤمن بیرون می رود.

اربابان قدرت و ثروت، همیشه برای برده ساختن انسانهای دیگر، دو عامل شهوت و غضب را بین آنان شایع می سازند. زیرا دوست دارند با موجوداتی طرف باشند که به موجب این دو غریزۀ مهار نشده شان، هرچه بیشتر به حیوانات شبیه باشند. امّا در مورد دو عامل دیگر، نه خود ثروت و قدرت که "علاقۀ به ثروت و قدرت و خشوع در مقابل آن" را شیوع می دهند. چون -آنطور که گفتیم- برده می خواهند نه رقیب!

امید شمس آذر
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۳:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

دوستمان آقای علی ناصری در یک رباعی گفته بود:


آتشکدۀ خموش اگر برگردد

سردار جهان به دوش اگر برگردد

 

تاریکی مان به صبح می پیوندد

هنگامۀ داریوش اگر برگردد

***

انمیشنی به بازار  آمده بود از محصولات سروش، با نام "افسانۀ ماردوش". شهرستان از چندین جا پرسیدم، گفتند نداریم؛ حتّی یکی گفت: "داشتیم، ولی چون کیفیتش پایین بود، برگرداندیم". باری، نمایشگاه کتاب و محصولات فرهنگی ای در پارک جنگلی اورمیه برپا شده بود و این دوست ما رهسپار آنجا بود. گفتم: حالا که می روی، این سی.دی ما را هم بپرس. اگر داشتند، بگیر. بعداً حساب می کنیم". این رباعی را غروب آن روز برای ایشان پیامک کردم:

محصولات سروش اگر برگردد

آن هم جهت فروش اگر برگردد

 

شادان خواهم گشت علی در دستش،

افسانۀ ماردوش اگر برگردد

امید شمس آذر
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۲:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
واژۀ پری در ادب فارسی مطلقاً به معنی زیباروی به کار رفته است و گفته اند پریان نوعی اند از زنان جنّ که بسیار زیبایند. همچنین در ایران باستان به فرشتگان نر و ماده معتقد بودند. فرشتگان نرینه را سروش و فرشتگان مادینه را پری می نامیدند. یا شاید بوان گفت جنّیان را مادینۀ فرشتگان می دانستند. پری در نهایت به معنی جنّ در معنای عام است. سروش نیز امروزه معادل هاتف در عربی ست.

پری در اصل صورتی ست از "پاریا" یا "پایریکا" و آن عنوانی بوده است که آریان به بومیان سیاهپوست هند یعنی دراویدی ها داده بودند. چنانکه در ایران نیز این بومیان را "دیوا" یا همان دیو نامیده بودند. امّا واژۀ جنّ در عربی با واژگانی چون جان، جنین، جَنّت، جُنّة، جنایت، و... هم ریشه است. اگر دقّت کنیم،می بینیم که همۀ این اسامی در امر پنهان بودن باهم مشترکند: جان بخش پنهان وجود انسان، جنین کودک پنهان در شکم مادر، جنّت باغی که شاخسارهای انبوهش مابقی آن را از دید پنهان کند، جَنّة به معنی سپر که جنگاوران پشتش پنهان می شوند، جنایت ارتکاب جرم پنهانی، و... . در نهایت جنّ در عربی یعنی موجود پنهان.

مؤلّف "روضة الصّفا" از قول ابن عبّاس گفته که: «اسم ابوالجنّ "سوما" ست و جان لقب او». سپس می افزاید: «در اسفار آدم(ع) آمده اسم جان "طارنوش" بود». پریان بیش از انسانها بر زمین قدمت دارند. خلقتشان از آتش است و مانند انسانها از اختیار برخوردار بوده و مؤمن و کافر دارند؛ امّا زمینۀ شرّ در نزد آنان بیشتر از آدمیان است و این به خاطر تکامل نیافتگی خرد و اندیشه شان نسبت به میانگین آن در آدمی ست. آنان بعد از هبوط آدم(ع) از دید انسان پنهان شده اند. بعد از بعثت پیامبر خاتم (ص) نیز قدرت فضانوردی از آنان سلب شده است. در زمان سلیمان نبی (ع) مدّتی به خدمت تکنولوژی بشری درآمدند، چنانکه دیوان در زمان جمشید.

غول -که در عربی غیل گویند- برگرفته از "گور" به معنی درشت اندام است. بنا به یک نظر، پیروان دین زرتشتی را به علّت درشت اندامی شان گبر گفته اند که از این ریشه است. قول در ترکی معنی بنده می دهد. پسر را در عربی إبن و در ترکی "اُغول" و پسربچّه را در عربی "غلام" و در ترکی "اَغلان" می گویند. با توجّه به این داده ها، می توان دریافت علّت اینکه به غول ها در داستانها نقش خدمتکار داده اند، همین مسئله است و نیز این که بعضی انسانها موفّق به رام کردن غول ها شده اند.

طبق باورهای مسلمانان، غول ها گروهی اند از پریان که در بیابانها به راهزنی و آزار مسافران می پردازند. "آل" ها یا "آل بانو" ها نیز ظاهراً متعلّقه های محترمۀ همین آقایان غول هستند که در مناطق مسکونی به صنعت شریف آزار و اذیّت زنان آبستن اشتغال دارند. باور قدیمی "بختک" نیز از همین سنخ است. امّا در بازگویی داستانها و فرهنگ عامّه باید به تفاوت شخصیّتی غول و دیو توجّه داشته باشیم. تمام موجودات ترسناک -یا به اصطلاح عمومی هیّولاها- چه ریشه در واقعیّت داشته باشند و چه افسانۀ محض باشند، هویّت تعریف شدۀ خاصّ خود را دارند. در اینجا نیز دیو دارای شخصیّتی هوشمند، خبیث و سرکش است؛ در حالی که غول عقب مانده، نادان و در عین حال رام شدنی ست. در برخی ترجمه های قرآن، شیاطین را به دیوان برگردانده اند که تعبیر رسایی نیست و باید در اصل اهریمنان آورده شود.

اهریمنان یا شیاطین، همگی اولاد ابلیس اند که کارشان وسوسۀ اولاد آدم است. البتّه همکارانی هم از بین انسانها دارند. به فرمودۀ حضرت علی(ع): ابلیس 6 هزار سال عبادت خدا را کرده و به جایگاهی رسیده بود که برای فرشتگان منبر می رفت و آنان از او تبرّک می جستند. امّا به خاطر نافرمانی خداوند متعال، به یکباره از آن مقام بلند سقوط کرد... . اولاد جان نسل امروزی پریان محسوب می شوند.

مؤلّف روضة الصّفا در ادامه، تاریخ مختصری از جنّیان را ذکر نموده که این مطلب را با نقل آن به پایان می بریم:

«خداوند مخلوق اوّلیّۀ زمین را از تار سموم خلق کرده بود. آنها عاصی شدند. خداوند تمامشان را هلاک فرمود، مگر عدّۀ قلیلی که توبه کرده بخشیده شدند و "حلیایش" نام را بر آنها والی یا پادشاه مقرّر داشت. این طبقۀ دوم نیز به طبقۀ اوّل تأسّی جسته، راه نافرمانی پیش گرفتند. آنها هم به همان غضب گرفتار شدند. بقیّةالسّیف ضعیف آنها با اصلاحات لازمه، محکوم به اطاعت "هوماس" نامی شدند که مرد با فضایل و اخلاقی بود و او به این طبقۀ ثالث سلطنت می کرد، تا وقتی که آنان نیز به طریق متقدّمین از جادۀ صلاح خارج شدند. خداوند یک لشکری از ملائکه بر آنها مسلّط کرد و آنها را مقهور و مغلوب ساخت. و از جملۀ اسرای آن جنگ بزرگ، "ابلیس" بود که خداوند از او خوشش آمد و او را رئیس آن قشون آسمانی قرار داد و سلطنت طبقۀ چهارم شروع شد که بنی جان بودند. مدّت آنها هم که منقضی گشت، خداوند ایشان را هلاک نکرد؛ ولی به همین اکتفا نمود که آنها را از سلطنت خلع نماید و حقوقشان را به اولاد آدم بدهد که بنی جان آنها را تحقیر می نمایند، زیرا که خلقت ایشان از خاک است و حال آنکه اینان از آتش خلق شده اند».

امید شمس آذر
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۱:۵۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

هست تو را خاتم انگشتری

شمس، قمر، زهره، زحل، مشتری

 
هیچ ندارد ضرر ای ماهیان
بهر شما آب و بر آن شُش تری
 
ترک و لر و مشهدی و گیل و فارس
آملی و ترکمن و ششتری
 
هست همه سوی کرامت روان
هست همه بهر سخا مشتری
 
خیز و تو هم پیش رو ای "شهسوار"
از چه سبب از همه خامشتری ؟
 
گر کسی اینجا بشناسد خودش
گو که: تو از جنّ و ملک خوشتری....
 
به به از این شعر و چنین قافیه
آخر او گشته همه اُشتَری !
 
لیک پسین قافیه ماند از شتاب
خسته و زانو زد چون اُشتُری !


امید شمس آذر
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۱:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

هرکس

      همه را به کیش خود پندارد

امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
امام علی بن موسی الرّضا علیه السّلام فرمودند: عقل شخص مسلمـان تمـام نیست, مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد:
1ـ از او امید خیر باشد.
2ـ از بدى او در امان باشند.
3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.
4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.
5ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.
6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
7ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــد.
8ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد.
9ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.
10ـ سپس فـرمـود: دهمى چیست و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟ فـرمـود:
احـدى را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیز کـارتـــر است.

متن حدیث:
لا یتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تکون فیه عشر خصـال : الخیــر منـه مـامــول. و الشر منه مامـون. یستکثر قلیل الخیر من غیره, و یستقل کثیر الخیر مـن نفسه. لا یسام من طلب الخـوائج الیه, و لا یمل مـن طلب العلـم طول دهره. الفقرفى الله احب الیه من الغنى و الذل فى الله احب الیه مـن العز فى عدوه. و الخمـول اشهى الیه من الشهره.
ثـم قال (ع) العاشره و ما العاشره؟ قیل له: ما هى؟ قال(ع): لایرى احدا الا قال: هو خیر منى و اتقى.
    «تحف العقول،صفحه442»
    ***
إن شاءالله همگی عامل به این علم ها باشیم. التماس دعا.
امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ریاست محترم قوّۀ قضائیّه؛

اقدام غیرمتعارف مسئول هماهنگ کنندۀ سیاست خارجی اتّحادیّۀ اروپا در دیدار با برخی از محکومین فتنۀ 88 در سفر اخیرشان به جمهوری اسلامی ایران، خبر تأسّف باری بود که دل همۀ دوستداران میهن و نظام اسلامی را به درد آورد. مواضع صریح جنابعالی در خصوص محکومیّت این حرکت زنندۀ اروپایی ها قابل تقدیر و تحسین است. امّا آنچه در این میان به نظر می رسد تا حدّی مغفول مانده است، تسامح و کوتاهی های مسئولان داخلی کشور در قبال این موضوع است. لازم است که در کنار اعتراض به این اقدام ناهنجار طرف غربی، بیشتر به امر تذکّر به مسئولان داخلی در این خصوص توجّه فرمایید. چرا که، غربی ها در طول تاریخ ثابت کرده اند که از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به استقلال و حیثیّت ملّی و مداخله در امور داخلی جمهوری اسلامی دریغ نمی نمایند و دشمنی دیرینۀ آنان با ملّت ایران و نظام اسلامی بر کسی پوشیده نیست. روی این حساب، چنین رفتارهایی از آنان دور از انتظار نخواهد بود. ولی اگر مسئولین داخلی ما در مقابل زیاده طلبی های آنان مقاومت کنند، آنان هرگز جرئت چنین حرکتهایی را به خود نخواهند داد.

بی شک این کوتاهی که از آن سخن می رود، تنها شامل حال مسئولان وزارت امور خارجه نمی گردد؛ بلکه قوّۀ محترم قضائیّه و شخص جنابعالی نیز در این زمینه قاصرید. چه، اگر سران فتنۀ 88 به هنگام خود به دادگاه فراخوانده شده و محاکمه می گشتند، امروز دیگر شاهد شکل گیری چنین اتّفاقات نامبارکی در عرصۀ عزّت ملّی نبودیم. در طول چهار سالی تعلّلی که نسبت به محاکمۀ سران فتنۀ 88 از سوی مسئولان عالی قضایی ملاحظه کردیم، دو گروه تندرو پیرامون این موضوع پدیدار شدند که تاکنون هردو در موضع گیری های خود نسبت به عاملین فتنه، راه افراط پیموده اند. گروهی با نیّت دلسوزی نسبت به نظام، شعار "موسوی و کرّوبی،اعدام باید گردند" سر داده اند و متقابلاً گروهی دیگر در هواداری این دو تن، شعار "موسوی و کرّوبی،آزاد باید گردند" سر می دهند. که البتّه در این بین نیز گروه دوّم که پیاده نظام اصلی دشمن است، به مدد تبلیغات رسانه های وابسته داخلی و خارجی مانند شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی، بیشتر تقویت گردیده است. "موسوی و کرّوبی قبل از محاکمه نه اعدام باید گردند و نه آزاد باید گردند"، بلکه ابتدا محاکمه باید گردند و حرفهایشان باید شنیده شود تا هر دو گروه که در انتقاد یا حمایتشان دچار افراط شده اند، با شنیدن مواضع و استدلالات ایشان، پی به حقیقت قضیه برده و در جبهه گیری های خود تعدیل برقرار کنند. بعد از آن هرچه قانون در مورد ایشان حکم دهد، همه بدان گردن بنهند.

صادق باشید که بیشتر از این تعلّل در این موضوع، قابل توجیه نیست.

        والسّلام

امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

دو تن از دوستان ما بودند -اوّلی به نام نیما و دومی به نام هادی- که متأسّفانه سیگار می کشیدند. این رباعی را به طور جداگانه برایشان اس.ام.اس کردم:


سیگار چو نی محرم اسرار شدی

هر کس از ظنّ خود وُرا یار شدی

 

اینک با من بگو عزیزم .... ! (محلّ اسم)

تو از چه سبب همدم سیگار شدی ؟

****

اوّلی پاسخ داد:

یک عمر کنار دود سیگار شدم

بی خاصیت و ضعیف و بی عار شدم

 

چندی ست نمی کشم دگر سیگاری

از هرچه توتون و کام بیزار شدم

****

امّا دومی پاسخ داد:

ما در پی یک کام ز سیگار استیم

از عشق و جنون بار سفر را بستیم

 

از لب شکران این زمین مأیوسیم

ما از لب جام دلستانش مستیم

امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

چنان سهراب خواهم ساخت قایق
برای دوری از دست خلایق
 
بدون توشه خواهم رفت از اینجا
که تا دل بر کنم از این علایق
 
چنان رانم به سرعت سوی مقصود
که پیش افتم ز ساعات و دقایق
 
در این وادی ندیدم جز غریبی
روم تا گردم از این غصّه فایق
 
وجودم ابر، حرفم همچو باران
ولی بر ذهن مردم سقف، عایق
 
مر این نقش شریف روی خاتم
چنین سنگ زمرّد نیست لایق...
 
بیا با من مسافر، ای برادر !
که جان ها خسته است از این حقایق
 
ولی چون «شهسوار» از پیش باید
به دل زخمی بداری چون شقایق




امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
خواستم

          گفتی: نه!

گرچه راضی بودی

خواستی امّا شاید

امتحانم بکنی،

من که ته ماندۀ شخصیّت مغرورم را

نتوانستم از این بیشتر از دست دهم

دیگر اصرار نکردم،

                    حالا

هردو اینجا هستیم

راضی

              امّا تنها !

امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۲:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
این روزها که مسابقات المپیک و پارالمپیک  2016 در برزیل در حال برگزاری ست، جهان را تب ورزش فراگرفته است؛ امّا نگاهی کوتاه به تاریخچۀ مسابقات المپیک و جام جهانی فوتبال نشان می دهد که همواره صهیونیسم جهانی، از حواس پرتی افکار عمومی برای انجام جنایت هایش بهره می برد. امسال نیز همزمان با برگزاری مسابقات المپیک در برزیل، گروهک تروریستی و وحشی داعش، زیر سایۀ جام جهانی و حمایت های آمریکا و رژیم صهیونیستی، در عراق و سوریه دست به جنایت های وحشیانه می زند.

تا حالا گروههای زیادی از بچّه های ارزشی ما، با صدور بیانیّه هایی، اقدامات داعش را محکوم کرده اند. خدا اجرشان بدهد. امّا من این نوع محکوم کردن ها را که از پشتوانۀ لازم عملی برخوردار نیستند و در حدّ شعار باقی می مانند، محکوم می دانم و معتقدم اقدامات این گروهک تروریستی خود محکوم است و نیازی به اینگونه محکوم کردن های کلیشه ای و بدون پشتوانۀ ما ندارد. کارهای زیادی به جای اینها از دست ما بر می آید که از آن غافل مانده ایم. به این خاطر در اینجا اصلاً قصد محکوم کردن اقدامات دولت اسلامی عراق و شامات(!!) را ندارم و در ادامه، در همین راستا تنها به یک نکته از ابعاد این قضیۀ دردناک اشاره می کنم. باشد که مورد توجّه و دقّت گروههای ارزشی ما قرار بگیرد.

سردار حاج قاسم سلیمانی اخیراً به داعش پیام داده که:

"اگر پایتان به حرم سیّد الشّهدا(ع) برسد، با کسب اجازه از مقام عظمای ولایت و فرماندهی کلّ قوا حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، کربلای جدیدی را رقم خواهیم زد که تاریخ به خود ندیده باشد و نماز شکر را با سربازان امام خامنه ای در بقیع می خوانیم".

خدا حاج قاسم سلیمانی را حفظ کند؛ ولی وقتی که با وجود فتوای امام خامنه ای مبنی بر ممنوعیّت توهین به نمادهای اهل سنّت، آقایان در ایّام فاطمیّه می ریزند داخل مسجد دانشگاه و فریاد می زنند: "لعنت بر ابوبکر ستمگر" و...، فکر اینجایش را هم باید بکنند. مگر دشمنان اسلام از همین جنایات داعش بهره برداری تبلیغاتی نمی کنند؟ مگر همه جا جار نینداخته اند که اینها جنگ شیعه و سنّی ست؟ چرا باید بهانه به دست دشمنان خارجی و داخلی بدهیم؟

بیایید به جای محکوم کردن خشک و خالی اقدامات اهل باطل، با پیروی تمام و کمال از رهبر حق، اثرات این اقدامات را خنثی کنیم.

امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۲:۵۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سرئوشه در اوستا نام مرغ مبارکی و خجستگی یا همان خروس است. معنی نامش اطاعت و فرمانبرداری و انضباط است. از شخصیتهای محبوب باورهای ایران باستان به شمار می آید. او در مراسم آیینی و نیایش ها حضور دارد و نیایش ها را به بهشت منتقل می کند. و در سرودها به عنوان سرور آیین های دینی به یاری طلبیده می شود. سروش نخستین آفریدۀ اهورامزدا ست که او را می ستاید، گاهان می خواند و برسم به دست می گیرد. (برسم عبارت از شاخه های مقدّسی ست که در آیینهای دینی زرتشتیان به کار گرفته می شود. قبلاً از شاخه های انار درست می شد و در دوره های متأخّر از فلز ساخته می شود). سروش روان را پس از مرگ خوشآمد می گوید و از آن مراقبت می کند. در داوری انجامین روان ها با "مهر" و "رشن" همکاری دارد. ایزدان "اشتاد" و "اشی" نیز یاران او هستند. به عنوان همکار مهر مواظب است که همه چیز مطابق قاعده و قانون انجام گیرد.، و بر پیمان اهورامزدا و اهریمن نظارت دارد. سروش همچون جنگجویی مسلّح توصیف شده است و بهترین نابود کنندۀ دروغ است. با سلاح امادۀ خویش از هنگام آفرینش به نبرد با دیوان سرگرم است؛ به ویژه هنگام شب می کوشد جهان را از شرّ دیوان حفظ کند. او بیش از همه مخالف دیو خشم (=ائشمه، در ترکی به معنای کژی ورزیدن) است و با گرز خویش بر سر او می کوبد. سروش بر فراز البرز کاخی دارد با هزار ستون که از درون، خود به خود روشن است و از بیرون از ستارگان نور می گیرد. ارّابۀ او چهار اسب سفید تندروی زیبا با پاهای زرّین دارد. اسبهای سروش بدون سایه هستند. او سه بار در شبانه روز جهان را در می نوردد تا آفریدگان را نگاهبانی کند. بهترین حامی درماندگان است و در پاداش دادن به مردمان با ایزدبانو اشی همراه است. او نگهبان آتش نیز هست. در سفر آسمانی ارداویراف به بهشت و برزخ و دوزخ، سروش با ایزد آذر او را راهنمایی می کند. (ارداویراف یا ارداویراز که بعضاً پیامبر نیز دانسته شده است، احتمالاً شخصیّتی قدیمی ست که بعدها به دوران ساسانی منتسب شده است. بنا به روایتها ارداویراف از دنیای مینوی دیدار می کند. هستۀ این داستان باید قدیمی باشد، ولی تدوین آن به صورت ارداویراف نامه یا ارداویراز نامه از عهد ساسانی ست. در دوره های متأخّر به آن شاخ و برگ داده اند یا از برخی از مطالب آن کاسته اند و در آن تغییراتی به وجود آورده اند).

 

به دلیل محبوبیّت فراوانی که سروش در میان پیروان آین زرتشت دارد، در متون پهلوی گاهی به عنوان آخرین امشاسپند به شمار آمده است. با دقّت در زمینۀ اسطوره شناسی تطبیقی، متوجّه می شویم ایزد سروش همان فرشتۀ رفائیل یا "رافائیل" است که نامش به نوبۀ خود از نام ایزد رپیهوین که مرتبط با گرمای نیمروز است، برگرفته شده و روز یکشنبه که روز خورشید (sunday) به شمار می رود، متعلّق به او ست. در داستان فریدون، ایزد سروش او را همراهی می کند و هم او ست که فریدون را از کشتن ضحّاک باز می دارد و می گوید: او را نباید بکشی، بلکه باید در غاری در کوه دماوند به بند کشی. همین نقش سروش را در داستان ذوالقرنین، فرشتۀ رافائیل بر عهده دارد. و این از جمله دلایل مطابقت ذوالقرنین با فریدون است. با این همه، سروش در ادبیّات ایران امروز معنی منادی غیبی و معادل "هاتف" در عربی به کار می رود. علاوه بر آن، آنطور که در مقالۀ تاریخ پریان نیز اشاره گردید، سروش می تواند عنوانی عمومی برای کلّ فرشتگان و معادل "ملَک" در عربی باشد. گفتنی ست امشاسپندان ایرانیان باستان نیز همگی از فرشتگان و مطابق با "کرّوبیان" در آیین یهود و "ملائک مقرّب" در آیین اسلام اند. در این مقاله نیز سروش در همین معنا به کار می رود.

سروش ها عبارتند از: نیروهای هوشمند و با عقل و شعور که اداره و کنترل امور طبیعت را بر عهده دارند تا از مدار حق خارج نشود. قدمت اینان از پریان نیز بیشتر و خلقتشان معنوی ست. از جنس روحند و خارج از محدودۀ زمان؛ پس تاریخ به آن معنا -غیر از روایتهایی نظیر آنچه در مقالۀ تاریخ پریان آورده شد- برایشان متصوّر نیست. در اینجا به ذکر یک روایت بسنده می کنیم:

«فرشتۀ وحی، جبرئیل امین روزی به دیدار پیامبر اعظم(ص) آمده بود. در این دیدار که مولا علی(ع) نیز حضور داشت، جبرئیل با تبسّم و محبّت به چهرۀ آن حضرت (ع) می نگریست. پیامبر(ص) فرمود: گویا سابقۀ الفت دیرینه ای با هم دارید. جبرئیل پاسخ داد: آری ای رسول خدا(ص)؛ آن لحظه که من تازه قدم به عرصۀ وجود گذاشتم، بلافاصله ندایی از سوی حق تعالی شنیدم که گفت "من کیستم؟ اسمم چیست؟ تو کیستی؟ اسمت چیست؟". و من بسیار مضطرب و درمانده بودم. تا آنکه این جوان در نور ظاهر شد و ندا داد "بگو: أنت ربّ الجلیل و إسمک جمیل، و أنا عبدک الذّلیل و إسمی جبرئیل". [نیاز به ترجمه ندارد]. و من از آن زمان مدیون ایشان هستم. آنگاه پیامبر(ص) پرسید: چند سال داری؟ جبرئیل گفت: در افق ستاره ای ست که هر هفتاد هزار سال یک بار ظاهر می شود و من آن را هفتاد هزار بار دیده ام. (حدود پنج میلیارد سال). آنگاه از میکائیل پرسیدند: چند سال داری؟ و او ستاره ای دیگر را معیار آورد که دیر تر دیده می شود و او آن را بیشتر دیده است. اسرافیل با استناد به ستارۀ دیگری، سنّش را از او نیز بیشتر برآورد کرد. تا آنکه نوبت به فرشتۀ مرگ -عزرائیل- رسید. امّا او چنین گفت که: من ستاره متاره سرم نمی شود! آخرین صحنه ای که در خاطرم مانده، تصویر دو مرد بود که روبروی هم نشسته و جسم گوی مانندی را به طرف هم هُل می دادند.. همه از این پاسخ در شگفت شدند. پیامبر(ص) اینسان راز گشودند که: آن دو مرد، من و علی(ع) بودیم و آن جسم گوی مانند، مقام و مرتبۀ نبوّت و رسالت بود که برای همدیگر تعارف می کردیم؛ در آخر امر الهی بر این قرار گرفت که پیامبری بر عهدۀ من باشد. زیرا پذیرش این مسئولیّت خطیر، روحیه ای بسیار با گذشت و اغماض می طلبد و علی(ع) اهل سازش در امر دین نبوده و در این مورد بسیار قاطع است».

امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۲:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

استغفار می کنیم به درگاه الهی

از هر کار خیری که مغرورمان کرد

و از هر عمل بدی که متنبّه مان نکرد

***

 

هرکس می گوید: ازدواج جز مسئولیت چیز دیگری ندارد

یا از ابتدا به مسئولیت فکر نمی کرده

یا چیز دیگر را قبل از ازدواج فراهم کرده است

***

 

ایران رنگین کمان اقوام است

هر رنگ در جای خود زیبا ست

***

 

ترویج فرهنگ مصرف گرایی

و

ادّعای حمایت از محیط زیست ؟!!

***

 

الخیر فی ما وقع

==>

الحقّ لمن غلب ؟!

***

 

حافظ

با مولوی جنگ نرم کرده است

***

 

ماده الاغ بهتر است یا نرّه فیل؟

خدا به داد مردم آمریکا برسد!

***

 

دنیا جای آرامش نیست،

با اینحال

قناعت رضایت اختیاری ست.

***

 

دعوای زرگری را باور کنید

دعوای آخوندی را باور نکند

***

 

آیا انصافاً تبلیغ پوشک بچّه و کاغذ توالت از تلویزیون چندش آور نیست؟

اینطوری پیش برویم، کار به تبلیغ نوار بهداشتی و کاندوم هم می رسد.

***

 

- "چرا شکر نعمت نمی کنید؟"

: از شما چه پنهان، می ترسیم تعمتمان افزون شود!

***

 

دل کندن از داشته ها آسان است،

دل کندن از نداشته ها سخت است.

***

 
امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۲:۴۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

کاش دل از سوی تو می تاختم

بند تو در پام می انداختم


دیرترین یافتۀ پربها !

زود نکن عاشق خود را رها


دیر بمان، جادّه طوفانی است

آخر این راه پشیمانی است


خلوت ما فرصت دلخواه بود

حیف که این فاصله کوتاه بود


زود نرو، جامعه خرسند نیست

مایل این صحبت و پیوند نیست


فکر نکن ناز مرا می خرند

بلکه همه رشک تو را می برند


در غمشان سوختم و ساختم

تو بغلم بودی و نشناختم....


شکر خدا ! حرف دلم را شنید

گرچه جوابی نه فراخور رسید



امید شمس آذر
۱۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یا رب! مددی زهر بدی پاک شویم

توفیق ده از خاک بر افلاک شویم


اکسیر محبّتت بزن بر گل ما

پیش از آنکه دوباره در خاک شویم


امید شمس آذر
۱۴ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
اژدرها یا در اصل "اژدرها" که در عربی "ثُعبان" گویند، تشکیل شده از اژی + در. اژی یا اشی که همریشه با افعی ست، در زبان هند و ایرانیان قدیم معنای مار می دهد و اژدر یا اژدرها به معنی مار بسیار بزرگی است که مارهای دیگر را بدرد. این موجود افسانه ای از دیرباز در میان ملل شرقی به عنوان حیوانی عظیم الجثّه با دو بال و به شکل سوسمار بزرگ که از دهانش آتش بیرون می آید معروف بوده و حتّی کشور چین نیز با نام سرزمین اژدهای زرد شناخته شده بود.

برخی دانشمند نمایان دین ستیز که خداپرستی ذاتی موجود در فطرت همۀ انسانها را انکار کرده و ریشۀ شرک و تعدّد خدایان و حتّی ریشۀ خود دین را در "ترس" انسانهای نخستین از حوادث عادی و تکرار شوندۀ طبیعت! می دانند، راجع به اسطورۀ اژدها نیز اعتقاد دارند که ریشۀ آن در اصل به ترس آدمیان از پدیدۀ طبیعی آتشفشان بر می گردد! اینها برای خودشان هرچه می خواهند بگویند؛ امّا این اسطوره نیز مانند همتایان دیگر خود، ریشه ای معقول و علمی دارد.

*

حکیم ناصر خسرو قبادیانی در سفر هفت سالۀ خود که از مرو آغاز شد و به شهرهای بسیار در غرب آسیا (به اصطلاح خاورمیانه) سفر کرد، در فلسطین اشغالی امروز بعد از "حیفا"، به موضعی می رسد و چنین شرح می دهد: «از آنجا به دیهی دیگر رفتیم به یک فرسنگی که آن را کنیسه می گفتند. از آنجا راه از دریا بگردید و به کوه در شد. سوی مشرق و صحراها و سنگستان ها بود که وادی تماسیح [تمساح ها] می گفتند. چون فرسنگی دو برفتیم، دیگر بار راه با کنار دریا افتاد و آنجا استخوان حیوانات بحری [دریایی] بسیار دیدیم که در میان خاک و گل معجون [آمیخته] شده بود و همچو سنگ شده از بس موج که بر آن کوفته بود. و از آنجا به شهری دیگر رفتیم که آن را قیساریّه خوانند...». (قبادیانی مروزی، ناصر خسرو <متوفّای 481 ه>، سفرنامه، زوّار، تهران، چاپ 7، سال 1381 ه.ش، ص 31). ناصر خسرو که متوفّای 481 هجری قمری ست، قریب به هزار سال پیش سنگواره (فسیل) جانوران دریایی را گزارش داده است. در حالی که دانشمندان اروپایی فسیل یا سنگواره ها را سنگهایی می دانستند که تصادفاً شکل آنها به استخوان شباهت داشت؛ آیزاک آسیموف دانشمند معاصر می نویسد: «تا نزدیک به دویست سال پیش، بیشتر مردم اروپا و آمریکا با تاریخ عهد باستان آشنایی چندانی نداشتند. بیشتر چیزهایی را که می دانستند، از انجیل [تحریف شده] سرچشمه می گرفت. کسانی که انجیل می خواندند، چنین برداشت می کردند که زمین در حدود 6 هزار سال پیش به وجود آمده است. نخستین شخصی که با حفّاری به شیوه ای علمی برخورد کرد، یک آلمانی به نام "گئورگیوس آگریکولا" بود که حدود 400 سال پیش می زیست. کتاب آگریکولا در سال 1546 به چاپ رسید و دوناتورا فسیلیتیوم نام داشت. در این کتاب، آگریکولا تمام چیزهایی را که از زیر زمین به دست می آیند فَُسیل نام گذاشت. این واژه ریشۀ لاتینی دارد و معنی آن کَندن است. دانشمند دیگری که در قرن شانزدهم زندگی می کرد، یک سوئیسی به نام کنراد فون گسنر بود. گسنر فسیل ها را مهم نمی دانست. به نظر او، آنها تنها سنگهایی بودند که تصادفاً شکل آنها به استخوان شباهت داشت.»! (آسیموف، آیزاک، دایناسورها، ترجمۀ مینا سرابی، نشر دنیای نو، چاپ دوم، تابستان 1370 ه.ش، ص 10 به بعد).

ملاحظه می کنید که ملل شرق از ابتدا با سنگواره ها برخورد علمی داشته و ماهیّتشان را می شناختند. اکنون آیا بعید است که در زمانهای باستان یک گروه از این سنگواره ها نیز که در معرض بررسی شرقیان قرار گرفته، متعلّق به حیواناتی نا آشنا تر از انواع امروزین بوده باشد؟ غربی ها با دیدن فسیلها پی به وجود چنین موجوداتی بردند و مهمترین آنها را که مدّتها زمین را تحت تسلّط خود داشتند، "داینوسور" به معنی سوسمار ترسناک! نامیدند. ولی شرقی ها از دیرباز این موجودات را می شناختند و با احوالاتشان تحت عنوان اژدهایان انس داشتند. موجوداتی که بیشتر از دیوان و... قدمت داشته و شاید پیشینیان نیز به نقل از دیوان و پریان از وجود آنها خبر یافته بودند! اگر اژدها واقعیّت نداشت، مردم از کجا می دانستند -فی المثل- عصای موسی(ع) تبدیل به چه می شود؟ حالا نمی دانم از دهان ایشون! آتش بیرون می آمد یا نه؟ ولی در بقیّۀ اوصاف با هم مشترکند. و انصافاً دایناسور کجا و آتشفشان کجا؟!

"تیترا هگروزوئه" که خبر کشف فسیلش در 17 فروردین 1385 اعلام شد، نام جانوری شبیه به تمساح بوده است که حلقۀ واسطۀ بین ماهیان و جانداران خشکی محسوب شده و در حدود 3 میلیارد و 375 میلیون سال پیش از دریا به خشکی قدم گذاشته است. "تمساح خرگوشی" نیز نام جدّ اوّلیّۀ تمامی اژدها ها ست. پرندگان نیز جملگی از نسل همین سوسمارهای ترسناک! اند. سقوط یک سنگ بزرگ آسمانی به سواحل مکزیک در حدود 65 میلیون سال پیش باعث نابودی اژدها ها شد.

*

در روایات حماسی، ما با دو نوع اژدها روبروییم: یا نقشی بارز بر عهده دارد، که در این صورت تمثیلی از اخلاق و صفات رذیلۀ نفسانی ست. یا نقشی فرعی دارد که در این صورت منظور از آن همان تمساح است. دلیلی بر این مدّعا اینکه: در تقویم دوازده حیوانی معروف -که به نام مغول ها شناخته می شود، ولی قدمتش بیشتر از آنها ست- بدین قرار:

موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار

زین چار چو بگذری نهنگ آید و مار

وآنگاه به اسب و گوسفند است حساب

حمدونه و مرغ و سگ و خوک آخر کار،

نام بعضی از این حیوانات در میان ملل مختلف متفاوت است؛ از جمله در چین حیوان سوم را به جای پلنگ، ببر و چهارم را به جای خرگوش، گربه عنوان می کنند. در این میان حیوان پنجم را نیز هم اژدها و هم نهنگ گفته اند. نهنگ هم در اصل به معنی تمساح (=سوسمار آبی یا کروکودیلوس) است که امروزه به وال اطلاق می گردد. جالب اینکه از پیشانی ایشون هم آب خارج می شود!

پایان

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/b/ba/Rostam.jpg

امید شمس آذر
۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۱:۵۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به مناسبت ۱۳ آبان روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی، بچّه های دغدغه مند ما در جامعۀ اسلامی در حرکتی خودجوش و غافلگیر کننده، برنامه ای تدارک دیده بودند که.... . به هرحال زحمت کشیدند، ولی بعد از پایان برنامه، هرکدام دیگری را به کم کاری متّهم می کردند. از شیرینکاری های مراسم، یکی اینکه: دوستان از آقای دکتر سعید جلیلی برای سخنرانی در زمینۀ مسائل سیاسی روز دعوت کرده بودند. بعد از اینکه حضور ایشان منتفی شد، این دعوت به آقای باقری معاون ایشان تقلیل یافت. حضور آقای باقری هم منتفی شد.... . و این تقلیل ها ادامه یافت تا خلاصه قرار بر این شد که بنده سخنرانی کنم و بدینگونه عزیزان لطف نموده و دوباره ما را غافلگیر کردند.

همان شب -ساعتی پیش از شروع مراسم- در غافلگیری دیگری، توفیق حاصل شد و قرعۀ سفر به تهران برای حضور در دیدار حضرت آقا امام خامنه ای -مدّ ظلّه- به نام این حقیر افتاد.... . باری، آن شب با چهره ای خندان پشت تریبون رفتم، سخنانی ایراد کردم و بعد از پایان برنامه، از دوستان خداحافظی کرده و مستقیم به طرف ترمینال راه افتادم. اتوبوسم که از پل گذشت، برای بچّه ها این دوبیتی را پیامک کردم:

با دعای خیر یاران وعزیزان می روم

بهر بیعت با ولایت سوی تهران می روم

 

بزم امشب گر فضاحت بار بود و گر فصیح

هر چه پیش آمد خوش آمد، من که خندان می روم

****


یکی از این دوستان هم به نام آقای محسن یزدی زاده پاسخ فرستاد:

گر به پابوس ولایت می روی، آنجا نخند

من اگر بودم بگفتم: من که گریان می روم

امید شمس آذر
۱۲ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
آدما سیاه،

شهر من سیاه،

دنیای من سیاه،

فکر دشمن سیاه،

خودکارم هم هست سیاه،

....بعد از یک ساعت تلاش:

برگۀ امتحان من سفید !

امید شمس آذر
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۷:۴۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ریاست محترم قوّۀ مجریّه؛

دقّت داشته باشید که در همه جای دنیا -از جمله ایران- اتّفاق خوش یمن و مبارکی ست که احزاب و گروههای مختلف سیاسی و جناحهای رقیب، نهایتاً بر سر منافع ملّی با هم به توافق برسند و رقابتشان بعد از آن تنها بر سر جزئیّات باشد. امّا این بدان معنا نیست که از آمیختگی دو یا چند طیف از میان همۀ طیف ها به صورت گزینشی، طیف جدیدی به وجود بیاید که شعارش نیز دفاع از منافع ملّی باشد و به تدریج بقیّۀ طیفها را قانع کرده و با خود همراه نماید؛ بلکه بدین معنی ست که طیف ها و جناحهای مختلف، هرجا که پای منافع و مصالح ملّی و مبارزه با دشمن مشترک به میان آمد، از منافع گروهی خود دست بکشند و در این راه از خودگذشتگی نمایند.

ائتلاف گروهها اگر به این معنی باشد، خوب است. در غیر اینصورت باطل است. خاصّه اینکه: ما مسلمانیم و کشور و نظاممان یک کشور و نظام اسلامی ست. لذا برای ما منافع ملّی تا آنجا معتبر است که از دایرۀ اسلام خارج نشود. هر جا که بین این دو تداخل پیش بیاید، قطعاً منافع اسلام در اولویّت است.

امیدواریم به این مهم توجّه داشته باشید.

                                         مچّکریم

امید شمس آذر
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

در امتحانها مسلمانی پاسخ نمی دهد؛ ایمان لازم است. امام(ره) مثال می زند: "همۀ ما می دانیم که مُرده کاری نمی کند؛ ولی باز می ترسیم. علّت این است که علم داریم، ولی ایمان نداریم". تفاوت علم و ایمان در اینجا ست. باور باعث دگرگونی رفتار ما می شود. غسّال باور دارد که مرده نمی تواند کاری کند.

شیطان در اغوای انسان گام به گام پیش می آید. خداوند در قرآن می فرماید: «واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین»؛ و این یعنی در عمل باید بندگی را نشان داد.

«علم رسمی سر به سر قیل است و قال

نی از آن کیفیّتی حاصل، نه قال».

جواب اصلی برای این سؤال که: " چرا از خدا می خواهیم و نمی دهد؟"، این است که : "خدا مُسرف نیست؛ نعمتهای قبلی را که به تو داده است، بخور، بعد تقاضای نعمت جدید کن. اگر از قبلی ها استفاده نکنی، خراب می شود".

امام صادق(ع) در آخر حدیث عنوان بصری، به وی فرمود: "فاطلب فی نفسک حقیقة العبودیّة". و وقتی عنوان بصری در ادامه پرسید: "و ما حقیقة العبودیّة؟"، امام(ع) فرمود: اوّلین شرط آن، اطاعت است.

پس ارزش هر محیط و هر شرایطی، در ایمان آوردن و بندگی کردن خود ما ست. اگر در دانشگاه بنده شدیم، دانشگاه خوب است؛ اگر در دانشگاه بد شدیم، دانشگاه محیط نامناسبی ست!

امید شمس آذر
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:

هر که براى خدا خشم کرد، باطل را هر چند سخت بود از پا درآورد.


هر کاری برای خدا و در راه خدا مخلصانه انجام شود، قطعا اثر‌گذارتر خواهد بود. اگر مذاکره کنندگان هسته‌ای ما در برابر دشمن جانی و خون‌خوار احساس ضعف نمی‌کردند و بر سر میز ناعادلانه مذاکره، خشم مقدس خود را برای خدا و به نیّت خدایی بر سر دشمن می‌کوبیدند، قطعا باطل را هر چند سخت جان و بدقلق بود از پا در می‌آوردند.

و خوشا به حال کسانی که تمام زندگی‌شان، شادی و خنده‌شان ، خشم و عصبانیت‌شان فقط و فقط برای خدا و به هدف جلب رضایت خداست.


(برگرفته از وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۰۶ آبان ۹۵ ، ۱۸:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
چوگان و قنات مال آذربایجان است
آذربایجان مال ایران است
***

 

عاشق که شدی

یا باید تا آخر قید ظواهر را بزنی

یا

از اوّل رعایت کنی

***
 

توصیۀ بزرگان است که:

خودت باش؛

پس چرا وقتی من به دوستم گفتم:

خودتی،

ناراحت شد ؟!

***
 

هر وقت من مثالی بر صحبتهایم می آوردم، می گفت:

قیاس مع الفارغ می کنی؛

هروقت خودش قیاس مع الفارق می کرد، می گفت:

در مثل مناقشه نیست

***
 

گفتم:

آرامش ندارم

گفت:

قرآن بخوان؛ (( ألا بذکرالله تطمئنّ القلوب ))

گفتم:

قرآن می خوانم،

ولی

"تطمئنّ القلوب" یه چیزه،

"لتسکنوا إلیها" یه چیز دیگه س !!

***
 

تا امروز گفته ام:

یا علی(ع) از خدا بخواه چنین و چنان کند،

مدّتی هم می خواهم بگویم:

خدایا، به حقّ علی(ع) چنین و چنان کن

***

 

مگر اروپائیان یادشان نبود زمین گرد است

که منطقه غرب آسیا را گفته اند خاورمیانه ؟!

***

 

فردوسی با زبان فارسی آن کرد که

ادیسون با برق.

***

 

ماری در اواخر عمر

به کوری مبتلا شد.

***

 

مواظب باشیم هیچوقت دار باقی را وداع نگوییم

-باقی مشکلی نیست-

***

 

- چرا آمریکا گزینه های روی میزش را در برابر ما به کار نمی گیرد ؟

: احتمالاً دولت ما گزینه های زیر میزش را در برابر او به کار گرفته !

***
 

امروز:

مچّکریم روحانی

فردا شاید:

مچّکریم اوباما

***

 

 

امید شمس آذر
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۵۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

زهرا باقری شورگلی فارغ التّحصیل کارشناسی مهندسی نرم افزار از دانشگاه ارومیه، از سال 90 شروع به نوشتن شعر به زبان ترکی به سبک کلاسیک و سپید نموده است و اخیراً شروع به نوشتن شعر به زبان فارسی نیز نموده است.

فعالیتهای فرهنگی ایشان شعرنویسی، بازیگری، دستیار کارگردان تئاتر و نمایشنامه نویسی می باشد که یکی از نمایشنامه هایش را در سال 88 برای اجرا روی سن برد.

افتخارات: کسب مقام دوّم در مسابقات شعرنویسی در سطح شهرستان که برگزار کنندۀ آن، واحد فرهنگی سپاه پاسداران بود؛ و همچنین نفر برتر جشنوارۀ تئاتر سیمرغ شدند.


نمونۀ اشعار:


خط دچین اوینوردوق

مرمر داش اوسته ساواشدیق

داشی آتیب یئره

گؤز یاشی سوزدوروب

"قهر قهر تا قیامت" دئییب، گئتدیم...

او گئجه یاتمادیم

نه اولایدی سحر آچیلایدی؟

بو قیامته سون وئریدیم

شافاق آچمامیش

خط دچینین باشینا قاچدیم

نه سن واریدین، نه معرکه لی مرمر

گون باتاناجا

پنجره دن ائشیه بویلاندیم

سونرا آتام گلدی

آنام لا بیر آز پیرچیلدادیلار

او گئجه

باشیما گله جک لردن خبرسیز یاتدیم

سحر، ائو بوم بوش

آنام ساچلاریمی اوخشاییردی

آیریلیق ماهنی سی اوخوردی

چوخ آغلادیم

یالواردیم بیر ایکی گون گئج گئدک

سونرا مرمر داشی ماهانا ائدیب

"او اولمادان گئتمرم" دئدیم

اوشاغلیق آغلی دئییب، گولدولر منه

هاردان بیلسینلر آخی؟؟

مرمر داشی دییل

من داش اورک لی اوغلانی ایستیردیم!

زورلا گؤتوردولر منی

خط دچینه باخا_باخا اوزاغلاشیردیق

آغ خط لری اورگیمه جیزیق چکیردی

او گوندن سونرا

سنی بیلمیرم، آما من

داها خط دچین اوینامادیم

سنی بیلمیرم، آما من

گؤی قورشاغی گؤزلمه دیم

سنی بیلمیرم، آما من

بو گونومون یالان گولوش لرینی وئریب،

اوشاغلیغیمین گؤز یاشلارینی ایستیرم!
امید شمس آذر
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
مسائل مورد اختلاف بین شیعه و سنّی واقعاً چیست؟
اختلاف و تفرقه چه تعریفی دارند؟
فرق آنها با همدیگر چیست؟
وحدت و یکدستی چطور؟
چگونه می توانیم حقّانیت مذهب خودمان را اثبات کنیم، بدون اینکه به وحدت اسلامی آسیبی برسد؟
 
پاسخ این سؤالات را در اینجا ملاحظه بفرمایید.
 

امید شمس آذر
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۳۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

مقدّمه

کار اصلی حضرت امام زمان(عج)، گسترش قسط و عدل و تقسیم اموال و جِزع بین مردم نیست؛ کار اصلی حضرت(عج)، عزّت اسلام و ذلّت نفاق است. کار اصلی ما هم باید همین باشد.

مهدویّت، بهترین عامل برای وحدت ماست؛ در بحث امام اوّل بین شیعه و سنّی اختلاف است، امّا در امام آخر(عج) اختلاف نیست. من با یک پزشک اندونزیایی در مسجدالنّبی -به انگلیسی- صحبت می کردم. در سقف آنجا اسامی امامان ما(ع) -به همراه دیگر صحابه- حک شده است. با اشاره به آنجا گفتم: "مهدی را می شناسی؟". گفت: " آری،در آخر دنیا می آید". گفتم: "احتمال دارد فردا بیاید؟". تأمّل کرد و گفت: آری،شاید". گفتم: "حالا که ممکن است بیاید، آماده ای؟". منقلب شد. گفتم: "دوست داری اگر بیاید،از یارانش باشی؟". زد زیر گریه.... . بنده در سخنرانی مرکز جهانی شدن بحث کردم که: "این جهانی شدن، چشم انداز موعود ادیان است". آقایی گفت: "شما که گفتی جهانی شدن چشم انداز موعود ادیان است درست، ولی هرکدام از ادیان به یک موعود [جداگانه] اعتقاد دارند". خواستم جواب دهم، یک ابوالفضولی پاسخ داد: "هرکدام از موعودها که زودتر بیاید، قدمش روی چشم"!. من هم همین را می خواستم علمی پاسخ دهم: "خدا واحد است، موعود هم باید واحد باشد".

اگر منجی ها مختلف باشند، فردا باهم جنگ می کنند یا یکی می شوند؟ ما در حدیث داریم که فردای روزی که امام زمان(عج) بیت المقدس را فتح می کند، عیسی(ع) ظهور می کند. امام(عج) می آید تا وحدت برقرار کند. شما فکر کرده اید که چرا مادر امام زمان(عج) -نرجسه خاتون(س)- به تبار مسیحی می رسد؟ خب! اکثریّت جهان مسیحی اند. مهدویّت، ظرفیّت بسیار بزرگی در دست ما برای گفتگوی ادیان است.


ارتباط اوّل

اوّلین سخنرانی امام زمان(عج)، اشارۀ مستقیم به امام حسین(ع) است: "ای اهل عالم! من فرزند حسین هستم که عطشان شهیدش کردند و لباسش را درآوردند و مظلوم کشتند".

چرا اوّلین سخنرانی امام مهدی(عج) -زمانی که همۀ نگاه ها جمع و متمرکز است- راجع به امام حسین(ع) است؟ یکی از جواب ها -به پیشنهاد دکتر شمالی مقیم لندن- این می تواند باشد که: ....در آستانۀ ظهور، بحث امام حسین(ع) و مظلومیّت و... -به ویژه در جهان اسلام- آنقدر فراگیر می شود که تبدیل به موضوع روز می گردد. حضرت(عج) هم در واقع به مقتضای روز مردم را ارجاع می دهد که "ای مردم! این حسینی که از مظلومیّت و برحق بودن و نبودنش صحبت می کنید، جدّ من است".

به نظر شما همین وقایعی که [امروزه] در سوریه و عراق می گذرد و قضیۀ سوء قصد به حرم زینبیّه و سامرّاء و... بحث امام حسین(ع) را دوباره فراگیر نکرده است؟....


ارتباط دوم

اگر آخرین فرایند با عاشورا رقم خواهد خورد، چه پیوند تاریخی بین عاشورا و انتظار می توانیم برقرار کنیم؟

از همان داستان آفرینش آدم(ع) و سؤال فرشتگان و جواب خدا که: "إنّی أعلم ما لا تعلمون"، و با توجّه به تفاسیر که: اسامی[که فرشتگان از بازگفتنش عاجز ماندند]، نامهای پنج تن اهل بیت(ع) بود که برعرش نوشته شده بود، بر می آید که: با اینکه در طول تاریخ همواره خونریزی داشته ایم -از قابیل فرزند آدم،که هنوز مرکّب قلم حکم خدا خشک نشده برادرش را کشت- و با اینکه فرشتگان از وجود انسان های صالح هم خبر داشتند، از یک چیز خبر نداشتند و آن: جامعۀ آرمانی ست که در آن فساد و خونریزی نباشد و انسان های صالح حکومت کنند.

امام حسین(ع) در وسط تاریخ قرار دارد و واقعۀ عاشورا فجیع ترین نوع خونریزی در طول تاریخ است. امّا در جامعۀ آرمانی دیگر فساد و خونریزی نیست و آن،جامعۀ مهدوی ست.

سؤالی که در اینجا پیش می آید،این است که: در این صورت، پس داستان شهادت امام مهدی(عج) توسّط زن یهودی چیست؟ اوّلاً: این روایت را عالمی شیعی به نام حائری یزدی در کتاب الزام النّاصب از عالمی سنّی به نام کُنجی شافعی نقل کرده و پایه ای ندارد. ثانیاً: این قول چند تا تالی فاسد دارد؛ الف) در آنصورت بعد از ظهور امام زمان(عج) هم باید چند تا آدم ناصالح باقی مانده باشند. ب) بنا بود خونریزی نشود، ولی در اینصورت خونریزی می شود. ج) این قول که مسیحی ها و یهودی ها و سنّی ها و... بعد از ظهور باقی می مانند قول ضعیف و خنده داری ست.... .


ارتباط سوم

نکتۀ سوم اینجا ست که: اگر جامعۀ صالحین بنا ست که بنا بشود، منتقمان و خونخواهان چه کسانی خواهند بود؟ یعنی "أین الطّالب بدم المقتول بکربلاء ؟".... .


ارتباط چهارم

چهارمین زمینۀ ارتباط، محوریّت امام(ع) است.

در عاشورا ایراد این بود که مردم امام خود را نمی شناختند؛ حتّی آشنایان نزدیک امام(ع) مثل عبدالله پسر جعفر طیّار شوهر حضرت زینب(س) که آویزان امام(ع) شد که: "به کوفه نرو، به یمن برو. اهل کوفه وفا ندارند". البتّه بی معرفت هم نبود و به جای خود، زن و بچّه هایش را فرستاد و از مال و منال هم دریغ نکرد. امّا لیاقت شهادت را نداشت. نمرۀ 15 می گیرد؛

بعضی نمرۀ 10 می گیرند. مثل ربیع بن خُثیم معروف به خواجه ربیع که در خراسان دفن است و زائران امام هشتم(ع) به زیارت وی هم می روند. من پیشنهاد می کنم از این به بعد نروید. وی یکی از 8 زاهد مشهور زمانۀ خود بود که در هنگام وقوع جنگ صفّین به امام علی(ع) گفت که "من طاقت جنگ مسلمانان را ندارم" و حضرت(ع) نیز او را به خراسان فرستاد -ظاهراً-. همین خواجه ربیع که روز و شب مشغول ذکر بود، وقتی خبر شهادت امام حسین(ع) را به وی دادند و وی نیز چند لحظه ای از روی تأثّر و حیرت با خبردهندگان مکالمه ای برقرار کرد، بعداً ابراز پشیمانی کرده که "چرا آن چند لحظه را با آنان صحبت کردم و از ذکرم بازماندم" !!

بعضی نیز کاملاً مردودند. مانند ابن تیمیّه . (خواجه ربیع حماقت داشت، ولی این بغض دارد). وی بر قیام امام حسین(ع) دو اشکال وارد می کند: 1. می گوید: حسین قیامش صحیح نبوده، چون بر امام زمان خودش خروج کرده است (!!). 2. دومین ایرادی که می گیرد، این است که می گوید: حسین بن علی کار اشتباهی انجام داد، چون جان خود و فرزندان و خانواده اش را به خطر انداخت (!!).

در پاسخ به ایراد نخست ابن تیمیّه باید گفت: مشکل این است که اینها تلقّی می کردند هرکس که -با هر طریقی- به حکومت برسد، اولی الامر و امام است و بین خود رایج کرده اند که: ألحقّ لمن غلب. هنوز هم می بینیم که در حوادث مصر چنین موضعی از سوی دانشگاه علوم دینی الأزهر -که متعلّق به علمای اهل سنّت است- اتّخاذ می شود. در پاسخ به ایراد دوم ابن تیمیّه هم باید گفت: اگر امام حسین(ع) خود را شهید نمی کرد، حقیقت به طور کامل محو می شد؛ اکنون اکثریّت جهان اسلام اهل سنّت اند. واقعیّتی ست که هست. اگر شهادت امام حسین(ع) نبود، از همین اقلّیت شیعه هم خبری نبود و الآن [فی المثل] شما به من می گفتید "ماموستا"! ، من هم به شما می گفتم: "برادران اهل سنّت"!

بسیاری از اهل سنّت کنونی هنوز باور ندارند که امام حسین(ع) نوۀ پیامبر(ص) و سیّد شباب اهل جنّت را با آن وضعیّت عطشان شهید کرده اند.


چرا از امام(عج) محرومیم؟

جواب این است که: چون جهان هنوز لیاقت لازم را برای ازتباط مستقیم با امام(عج) نیافته است.

در زمان یازده امام قبلی(ع)، "شناخت و ابلاغ" کامل دین تحقّق یافت؛ ولی "اظهار و غلبۀ دین" به طور کامل تحقّق نیافته است و طبق اجماع تمام علمای شیعه و اهل سنّت، آیۀ اظهار مربوط به آینده ست.


(بیانات حجّت الاسلام و المسلمین دکتر غلامرضا بهروزی لک در دانشگاه ارومیه)


امید شمس آذر
۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۷:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

در مدینه چشم مردی اهل شام

گوشه ای افتاد بر روی امام(ع)


گفت با اطرافیان: "این مرد کیست؟"

گفته شد که: "این حسین بن علی(ع) ست"


مرد شامی تحت تبلیغات سوء

بس گرفته بود مغزش شستشو


چشم را بست و دهان را باز کرد

آنچه سبّ و فحش بود ابراز کرد


بعد از آنکه عقدۀ دل را گشود

حضرت(ع) از رحمت نظر بر او نمود


آیه هایی خواند مبنی بر گذشت

غیر از اینکه از خطیئاتش گذشت


گفت: "هر حاجت که می خواهی بگو"

در ادامه بعد از آن پرسید از او:


"باید اهل شام باشی ظاهراً ؟

آشنایم با چنین اخلاق من


تو غریبی گر نیازی خواستی

بر می آریمش بدون کاستی


در سرای خویش جایت می دهیم

جامه و نان و نوایت می دهیم"


مرد شامی آنچنان شد شرمسار

که در آن دم آرزو می کرد زار:


"کاش در خود می کشانیدم زمین

تا که گستاخی نمی کردم چنین


پیش از آن پیشم نبوده یک نفر

از حسین(ع) و از علی(ع) مبغوضتر


بعد از آن برخورد اینک ساعتی ست

نزد من محبوبتر از این دو نیست.



امید شمس آذر
۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۷:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

شاه شهیدان حسین(ع) دی

شمع شیعیان حسین(ع) دی

سیّد شباب جنّت

سرور خوبان حسین(ع) دی

***

 

راحت روان حسین(ع) دی

غملره پایان حسین(ع) دی

درد بی درمان دواسی

دردلره درمان حسین(ع) دی

***

 

یار مؤمنان حسین(ع) دی

خصم کافران حسین(ع) دی

گبری پند ائدن محمّد(ص)

قوموندان نالان حسین(ع) دی

***

 

یاورسیز قالان حسین(ع) دی

فاتح میدان حسین(ع) دی

شاهی کی گؤزللیغیندن

آی اونا حیران حسین(ع) دی

***

 

زینت جهان حسین(ع) دی

صحبت ادیان حسین(ع) دی

تار قانی توپراقین اوسته

مظهر ایمان حسین(ع) دی

***

 

حامی قرآن حسین(ع) دی

یارالی اصلان حسین(ع) دی

کرب و بلانین چؤلونده

قاندا بوغولان حسین(ع) دی

***

 

خورشید تابان حسین(ع) دی

حجّت یزدان حسین(ع) دی

شاهی کی باشی منبردن

نی ده دانیشان حسین(ع) دی

***

 

آتش سوزان حسین(ع) دی

رحمت رحمان حسین(ع) دی

احمد(ص)ین عزیز نوه سی

مهر جاویدان حسین(ع) دی

***

 

تابلو های فرشچیان

 

امید شمس آذر
۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۱:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

خیلی  از ما از ته دل به معجزه بودن قرآن باور نداریم، اگر هر روز چند آیه‌ای از کتاب خدا را قرائت می‌کردیم و به معنای آن توجه می‌کردیم این حال و روز ما نبود.

من  خیلی ناچیز تر از آن هستم که درباره معجزه جاوید قلم فرسایی کنم اما مولا و مقتدایمان علی بن ابیطالب علیه السلام اینگونه قرآن مجید را توصیف می‌فرماید:

ظاهر قرآن زیباست، باطن آن ژرف ناپیداست،

عجائب آن سپری نگردد، غرایب آن به پایان نرسد.

و تاریکی‌ها جز بدان زدوده نشود.


(برگرفته از وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۶:۵۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

کاش می شد با شهاب آرزو

کهکشان ها نورباران می شدند


کاش می شد نازنینان رهی

ساکن دلهای یاران می شدند

***

در هجوم سیل های بیقرار

کاش تا آن سوی خود پل می زدیم


آفتاب زندگی در جلوه بود

ما هم اندر چشم او زل می زدیم

***

بس که غرق بی خیالی می شدیم

با خیال خود صفایی داشتیم !


یاد ایّامی که خوش باوری

طبق میل خود خدایی داشتیم !

***

کس چه می داند چه شد آن روزگار ؟

یا کجا شد سطوت فرّ کیان ؟


طبع هامان رفت آنجا ها که رفت،

جام جمشید و درفش کاویان

***

البته هستند بعضی مان که باز

سنگ غم بر سینه ها کم می زنند


از هروئین، حورعین می پرورند

صبح ها یک لیتر شبنم می زنند....

***

ای مسلمانان! به فریادم رسید

هم یکایک گم شدیم و هم همه


این چه انصافی ست؟ انصاف آورید

یک صلا، پشتش هزاران همهمه

***

بندۀ باطل همیشه بنده ماند

بندۀ حق شو، خداوندی بکن


شیخِ خیّاط امتحانش کرده است

با خداوند جهان رندی بکن !

***

باز هم مطلب نگفته بازماند

اینکه از اوّل به آخر کاش شد


لیک دوران را چه دیدی؟ آمدیم،

کاش ها هم یک زمانی باش شد

***


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* از مرحوم آقاسی:

بندۀ حق شو خداوندی مکن

با خداوند جهان رندی مکن


امید شمس آذر
۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۳:۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

در قرآن مجید، از همسر تحت عنوان لباس یاد شده است (هنّ لباسٌ لکم و أنتم لباسٌ لهنّ). در تبیین چرایی این تعبیر، حاج آقا قرائتی به نکاتی اشاره فرموده اند که از خاطر می گذرد:

  1. باید در طرح و رنگ مناسب انسان باشد.

  2. وسیلۀ زینت برای انسان است.

  3. به انسان آرامش می دهد.

  4. عیب انسان را می پوشاند.

  5. انسان را از سرما و گرما حفظ می کند.

  6. متناسب با هوا ضخیم و نازک می شود.

  7. نداشتنش رسوایی است.

  8. انسان نیز باید آن را حفظ کند.

  9. خوبی و بدی اش بعد از استفاده اش معلوم می شود.

  10. لزوماً دوست داشتنش به معنی مفید بودنش نیست.

  11. با استفاده کردن از آن هویّت انسان عوض نمی شود.

  12. تمیز بودنش به معنای پاک بودنش نیست. پاک بودنش نیز به معنای تمیز بودنش نیست.

  13. همیشه شستشو نمی خواهد؛ گاهی تکان و نوازش لازم است.

  14. گاهی بیماری را منتقل می کند.

  15. گاهی جنسش خوب است، ولی دوختش خوب نیست.

  16. محدودیت هایی برای انسان به وجود می آورد، ولی منفعت دارد.

  17. خوب بودنش کافی نیست؛ باید به انسان بخورد.

  18. و... .

امید شمس آذر
۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۸:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
پیشتر گفته بودم شیعه هستم چون پاسخی برای سؤالاتی که از نظر گذشت نیافته ام؛ حالا هم در جواب "چرا مجرّد هستم" می گویم چون پاسخی برای سؤالات زیر پیدا نکرده ام:


    1. نگاه عامل عشق است. عشق لازمۀ نکاح است. نکاح سنّت است. نگاه گناه است. یعنی چه ؟!!

    2. کسانی که نمی توانند تقوای الهی را رعایت کنند، باید ازدواج کنند. کسانی هم که نمی توانند ازدواج کنند، باید تقوای الهی را رعایت کنند. یعنی چه ؟!!

    3. از میان دو انحراف اخلاقی خودارضایی و دوستی با جنس مخالف، کدامیک گناهش بیشتر است ؟!!

    4. اینکه در عرف ما شایع است "یک نظر حلال است" مبنای شرعی دارد یا خیر؟ اگر دارد ارجاع بدهید. اگر ندارد تکذیب کنید.

    5. حسّی نسبت به کسی در درون خود داریم. از کجا بفهمیم عشق پاک است یا هوس ؟!!

    6. دو نفر مطلق نامحرم هستند. می خواهند مطلق محرم شوند. از کجا باید شروع کنند ؟!!

    7. تا آنجا که اطّلاع دارم، هرکس در جامعۀ ما متأهّل شده، یا با گناه شروع کرده و یا خود در انتخاب همسرش دخالت نداشته است. انتخاب چگونه است که با گناه همراه نباشد ؟!!

    8. اساساً عشق از کجا پیدا می شود ؟!!

    9. به طور خلاصه: در امر ازدواج، انتخاب مقدّم بر شناخت است یا شناخت مقدّم بر انتخاب ؟!!



(منتظر پاسخهای فقهی شما هستم)

امید شمس آذر
۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۷:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
«داش آتدیم بوشا ده یدی»
باشماخلار بوشا ده یدی

بوش باشین ایمیه ردی
گؤرردین بوشا ده یدی

****

عزیزیم اوبامایا
چاتاجاق اوبام آیا

گولبسر بوش بالاما
بامادور اوبامایا


امید شمس آذر
۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


امروز، روزی است که "زروان اَکَرَنَه"(زمان بیکرانه=کرونوس یونانی/ساتورن رومی) خدای مورد پرستش زروانیان، با ضربات دشنۀ دو سر پیروز نهاوندی پاره شد.


زروانیان که اکنون به دروغ یهودی خوانده می شوند، عقاید خود را که مبتنی بود بر جبرگرایی و تقدیس شرّ، در قالب دین حضرت موسی(ع) ریختند و خدای بی منطق، خشن و کینه توز خود را "یهوه"(برگرفته از گئو/گاو) نامیدند. آنان در صدر اسلام، عمر بن ؟ را که از کودکی شناسایی کرده بودند، تجلّی خدای خود دانسته و تحت آموزش های ویژۀ خود به سرکردگی استاد کعب الاحبار قرار دادند تا بعدها اسطوره هایشان را محقّق کند:

- منصب خدایی آسمان را از دست اهورامزدا(ایزد انسان کامل=ورونۀ هندی/اورانوس اروپایی) غصب کند؛

- با این کار، مردم جهان را از فیض حضور او محروم گرداند؛

- در این راه، همسر و فرزند او را هم بکشد؛

- سند انقراض همیشگی زروانیان(قبالۀ فدک) را پاره کند و از سوی آنان به پاروکا(فاروق) به معنی نجات دهنده ملقّب گردد؛

- اهریمن(در اینجا معاویه/دجّال نخست از سلسلۀ شصت گانۀ دجّال ها) را بر سر قدرت بگمارد و در برابر اهورا قرار دهد؛

- با ترویج خوی عربیّت از نوع جاهلی زیر عنوان گسترش اسلام(!!)، مردم منطقه به ویژه ایرانیان موحّد را دچار سوء تفاهم و نسبت به اسلام بدبین نماید؛

- با این کار، از طرفی حمایت بزرگترین حامیان دین خداوندی را از اسلام سلب کند... ؛

- و از طرفی با دادن مجوّز تداوم حیات به جریانهای انحرافی باستانی، زمینۀ ظهور دجّال های بعدی و به طور خاصّ آخرین دجّال(=ماشیع/منجی نهایی زروانیان) را فراهم آورد؛

- و بالاخره با تحریف آخرین دین آسمانی، بشریّت را برای همیشه سردرگم نگه داشته و شایستۀ دریافت لقب پر افتخار " ابو الشّرور " (پدر همۀ بدی ها تا روز قیامت) گردد.

پیروز نهاوندی پدر مروارید(به عربی ابولؤلؤة)، کسی است که با شجاغت خود، چنین وجودی را از پای درآورد و از جانب ایرانیان "بابا شجاع الدّین" نامیده شد. با این حال، امروز پیکر زروان در جوار آخرین پیامبر الهی(ص) آرمیده و بابا شجاع الدّین ایرانیان در محلّ ساختمان معاونت اجتماعی و ارشاد فرماندهی انتظامی شهرستان کاشان، سالها ست که در "بازداشت خانگی" به سر می برد. امید که هرچه زودتر بی گناهی اش اثبات شود و دوباره به آغوش محبّان و دوستداران بازگردد و گره از کار فرو بسته شان بگشاید.

پیروز باشید.

یا علی(ع)

امید شمس آذر
۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۸:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

دولت اسلامی

یا

اسلام دولتی ؟!

***

 

- "دلا، دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من" ؟

: "به خدا رفته بودم سقّا خونه برای تو دعا کنم" !!

***
 
آرامش از دو راه حاصل می شود:
یا وجدانت آسوده باشد،
یا از دست وجدانت آسوده باشی.
(انتخاب با خودتان)
***
 

رجایی جان داد

احمدی نژاد آبرو

***
 
کسی می تواند بگوید:
راحت باشید
که خودش راحت باشد
***

فریاد بزنم حاج کاظم ام

سکوت بکنم دایی طاها

***

 

پیشنهاد دادن هجرت پیامبر(ص) به عنوان مبدأ تاریخ اسلامی توسّط حضرت علی(ع) در زمان خلیفۀ دوم

نشانه ای ست از اهمّیت تشکیل حکومت در اسلام

***
 

کلیه ها قلب دوم ما نیستند

کلیه ها قلب دوم و سوم ما هستند

***

- دانشجوسالاری درسته یا استادسالاری؟

: دانشجوسالاری رو نمیشناسم، ولی استاد سالاری خیلی درسته.

***

 
وهّابیت، تسنّن "افراطی" ست
بهائیت، تشیّع "انحرافی" ست
***

 

علم بهتر است یا ثروت؟

 

هیچکدام؛

آرامش

***

 

دیپلماسی فعّال یعنی:

 

با نامحرم هم اگر لازم بدانیم دست می دهیم

ولی هرگز اسرائیل را به رسمیت نمی شناسیم.

(آفرین به این ابتکار!)

***


فیلم کنسرت جنجالی گروه مهبد در قم در هفته دفاع مقدس + عکس

امید شمس آذر
۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۸:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی، بـابـی انـت و امـّی
گوئیا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمّی، بـابـی انـت و امّـی

تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مبـاهات، علی ای قبله حاجات
گوئی آن دزد شقی، تیغ نیالوده به سمّــی، بـابـی انـت و امّـی

گوئی آن فاجعه دشت بـلا هیچ نبودست، در این غم نگشوده است
سینه هیچ شهیـدی نخراشیـده به سُمّی، بـابـی انـت و امّـی

حق اگر جلوه با وجه اتـم کرده در انسان، کان نه سهل است و نه آسان
بخود حق کـه تـو آن جـلوه با وجه اتمـّی، بـابـی انـت و امّـی

منکر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل، کر و کور است و عزازیل
با کـر و کـور چه عید و چه غدیری و چه خمّی، بـابـی انـت و امـّی

در تولا هم اگر سهو ولایت، چه سفاهت؟ اف بر این شم فقاهت
بی ولای علی و آل چه فقهی و چه شمّی، بـابـی انـت و امـّی

آدمی، جامع جمعیت و مـوجود اتم است، گر به معنای اعم است
تو بهین مظهر انسان، بـه معنای اعمـی، بـابـی انـت و امـّی

تو کم و کیف جهانی و به کمبود تو دنیا، از ثـری تا بـه ثریا
شر و شور است و دگر هیچ، نه کیفی و نه کمّی، بـابـی انـت و امّـی

چون بود آدم کامل غرض از خلقت آدم، پس بـه ذریّه آدم
جـز شمـا مهـد نبوت نبـود چیز مهمّی، بـابـی انـت و امّـی

عاشق توست که مستوجب مدح است و معظّم، منکرت مستحق ذم
وز تو بیگانه نیرزد نه به مـدحی نه بذمّی، بـابـی انـت و امّـی

بیتو ای شیر خدا سبحه و دستار مسلمان، شده بازیچه شیـطان
این چه بوزینه که سرها همه بسته به دمّی، بـابـی انـت و امّـی

لشکر کفر اگر موج زند در همه دنیـا، همه طوفان همه دریا
چه کند با تو که چون صخره صمّا و اصمّی، بـابـی انـت و امّـی

یا علی! خواهمت آن شعشعه تیغ زر افشان، هم بدو کفر سر افشان
بایدم این لمعان دیده، ندانم به چه لمّی، بـابـی انـت و امّـی

امید شمس آذر
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر